کد خبر : 4503
تاریخ انتشار : شنبه ۹ فروردین ۱۳۹۹ - ۱۸:۰۴

شناخت مقام و منزلت امام حسین(ع) از منظر آیت الله العظمی جوادی آملی

شناخت مقام و منزلت امام حسین(ع) از منظر آیت الله العظمی جوادی آملی

پایگاه اطلاع رسانی اسراء: به مناسبت میلاد سومین اختر آسمان امامت و ولایت، امام حسین علیه السلام، فرازهایی از فرمایشات آیت الله العظمی جوادی آملی در خصوص مقام و منزلت امام حسین (علیه‏ السلام) را از نظر می گذرانیم. پایگاه اطلاع رسانی اسراء: به مناسبت میلاد سومین اختر آسمان امامت و ولایت، امام حسین علیه

پایگاه اطلاع رسانی اسراء: به مناسبت میلاد سومین اختر آسمان امامت و ولایت، امام حسین علیه السلام، فرازهایی از فرمایشات آیت الله العظمی جوادی آملی در خصوص مقام و منزلت امام حسین (علیه‏ السلام) را از نظر می گذرانیم.

پایگاه اطلاع رسانی اسراء: به مناسبت میلاد سومین اختر آسمان امامت و ولایت، امام حسین علیه السلام، فرازهایی از فرمایشات آیت الله العظمی جوادی آملی در خصوص مقام و منزلت امام حسین (علیه‏ السلام) را از نظر می گذرانیم.

شناخت نهضت جهانی سالار کربلا در گرو شناخت امام حسین (علیه ‏السلام) و هدف والای آن حضرت (علیه ‏السلام) است. از آن‏جا که شناخت امام و هدف والای امامت، میسور انسان‏های عادی نیست، تحلیل نهضت کربلا آن‏چنان که شایسته است، مقدور افراد عادی و متعارف نیست؛ ولی به مقداری که از بیان خود سیدالشهداء (علیه‏ السلام) رسیده، می ‏توان مطالبی را در این زمینه بیان کرد.

از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است: علی (علیه ‏السلام) از من است و من از علی؛ «علىّ منّى و أنا من على[۱]». نیز رسیده است: حسین (علیه ‏السلام) از من است و من از حسین (علیه‏السلام)؛ «حسین منّى و أنا من حسین».[۲]

راز روایات یاد شده، این است که امامت، چون جانشینی نبوت است، از آن مقام منیع جدا نیست؛ چنان ‏که نبوت بی ‏امامت سودی ندارد. این انسجام معنوی، نشان می ‏دهد که آثار رسالت نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را باید در زندگی امامان معصوم (علیهم ‏السلام)، به ویژه در زندگی امام حسین (علیه ‏السلام)، جست‏ و جو کرد.

الف. ظهور آثار رسالت در زندگی امام حسین (علیه‏ السلام)

خداوند مهم ‏ترین علم نافع را تفقّه در دین معرفی کرد و چنین فرمود: ﴿فلولا نفر من کلّ فرقهٍ منهم طائفه لیتفقّهوا فی الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم﴾ [۳]. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در تشریح تفقّه در دین که بارزترین مصداق علم نافع است، فرمودند: «إنّما العلم ثلاثه: آیه محکمه أو فریضه عادله أو سنّه قائمه و ما خلاهنّ هو فضل»[۴] ؛ «دانش راستین که برای رهبری ارواح انسان‏ها سودمند باشد و فروغ هدایت را فراراه دل‏های انسان‏ها باز کند، سه چیز است: ۱. معرفت حق ۲. شناخت احکام ۳. شناخت سنت‏های الهی در زندگی انسان». انسان با رعایت این ‏ها می‏ تواند ارتباط خود و خدا، رابطهٴ خود و طبیعت و پیوند خود و انسان‏ها و جوامع بشری را بشناسد و بر پایهٴ این شناخت، قدم‏های صحیح بردارد.

در جهت تبیین مطالب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) امام حسین (علیه ‏السلام) فرمودند: «من أتانا لم یعدم خصله من أربع: آیه محکمه و قضیه عادله و أخاً مستفاداً و مجالسه العلماء[۵]» ؛ یعنی اگر نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دانش را سه قسم دانست، هر کسی به مکتب و محفل ما آید، یکی از این فواید چهارگانه نصیب او می ‏شود: ۱. آیهٴ محکم را فرا می‏ گیرد. ۲. قوانین اجتماعی و اخلاقی و دستورهای الهی را یاد می ‏گیرد. ۳. آیین برادری و هماهنگی را می ‏آموزد. ۴. از همنشینی عالمان سود می‏ برد. بنابراین، علوم سه‏ گانهٴ یاد شده در سخن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به انضمام مصادیق کامل آن‏ها در محافل اهل بیت (علیهم ‏السلام) به دست می ‏آید.

حسین بن علی (علیهما السلام) علوم سه ‏گانه ‏ای را که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بیان فرمودند، در مناجات، خطبه ‏ها و نامه ‏های خود مبسوطاً بیان کرده است. بسیاری از فرازهای دعای عرفهٴ آن حضرت (علیه‏ السلام) مربوط به آیات محکم یا سنن قائم است. آن حضرت (علیه ‏السلام) در بخش‏های توحیدی، آن چنان خود را معرفی می‏کند که معلوم می‏ گردد از قَرَن تا قَدَم او را اعتقاد توحیدی پرکرده است. آن‏جا که ایشان چشم، بینی، گوش، عصب، پیه و گوشت خود را تشریح می ‏کنند، همه را نشانهٴ توحید خدا دانسته، سراسر وجودش را موحّدی می ‏دانند که آثار توحیدی خدای سبحان در جان او ظهور کرده است.

در صدر دعای عرفه، فریضهٴ عادله را بیان و به خدای سبحان عرض می‏ کند: «و لم تخرجنى لرأفتک لى و لطفک لى و إحسانک إلی فى دوله أئمه الکفر»[۶] ؛ «پروردگارا! بر اثر رأفت، لطف و احسانی که به من داشتی، در نظام ستم و جاهلیت مرا به دنیا نیاوردی»؛ بلکه وقتی امامان کفر ریشه‏ کن شدند، آنگاه در دولت اسلامی که به دست رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گسترده شد، مرا به دنیا آوردی.

حسین بن علی (علیهما السلام) در سخنی دیگر دربارهٴ معرفت می ‏فرماید: «دراسه العلم لقاح المعرفه»[۷]؛ «درس و بحث، زمینهٴ عارف و آگاه شدن است». برای شناخت خدا و معرفت نفس بهترین مقدمه، درس و بحث علوم اسلامی است.

نیز آن حضرت (علیه‏ السلام) دربارهٴ زمامداری فرمودند: «شرّ خصال الملوک الجبن من الأعداء و القسوه علی الضعفاء و البخل عندالإعطاء»[۸]؛ «بدترین خصلت زمامداران، ترس از دشمن، سنگدلی نسبت به محرومان و مستضعفان و بخل به هنگام بخشش است»؛ یعنی زمامدار باید شجاع، عادل و سخی باشد. زمامدار موحّد فقط از خدا می ‏ترسد و از غیر او هراسی ندارد؛ وگرنه در خوف خود موحّد نیست؛ ﴿الّذین یبلّغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشون أحداً إلّا الله﴾ .[۹]

آنچه گذشت، نمونه‏ هایی از تبیین علوم سه‏ گانه‏ ای بود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آن‏ها را برشمردند که در بیان امام حسین (علیه ‏السلام) ظهور کرد و نشان از تجلّی اثرات زندگی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در زندگی امام حسین (علیه‏ السلام) دارد.

ب. مراحل زندگانی امام حسین (علیه ‏السلام)

برای شناخت بیش ‏تر و بهتر امام حسین (علیه ‏السلام) باید مراحل زندگانی آن حضرت (علیه ‏السلام) را به خوبی تحلیل کرد. از نظر تحلیل تاریخی، زندگی سالار شهیدان را می‏توان در پنج مرحله خلاصه کرد که تنها مرحلهٴ پنجم زندگی آن حضرت (علیه‏ السلام) روشن ‏کنندهٴ سیرهٴ ممتاز ایشان است. البته دوران فراموش نشدنی بارداری و پیوند ویژهٴ آن حضرت با مادری بی‏ نظیر بحثی جدا می‏ طلبد.

مرحلهٴ یکم، دوران کودکی آن حضرت بود که در مهد پرورش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و صدیقه کبری سیدهٴ زنان عالمیان حضرت فاطمهٴ زهرا (علیها السلام) به سر می‏برد. هنگامی که پیکر مطهّر امام حسین (علیه‏ السلام) را در پارچه ای پیچیدند و به حضور ایشان آوردند، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گریست و فرمود: «تقتله الفئه الباغیه»[۱۰]؛ «گروه ستم‏گر، او را به قتل می ‏رسانند». سپس رسول گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) آن حضرت را با سرانگشتان مبارک خود شیر دادند و امام حسین (علیه ‏السلام) از این راه تغذیه کرد که قسمت مهم غذای آن حضرت از راه غیب مدد گرفته شد. [۱۱]

در این مرحله، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به بزرگان و سالمندان که اهل ادراک و حدیث بودند، امامت آیندهٴ امام حسین (علیه ‏السلام) را خبر می‏دادند؛ امّا برای افراد خردسال که نمی ‏توانستند علوم اسلامی را از محضر آن حضرت کسب کنند، علاقهٴ خود را به امام حسین (علیه ‏السلام) در حدّ عواطف و احساسات بشری خلاصه کرده، به آنان تفهیم می ‏کردند. مثلا گاهی از منبر فرود آمده و او را می ‏بوسیدند و بر بالای منبر در دامان خود می ‏نشاندند و زمانی لبان، سینه یا زیرگلوی مبارک آن حضرت را می‏ بوسیدند.

ناظران مجلس که از کار رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شگفت زده می ‏ماندند، به هنگام بزرگسالی خود و «واقعهٴ کربلا»، سرّ کار آن حضرت را دریافتند؛ چنان ‏که در کوفه و شام در مجلس اموی ‏ها برخی مانند «زید بن ارقم» که صحنهٴ بی ‏ادبی و اهانت آن‏ ها به لب و دندان‏ های مبارک سیدالشهداء (علیه ‏السلام) را دیدند، تقاضای جلوگیری از این کار را کردند و اظهار داشتند: ما با چشمان خود دیده‏ ایم که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) لبان حضرت حسین (علیه ‏السلام) را می ‏بوسیدند؛ «لقد رأیتُ شَفَتَی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) ما لا أُحصیه کثره تقبّلهما».[۱۲]

حاضران در جریان کوفه و شام، مردان میانسالی بودند که در کودکی خود، صحنه‏ های عاطفی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به امام حسین (علیه‏ السلام) را دیده و از این راه به منزلت آن حضرت واقف بودند. در روز عاشورا نیز که قاتل ملعون بر بالای سینهٴ مطهّر آن حضرت نشست، امام حسین (علیه ‏السلام) که چشمان ملکوتی آن حضرت را خون گرفته بود، فرمودند: «لقد ارتقیت مرتقی عظیماً طالما قبّله رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)»؛ «بدان که بر جای بلندی پای گذارده ‏ای و بر سینه‏ ای نشسته‏ ای که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آن را بارها بوسیده است».[۱۳]

مرحلهٴ دوم زندگی امام حسین (علیه‏ السلام) در پرتو تربیت پدر بزرگوارشان حضرت علی (علیه‏ السلام) و بخش کوتاهی از آن در عصر عصمت کبری حضرت فاطمهٴ زهرا (علیها السلام) سپری شد. در این مرحله، امام حسین (علیه‏ السلام) به احترام پدر عظیم الشأن خود خطبه و مانند آن را اظهار نمی ‏کردند؛ زیرا مسئولیت امامت و رهبری به عهدهٴ امیرمؤمنان بود. همین امر دربارهٴ حضرت علی بن ابی طالب (علیه ‏السلام) در دوران حیات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) صادق است؛ یعنی سخنان و نامه‏ های آموزندهٴ آن حضرت (علیه‏ السلام) پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) صادر شده است.

امام حسین (علیه‏ السلام) در این دوران به فرمان امیرمؤمنان (علیه‏ السلام) در جنگ ‏ها شرکت می ‏کرد و در همین دوران، مبارزهٴ با حکومت ستم، شناخت دوست و دشمن و درس مقاومت و پایداری را فرا گرفت و به منصّهٴ ظهور گذاشت.

مرحلهٴ سوم زندگی آن حضرت (علیه‏ السلام) توأم با امامت امام حسن (علیه‏ السلام) بود. در این دوره نیز از سالار شهیدان مطالب چشمگیری نقل نشده است؛ بلکه آن حضرت در مسألهٴ امامت و رهبری، تابع برادر خود، امام دوم شیعیان حضرت حسن بن علی (علیهما السلام) و در نوع نبردها پرچمدار رسمی آن حضرت (علیه ‏السلام) بود.

مرحلهٴ چهارم، زمانی است که امویان، امام حسن (علیه‏ السلام) را مسموم کردند و به شهادت رساندند و معاویه، حکومت خودمختار را به غارت برد و خفقان فکری و عملی بر مناطق مسلمان ‏نشین آن زمان حاکم شد. معاویه، بر پایهٴ شایستگی یا نصب یا شورا به خلافت نرسید؛ بلکه ستمکارانه خلافت را به غنیمت برد و آن را به سلطنت منحوس تبدیل کرد.

از همین ‏رو بود که برخی افراد، پس از حضور در نزد معاویه به جای «السلام علیک یا خلیفه رسول الله» یا تعبیری شبیه این، می‏ گفتند: «السلام علیک أیها المَلِک»[۱۴] ؛ یعنی تو خلافت را به سلطنت مبدّل کردی.

چون آخرین درجهٴ کمال، مسألهٴ نبوت و امامت بود، دودمان ننگین اموی برای برهم زدن نظام اسلامی از حلقهٴ اخیر (امامت) شروع کردند؛ یعنی بنای اسلام که بر توحید و نبوت و رسالت استوار بود و آخرین خشت آن را ولایت اهل بیت (علیهم ‏السلام) تشکیل می ‏داد و با این مصالح ساختاری و مسالح معماری بنیان مرصوص ساخته شد، بنی ‏امیه برای واژگون کردن این کاخ مجلّل الهی، ابتدا امامت را و کم کم نبوت را از آن جدا نمودند و سرانجام نیز وحی و توحید را انکار کردند؛ چنان‏ که یزید ملعون گفت:

لعبت هاشم بالملک فلا ٭٭٭٭ خبر جاء و لا وحى نزل [۱۵]

پس از هلاکت معاویه و پایان دسیسه‏ گری‏ های او، مرحلهٴ پنجم زندگی سالار شهیدان (علیه ‏السلام) آغاز شد که کم‏تر از یک سال بود، ولی به همهٴ زندگی آن حضرت (علیه ‏السلام) بها داد و نهضت ایشان را شهرهٴ جهانی کرد و نیز آن حضرت توانست دینِ مأسور و غارت شده را احیا کند؛ به طوری که سنّت متروک نبوی و علوی، حیات مجدّد خود را بازیافت و بدعت اموی و مروانی رخت بربست.

منبع؛ کتاب شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی اثر گرانسنگ حضرت آیت الله جوادی آملی

پاورقی:

[۱] بحارالأنوار، ج ۲۶، ص ۳.

[۲] همان، ج ۴۳، ص ۲۶۱.

[۳] سورهٴ توبه، آیهٴ ۱۲۲.

[۴] بحارالأنوار، ج ۱، ص ۲۱۱.

[۵] همان، ج ۴۴، ص ۱۹۵.

[۶] مفاتیح الجنان.

[۷] بحارالأنوار، ج ۷۵، ص ۱۲۷.

[۸] همان، ج ۴۴، ص ۱۸۹.

[۹] سورهٴ احزاب، آیهٴ ۳۹.

[۱۰] بحارالأنوار، ج ۳۳، ص ۷.

[۱۱] کافی، ج ۱، ص ۴۶۴.

[۱۲] ارشاد، ج ۲، ص ۱۱۴.

[۱۳] ناسخ التواریخ، ج ۲، ص ۳۹۰.

[۱۴] بحارالأنوار، ج ۳۳، ص ۲۹۱.

[۱۵] أعیان ‏الشیعه، ج ۱، ص ۶۱۶

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

دفتر و ساختمان آموزشی : قم،خ ارم ،ک۲۰ روبروی مسجدسلماسی پلاک۱۳ کدپستی: 3715696797