کد خبر : 3464
تاریخ انتشار : سه شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۱:۵۹

آیه‌الله‌العظمی حاج سید احمد کربلایی

آیه‌الله‌العظمی حاج سید احمد کربلایی

مرحوم حاج سیّد أحمد کربلائى در عرفان و اخلاق از شاگردان ممتاز مکتب آخوند ملا حسینقلی همدانی است. ایشان با عدیل و هم‌ردیف خود شیخ محمد بهاری در میان سیصد تن شاگرد آخوند از مبرزترین شاگردان او بودند. بعد از درگذشت آخوند، ایشان و مرحوم بهاری راه استاد خود را ادامه دادند. و بعد از آن که مرحوم بهاری به علت بیماری ناگزیر

مرحوم حاج سیّد أحمد کربلائى در عرفان و اخلاق از شاگردان ممتاز مکتب آخوند ملا حسینقلی همدانی است. ایشان با عدیل و هم‌ردیف خود شیخ محمد بهاری در میان سیصد تن شاگرد آخوند از مبرزترین شاگردان او بودند. بعد از درگذشت آخوند، ایشان و مرحوم بهاری راه استاد خود را ادامه دادند. و بعد از آن که مرحوم بهاری به علت بیماری ناگزیر از ترک نجف گردید ایشان یگانه عالم اخلاق و مربی نفوس و راهنمای طالبان حقیقت در طی راه مقصود و ورود در سبل سلام و ایصال به کعبه مقصود و حرم معبود، در نجف بوده‌اند.فهرست

مرحوم آیهالله‌العظمی حاج سیّد أحمد طهرانى کربلائى قدّس‌الله‌نفسه‌ (۱۲۸۰ ـ ۱۳۳۲ ق)

  • ۱. منبع اصلی: مقدمۀ کتاب توحید علمی و عینی، به قلم علامه آیهالله حسینی طهرانی

ولادت

ایشان فرزند سید ابراهیم موسوی تهرانی است و در حدود ۱۲۸۰ قمری شهر کربلا چشم به جهان گشوده، و به همین جهت به کربلایی مشهور و ملقب هستند.

البته سال میلاد ایشان به طور دقیق معلوم نیست و مرحوم علامه طهرانی با اینکه تصریح می‌کنند: «حقیر هر چه تفحّص نمودم مبدأ میلادشان را بدست نیاوردم» اما با قرائنی تاریخ ولادت ایشان را محاسبه نموده و حدود سال ۱۲۸۰ تخمین زده‌اند.[۱]

تحصیلات

آیهالله‌العظمی حاج سیّد أحمد کربلائى تحصیلات ابتدایی را در کربلای معلّی گذرانده و بنا به نقل صاحب هَدِیَّه الرَّازىّ بعد از ۱۳۰۰ قمری به سامراء رفته و در حوزه درسی حاج میرزا محمدحسن مجدد شیرازی وارد آمده است[۲] و سپس به نجف می‌رود و در حوزه درسی آخوند خراسانی وارد می‌شود.

در زمرۀ اساتید علمی ایشان در فقه و اصول از میرزا حبیب الله رشتی و میرزا حسین خلیلی تهرانی نیز نام برده‌اند. با این حال علامه طباطبائی معتقد است:

… سرانجام به حوزه درس مرحوم آخوند ملّا کاظم خراسانى رضوان‌الله‌علیه ملحق شده؛ و دوره تعلّم علوم ظاهرى را در تحت تربیت ایشان انجام داده؛ و أخیراً در بوته تربیت و تهذیب مرحوم آیه الحقّ و استاد وقت: شیخ بزرگوار آخوند ملّا حسین‌قلى همدانى قدّس‌الله‌سرّه‌العزیز قرار گرفته؛ و سالیان دراز در ملازمات مرحوم آخوند بوده؛ و از همگنان گوى سبقت ربوده؛ و بالاخره در صفّ أوّل، و طبقه نخستین تلامذه و تربیت یافتگان ایشان مستقرّ گردیده؛ و در علوم ظاهرى و باطنى مکانى مکین و مقامى امین را اشغال نمود. و بعد از درگذشت مرحوم آخوند، در عتبه مقدسه نجف اشرف؛ إقامت گزیده، و به درس فقه اشتغال ورزیده؛ و در معارف إلهیّه، و تربیت و تکمیل مردم ید بیضا نشان مى‌داد.[۳]

سیر و سلوک

آری بی‌گمان مرحوم کربلایی به همراه شیخ محمد بهاری در میان سیصد تن شاگرد آخوند از مبرزترین شاگردان او بودند. بعد از درگذشت آخوند ایشان و مرحوم بهاری راه استاد خود را ادامه دادند. و بعد از آن که مرحوم بهاری به علت بیماری ناگزیر از ترک نجف گردید او یگانه عالم اخلاق و مربی نفوس و راهنمای طالبان حقیقت در طی راه مقصود و ورود در سبل سلام و ایصال به کعبه مقصود و حرم معبود، در نجف بوده‌اند.

شیخ آقابزرگ تهرانی که مدتی همسایه مرحوم کربلایی بوده از ایشان چنین یاد می‌کند:

سید احمد، در مراتب علم و عمل و سلوک و زهد و ورع و تقوی و معرفت بالله و خوف و خشیت از او یگانه فرد زمان و اوحدی عصر خود بود.

نمازهای خود را در مکان‌های خلوت به جای می‌آورد و از اقتدا کردن مردم به وی در نمازها خودداری می‌نمود و بسیار گریه می‌کرد و کثیرالبکا بود، به طوری که نمی‌توانست از گریه در نمازها خویشتن‌داری نماید، به خصوص در نماز شب.

و من در مدت دو سال که به همسایگی او فائز و بهره‌مند شدم در این مدت از او چیزهایی را مشاهده نمودم که بیانش به طول می‌انجامد. [۴]

گفتنی است که مرحوم آیهالله‌العظمی سید احمد کربلایی آنقدر کثیر البکاء بودند که در اثر گریه‌های طولانی یکی از چشمان مبارکشان را از دست دادند لذا در برخی از اسناد تاریخی از ایشان به نام سید احمد واحدالعین نام برده‌اند.[۵]

معظم له بعد از آخوند ملا حسینقلی همدانی مکتب تربیتی وی را ادامه داد و شاگردان زیادی را تربیت نمود که مبرزترین آنها آیهالله العظمی حاج سید علی آقا قاضی طباطبائی قدس سره می‌باشد. از شاگردان دیگر ایشان می‌توان از آیهالله سید هاشم میردامادی نجف‌آبادی (جدّ مادری مقام معظم رهبری) و علامه سید محمد کاظم عصار نام برد.

لازم به ذکر است که وصی سلوکی ایشان مرحوم آقا سید ابوالقاسم نجفی بوده‌اند[۶]

وفات

مرحوم کربلایی عاقبت در ۵۲ سالگی در عصر روز جمعه هفتم شوال سال ۱۳۳۲ ق در نجف اشرف بر اثر ابتلا به بیماری سل ندای حق را لبیک گفت و به جنان پر کشید و پیکر پاکش در کنار مرقد جدش امیرالمومنین علیه السلام در آرامگاه ابدیش جای گرفت.

مرحوم شیخ آقابزرگ تهرانی در جلد چهارم از کتاب «الذریعه» ص ۴۶ به مناسبت بیانى درباره کتاب تذکره المتّقین، محلّ دقیق مدفن ایشان را نشان مى‌دهد که: قبر مرحوم آقا سید احمد کربلایی در قسمت شمالى در وسط صحن شریف مرتضوى، بین مسجد عمران، و ایوان العلماء، قرار دارد.

همچنین ایشان برای مرحوم علامه طهرانی نقل نموده‌اند که:پس از رحلت مرحوم آقا سید احمد کربلایی، من شبى او را در خواب دیدم؛ و مى‌دانستم که فوت کرده است؛ انگشت مسبّحه (سبّابه) ایشان را محکم گرفتم؛ و گفتم: از آن مقامات و درجاتى که خدا به شما عنایت فرموده است، باید براى من بیان نمائید!

با شدّتى هر چه تمام‌تر انگشت خود را از دست من کشید؛ و خنده‌اى نموده گفت: حلواى تنتنانى، تا نخورى ندانى![۷]

مقام عرفانی

در عظمت روحی و مقام عرفانی ایشان علامه محمدحسین حسینی طهرانی واقعه‌ای نقل نموده که شنیدنی است:

استاد ما مرحوم آیهالله العظمی آقا سید جمال‌الدین گلپایگانی قدس‌سره شاگرد مرحوم حاج سید احمد بوده است. مرحوم آقا سید جمال‌الدین برای حقیر نقل کردند که من مدتی به مربی اخلاقی، آقای شیخ علی محمد نجف آبادی رجوع کردم و از او دستور می‌گرفتم. مدت‌ها از این موضوع گذشت و من در تحت تعلیم و تربیت او بودم. تا یک شب بر حسب معمول به مسجد سهله آمدم برای عبادت و عادت من این بود که به دستور استاد هر وقت شب‌ها به مسجد سهله می‌رفتم اولا نماز مغرب و عشاء را به جای می‌آوردم و سپس اعمال وارده در مقامات مسجد را انجام می‌دادم و پس از آن دستمالی که در آن نان و چیزی بود به عنوان غذا باز می‌کردم و مقداری می‌خوردم آنگاه قدری استراحت نموده و می‌خوابیدم سپس چندین ساعت به اذان صبح مانده برمی‌خاستم و مشغول نماز و دعا و ذکر و فکر می‌شدم و در موقع اذان صبح نماز صبح را می‌گذاردم و تا اول طلوع آفتاب به بقیه وظائف و اعمال خود ادامه می‌دادم آنگاه به نجف مراجعت می‌نمودم.

در آن شب که نماز مغرب و عشاء و اعمال مسجد را به جای آوردم و تقریبا دو ساعت از شب می‌گذشت، همینکه نشستم و دستمال خود را باز کردم تا چیزی بخورم، هنوز مشغول خوردن نشده بودم که صدای مناجات و ناله‌ای به گوش من رسید، و غیر از من هم در این مسجد تاریک احدی نبود.

این صدا از ضلع شمالی، وسط دیوار مسجد، درست در مقابل و روبروی مقام مطهر حضرت امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف شروع شد. و به طوری جذاب و گیرا و توأم با سوز و گداز و ناله و اشعار عربی و فارسی و مناجات‌ها و دعای عالیه المضامین بود که به کلی حال ما و ذهن ما را متوجه خود نمود. من نتوانستم یک لقمه از نان بخورم و دستمال همینطور باز مانده بود.

صاحب صدا ساعتی گریه و مناجات داشت و سپس ساکت می‌شد، قدری می‌گذشت دوباره مشغول خواندن و درد دل کردن می شد باز آرام می‌گرفت. و هر بار که شروع می‌کرد به خواندن، چند قدمی جلوتر می‌آمد. به طوری که قریب به اذان صبح که رسید در مقابل مقام مطهر امام زمان ارواحنا فداه رسیده بود. در این حال خطاب به حضرت نموده و پس از گریه طولانی و سوز و ناله شدید و دلخراشی این اشعار را با تخاطب و گفتگوی با آن حضرت خواند:

ما بدین در، نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم

از بد حادثه اینجا به پناه آمده‌ایم

رهرو منزل عشقیم و ز سر حد عدم

تا به اقلیم وجود این همه راه آمده‌ایم

سبزه خط تو دیدیم و ز بستان بهشت

به طلبکاری این مهرگیاه آمده‌ایم

با چنین گنج که شد خازن او روح امین

به گدایی به در خانه شاه آمده‌ایم

لنگر حلم تو ای کشتی توفیق کجاست؟

که درین بحر کرم، غرق گناه آمده‌ایم

آبرو می‌رود ای ابر خطاشوی ببار

که به دیوان عمل نامه سیاه آمده‌ایم

حافظ این خرقه پشمینه بینداز که ما

از پی قافله با آتش آه آمده‌ایم

و دیگر ساکت شد و هیچ نگفت و در تاریکی چندین رکعت نماز گذارد تا سپیده صبح دمید آنگاه نماز صبح را به جای آورد و مشغول به خود در تعقیبات و ذکر و فکر بود تا آفتاب دمید آن وقت برخاست و از مسجد خارج شد.

و من تمام آن شب را بیدار بودم و از همه کار و بار و خواب واماندم و مات و مبهوت وی بودم. چون خواستم از مسجد بیرون شوم، از سرخدمه آنجا که اطاقش خارج از مسجد و ضلع شرقی بود، پرسیدم: این شخص که بود؟! آیا شما او را می‌شناسید؟!

گفتند: آری! این مردی است به نام سید احمد کربلایی. بعضی از شبهای خلوت که در مسجد کسی نیست می‌آید و حال و وضعش هم همینطور است که دیدید.

من که به نجف آمدم و خدمت استاد خود آقا شیخ علی محمد رسیدم، مطالب را مو به مو بر ایشان بیان کردم ایشان برخاست و گفت: با من بیا، من در خدمت استاد رفتم استاد در منزل آقا سید احمد وارد شد و دست مرا در دست او گذارد و گفت: از این به بعد مربی اخلاقی و استاد عرفانی تو ایشانست، باید از او دستور بگیری و از او متابعت بنمایی.[۸]

همچنین ایشان در رساله شریفه لبّ‌اللباب می‌فرمایند:

از مرحوم آقا سید احمد کربلائى رضوان الله علیه که از شاگردان معروف و مبرّز مرحوم آخوند بوده‌اند نقل است که فرموده‌اند: «روزى در جائى استراحت کرده بودم کسى مرا بیدار کرد و گفت: اگر مى‌خواهى نور اسفهبدیّه را تماشا کنى از جاى برخیز. وقتى چشم گشودم دیدم نورى بى‌حدّ و اندازه، مشرق و مغرب عالم را فرا گرفته است». اللَّهُمَّ ارْزُقْنا. این همان مرحله تجلّى نفس است که بدین صورت و به کیفیّت نور غیر محدود مشاهده مى‌شود.[۹]

در مورد زهد و دنیاگریزی ایشان و اعراض از مقامات ظاهری نیز داستان عجیبی از آن اسوۀ تقوا نقل شده است. باز علامه حسنی طهرانی از مرحوم آیهالله حاج سید علی لواسانی نقل می‌کند که او گفت: پدر من سید ابوالقاسم گفتند:

روزی از روزها که درس تمام شد و شاگردان شروع به رفتن کردند من هم برخاستم که بروم مرحوم استاد حاج سید احمد فرمودند: آقای سید ابوالقاسم! اگر کاری نداری قدری بنشین!

من دانستم که ایشان کار خصوصی دارند، عرض کردم: نه کاری ندارم و نشستم. پس از آنکه همه رفتند، فرمودند: برای آقا محمدتقی بنویس! و سپس حالشان منقلب شد و گفتند:

آه، آه، خودش گفته است، خودش گفته است، مسلم است، مسلم است، و چنان انقلاب حال پیدا کردند که بی حال شدند.

مدتی طول کشید تا این که استاد قدری سر حال آمدند فرمودند: این مرد یعنی میرزا محمدتقی شیرازی احتیاطات خود را به من ارجاع داده است. افرادی به او مراجعه کرده و از او پرسیده اند که اگر خدای ناکرده برای شما واقعه ای اتفاق بیفتد، ما بعد از شما از چه کسی تقلید کنیم و اینک در احتیاطات شما به که مراجعه نماییم؟

آقا میرزامحمدتقی در جواب گفته است:

به سید احمد، من غیر از او کسی را سراغ ندارم.

آقا سید ابوالقاسم! برای او بنویس که: آقا میرزا محمدتقی! شما در امور دنیا حکومت دارید! اگر دیگر از این کارها بکنید و کسی را ارجاع دهید فردای قیامت در محضر جدم رسول خدا، که حکومت در دست ماست از شما شکایت خواهم کرد و از شما راضی نخواهم شد.[۱۰]

آقا سید محمدحسن قاضی (فرزند ارشد میرزاعلی‌آقای قاضی) از قول استاد سید جلال الدین آشتیانی رحمهالله‌علیهم چنین نقل می‌کند:

«آقا سید احمد کربلائى یکى از علماى نامى شیعه در زمان خود بود؛ زیرا، علاوه بر احاطه بر علوم منقول و روایات اهل بیت معصوم علیهم‌السلام، فقیه‌ترین و یکى از بزرگان فقهاء زمان خود بود. این موضوع را علامه طباطبایى از قول استاد فقه خود، یعنى اصول‌دان مشهور حضرت حاج شیخ محمد حسین اصفهانى مشهور به «کمپانى»، نقل نموده است که گفته است: «من کسى را فقیه‌تر از سید احمد کربلائى سراغ ندارم» یا «کسى را در دانش فقه عمیق‌تر و مسلطتر از سید احمد طهرانى نیافته‌ام».

او اضافه مى‌نماید که گروهى از بازرگانان و بازاریان تهرانى از او تقاضا داشتند که کتاب رساله عملیه منتشر کند که بدیهى است اگر چنین اقدامى صورت مى‌گرفت قطعا یکى از مراجع مى‌گردید.

ضمنا سید مجلسى جهت تدریس اخلاق، به روش اجداد معصومش علیهم السلام، داشت؛ در این مجلس گروهى از نزدیکان حضور بهم مى‌رساندند.

لازم به یادآورى است که سید احمد کربلائى و آخوند ملا حسین‌قلى همدانى و آخوند ملا فتح على عراقى و امثال ایشان از گروه صوفیه و مدعى قطبیت نبودند، بلکه روش ایشان روش اهل بیت علیهم السلام بود و مرادشان تقرب و نزدیک شدن به درگاه حق بود.

از سید احمد کربلائى احوالات خاص و کرامات بسیارى نقل مى‌کنند که مایه تعجب و حیرت است.

مى‌گوید که سید کاظم عصار از باهوشترین شاگردان آیه‌الله شیخ الشریعه اصفهانى و شیخ آقا ضیاء‌الدین عراقى بود، و به علت نبوغ فوق‌العاده علمى و هوش سرشارش کمتر به برترى عالمى دیگر اذعان مى‌کرد یا اینکه کرامات و کارهاى فوق‌العاده‌اى را از کسى نقل قول مى‌نمود، اما از سید احمد کربلائى چیزهاى زیادى را نقل مى‌کرد که جنبه کرامات داشته است و خارق‌العاده بوده است. از او این‌گونه نام مى‌برد: او یگانه کسى‌ است که توانست دید و بصر خود را تبدیل به بصیرت نماید و پرده‌هاى ضخیم را، با عبادت و غرق شدن در ادعیه و اوراد و مقید بودن به نوافل، از جلو چشم خود کنار زند، و من هرگز نظیر او را در سراسر زندگیم ندیده‌ام.»[۱۱]

آقا سید محمدحسن قاضی پس از نقل گفتار استاد آشتیانی می‌گوید:

آرى عقیده همگان بر این است که سید احمد کربلائى در زمینه زهد و تقوى در مرحله‌اى بسیار والا بوده است، علاوه بر اطلاعات وسیع او در زمینه معارف اسلامى و فقاهت. هرگاه نام او نزد پدر، قدس سره، برده مى‌شد به او حالتى از سکون و سراسیمگى و تأمل دست مى‌داد، و سپس به حالت طبیعى برگشته و شروع به ادامه سخن با همنشینان مى‌نمود، و چه بسیار از او سخن مى‌گفت، خداوند همگى ایشان را قرین رحمت واسعه خود گرداند

استاد آشتیانی در مقدمه‌ای که بر طبع دوم «شرح مقدمه قیصرى بر فصوص الحکم‌» نگاشته‌اند می‌فرمایند:

مرحوم عصّار در عرفانیات راسخ بود و نسبت بمرحوم عارف و فقیه یگانه، آقا سید احمد طهرانى واحد العین معروف به کربلایى‌ عشق مى‌ورزید و مدتى به درس و مجلس ذکر او حاضر شده بود، روزى فرمودند در بین اعاظمى که محضرشان را درک کرده‌ام، تنها شخصى که از پرده‌هاى ضخیم طبیعت و حجب ظلمانى عبور کرده بود او بود. احدى را نظیر او ندیدم. مى‌فرمود مرحوم آقا سید احمد در فقه جزء اکابر زمان بود، احاطه حیرت‌آور در فقه داشت و در علم اخلاق و سلوک طریق باطن بسبک ائمه اطهار و طریقه آخوند ملا حسین‌قلى و آخوند ملا فتحعلى عراقى سلطان‌آبادى، فرید عصر خود بود و از او چند کرامت، حیرت‌آور و عبرت‌آمیز نقل مى‌کرد و خود از او تعلیم ذکر داشت و دائما در حال ذکر بود.[۱۲]

آثار

آثار علمی باقیمانده از مرحوم سیداحمد کربلایی عبارت از نامه‌هایی است که در کتاب تذکره المتقین جمع آوری شده و نیز ایشان را مکاتباتی است با حاج شیخ محمدحسین غروی اصفهانی (کمپانی) که با حواشی علامه طباطبائی و علامه طهرانی با نام «توحید علمی و عینی» به چاپ رسیده است.

ماجرای این نامه نگاری‌ها را از زبان مرحوم علامه طهرانی می‌شنویم:

در سالهایی که مرحوم آخوند مولى محمّد کاظم خراسانى قدّس الله سرّه الشریف، در قید حیات بوده‌اند یکى از طلّاب نجف اشرف که اهل ذوق بوده است، به نام شیخ اسمعیل تبریزى‌ و متخلّص به تائب (مشهور به مسأله‌گو) به عنوان استفتاء از حضرت ایشان، در نامه‌اى از یک بیت از دیوان «منطق الطّیر» شیخ عطّار سؤالى مى‌کند، بدینگونه که شیخ عطّار در «منطق الطّیر» گوید:

دائماً او پادشاه مطلق است

در کمال عزّ خود مستغرق است‌

او به سر ناید ز خود آنجا که اوست

کى رسد عقل وجود آنجا که اوست؟

معنى بیت دوم را بیان فرمائید.

مرحوم آخوند، جواب مختصرى در سه سطر مى‌دهند؛ و مى‌گویند: مقام بیش از این گنجایش إطاله را ندارد.

آقاى شیخ اسمعیل این سؤال را کتباً از مرحوم آیه الله: آقا حاج شیخ محمّدحسین اصفهانى معروف به کمپانى مى‌نماید؛ و ایشان جواب مفصّلى کتباً در إزاء سؤال او مى‌دهند.

و نیز در همین میان این سؤال را کتباً از مرحوم آیهالله: آقا حاج سیّد احمد طهرانى معروف به کربلائى مى‌نماید؛ و ایشان نیز جوابى کتباً مرقوم مى‌دارند.

جواب آقا حاج سیّد احمد با جواب حاج شیخ محمدحسین، مخالف در آمد. زیرا حاج شیخ بر اساس مسأله توحید عند الحکماء که مى‌گویند: صفات ثبوتیّه حضرت حقّ با ذات او عینیّت دارند، پاسخ مى‌دهد؛ و حاج سیّد احمد بر اساس مسأله توحید عند العرفاء پاسخ مى‌دهد که: ذات أقدس او از هر اسم و رسمى بالاتر است، و این بیت مى‌رساند که: أشیاء در آن مقام منیع راه ندارند؛ و عقل را توان ادراک نیست. زیرا قبل از وصول به آن مقام، مضمحل و فانى خواهد شد.

شیخ إسمعیل پاسخ حاج سیّد أحمد را حضور حاج شیخ مى‌آورد و ایشان پس از مطالعه، جوابى بر ردّ مکتوب سیّد مى‌نویسند. او جواب شیخ را حضور سیّد مى‌آورد، و ایشان پاسخى بسیار مفصّل و مستدلّ بر علیه شیخ مى‌نویسند

دیگر در اینجا مطلب گسترش پیدا نموده؛ و به کیفیّت حدوث اعیان ثابته و کیفیّت وجود علمى أشیاء در صُقع ربوبى و ذات حقّ جلّ و علا کشیده مى‌شود. و به کیفیّت عدم وجود صفات در ذات او، و توحید خواصّ که: و کمال توحیده نفىُ الصِّفاتِ عَنْهُ منتهى مى‌شود. و بالاخره کم کم به بسیارى از موارد اختلاف مذهب حکماء با مذهب عرفاء منجر مى‌گردد.

زیرا شیخ اسمعیل در این هنگام پاسخ دوّم سیّد را به نزد شیخ مى‌برد؛ و شیخ مکتوب سوّمى بر ردّ سیّد مى‌نویسند؛ و همینطور مرتّباً هر نامه را به نزد دیگرى مى‌برد؛ و او جواب مى‌دهد. وَ هَلُمَّ جَراً [: داستان ادامه می‌یابد] بطور مسلسل چهارده مکتوب از طرفین مسأله ردّ و بدل شده است، هفت مکتوب از مرحوم شیخ؛ و هفت مکتوب از مرحوم سیّد.

در این مکاتیب مرحوم شیخ به آنچه بر ردّ عرفاء در کتب حکمت آمده است، تمسّک جسته، و براى شکستن طرف مقابل خود از آن استمداد کرده است. و مرحوم سیّد به آنچه عرفاء بدان تمسّک دارند و اتّکاء مى‌نمایند، براى خرد کردن طرف و حریف خود، از آن استفاده نموده است. و بطور خلاصه هر کدام آنچه تیر در ترکش خود داشته‌اند، به کمان زده؛ و به طرف مقابل خود پرتاب نموده‌اند.

مرحوم حاج شیخ از برهان استمداد کرده، و مرحوم حاج سیّد احمد هم از برهان و هم از ذوق و شهود و وجدان استفاده نموده؛ و در اداء حقّ مطلب دریغ ننموده‌اند.[۱۳]

در مورد این مکاتبات چند نکته لازم به ذکر است:

اولاً با توجه به اینکه سال وفات سید ۱۳۳۲ ق بوده و در آن سال مرحوم حاج شیخ ۳۶ سال داشته‌اند لذا این مکاتبات را باید مربوط به دوران جوانی حاج شیخ دانست.

ثانیاً گرچه در طول این مکاتبات حاج شیخ کلام سید را نپذیرفته‌است اما در طول سالیان درازی که پس از سید در قید حیات بوده‌اند بالاخره به صحت فرمایشات آن ولی خدا اذعان نموده‌اند:

و امّا راجع به مباحثى که در مکاتبات و مراسلاتى که در قضیّه تشکیک در وجود و وحدت در وجود، بین دو عالم بزرگوار آقاى سیّد أحمد کربلائى‌ و آقاى حاج شیخ محمّد حسین اصفهانى رضوانُ الله عَلیهما صورت گرفت، و بالاخره مرحوم حاج شیخ قانع به مطالب عرفانیّه توحیدیّه مرحوم سیّد نشدند؛ یکى از شاگردان مرحوم قاضى بنام آقا سیّد حسن کشمیرىّ که از هم دوره‌گان آقاى حاج شیخ على محمّد بروجردىّ و آقا سیّد حسن مَسقطىّ و آن ردیف از تلامذه مرحوم قاضى بودند، بناى مکالمه و مباحثه را با مرحوم حاج شیخ محمّد حسین باز کرد، و آنقدر بحث را بر اساس استدلالات و براهین مرحوم آقا سیّد أحمد تعقیب کرد که حاج شیخ را ملزم بقبول نمود.[۱۴]

پانویس

۱. توحید علمی و عینی، ص ۳۲۵

۲. « هدیّه الرّازى الى الإمام المجدّد الشیرازى» ص ۶۶.

۳. توحید علمى و عینى، ص: ۱۶۲

۴. نقباء البشر، شیخ آغابزرگ تهرانی، ج ۱، ص ۸۷ و ۸۸.

۵. مقدمۀ مجموعه آثار فارسى احمد غزالى، به قلم احمد مجاهد، ص ۱۸۷

۶. البته طریقۀ آن مرحوم به وسیلۀ آقا سید علی آقای قاضی نیز ادامه یافته‌است.

۷. توحید علمى و عینى‌، ص ۲۰.

۸. توحید علمی و دینی، صص ۲۲ ـ ۲۴.

۹. رساله لب‌اللباب در سیر و سلوک اولى الألباب‌، ص۳۴

۱۰. توحید علمی و دینی، ص ۲۴.

۱۱. آیت الحق(ترجمه)، ج اول، ص ۲۸۱.

۱۲. شرح مقدمه قیصرى بر فصوص الحکم‌، ص ۳۶.

۱۳. توحید علمی و عینی، ص ۱۱ـ ۱۳.

۱۴. مهر تابان، ص ۲۲۱

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

دفتر و ساختمان آموزشی : قم،خ ارم ،ک۲۰ روبروی مسجدسلماسی پلاک۱۳ کدپستی: 3715696797