کد خبر : 4060
تاریخ انتشار : یکشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۸ - ۲۱:۱۳

نشست بررسی اندیشه سید حسین نصر برگزار شد

نشست بررسی اندیشه سید حسین نصر برگزار شد

نشست بررسی اندیشه سید حسین نصر در اردیبهشت ماه ۱۳۸۷ برگزار شد. در این نشست حجت الاسلام مهدوی به بیان سنت گرایی، مولفه های موجود در سنت گرایی و  نگاه سنت گراها به مدرنیته و نقد آن  پرداختند. سنت گراها در نهایت علم را و دوران مدرنیته را به شدت تحقیر می کنند. و خود

نشست بررسی اندیشه سید حسین نصر در اردیبهشت ماه ۱۳۸۷ برگزار شد.

در این نشست حجت الاسلام مهدوی به بیان سنت گرایی، مولفه های موجود در سنت گرایی و  نگاه سنت گراها به مدرنیته و نقد آن  پرداختند.

سنت گراها در نهایت علم را و دوران مدرنیته را به شدت تحقیر می کنند. و خود آقای نصر هم من تا جایی که شنیدم از محصولات مدرنیته هم ابا دارد که استفاده کند. شنیدم که از کامپیوتر استفاده نمی کند و سعی می کند یک زندگی سنتی داشته باشد.

حالا باید به این نکته برسیم که اینها چگونه با استکبار و قدرت می سازند. که نکته ای از کتاب قلب اسلام او در آوردم . قلب اسلام را حاج آقا پارسانیا و لگن هاوزن نشسته اند یک بحثی کرده اند که من مطلب آنرا خواندم که من گفتم حاج آقا در کتاب قلب اسلام آقای نصر حمله آمریکا به خاور میانه را تایید کرده. جا خورد . قلب اسلام می خواهد اسلام را معرفی کند که استحضار دارید قلب اسلام را تصوف معرفی می کند. و این سازگاری با قدرت و استکبار خیلی جالب است که به آن هم می رسیم. و چند تا از مولفه های سنت را خدمت شما عرض کنم .

سنت تعریفی که از آن دارند یک تعریف بی در و پیکری است. می گوید در کتاب معرفت و معنویت می گوید : حقایق یا اصولی است دارای منشا الهی که از طریق شخصیت های مختلفی معروف به رسولان پیامبران اباطاره ها لوگوس یا دیگر عوامل انتقال برای ابناء بشر و برای بخش کامل کیهانی آشکار شده و نقاب از چهره آنها برگرفته است.

در کتاب معرفت و معنویت هم می گوید: حقایقی که سرچشمه قلمرو معنویت از خدا و به زبان ما بعدالطبیعی حقیقتی غایی که در هر تمدن دینی که وجود دارد . می گوید دین بخشی از سنت است. حرف جالبی است یعنی سنت اعم از دین است. آن حقایقی که از یک عالم دیگر می آید که می گویند قلمرو معنوی از خدا می آیند این حقایق سنت اند و دین بخشی از این حقایق است. و خیلی باز می کند قضیه را و من تابه حال آثار اقای نصر را که احصا کردم هیچ جا این حقایق را باز نمی کند که چه هستند. مثلا احصا نمی کند که مثلا این پنج اصل که همه جا آمده اند این ده اصل که همه جا امده اند. نه با همین کلیت حقایق، اصول یا پیغمر گفته یا لوگوس گفته یا اباطاره گفته و دیگران یعنی شما حرف بودا را و حرف مسیح را العیاذ بالله یعنی حرفی که به حضرت مسیح می‌بندند یعنی شما حرفی را که در اناجیل اربعه است حرف مسیح است؟ مثلا اینکه به حواریونش بگوید شما بروید و حق تصرف در اموال و انفس مردم را شما دارید. آیا یک پیغمبر الهی می تواند یک همچین حرفی بزند؟

یکی ازحاضران : این پیش فرض شما را دیگر قبول ندارند این دین تحریف را قبول ندارند. می گویند این لایه لایه است. تو لایه سطح را می بینی و من لایه بطن آنرا . ریشه این بحث در عرفان اسلامی هم هست در خود عرفان اسلامی همین حرفها دقیقا آمده . یعنی در بطن ورود عرفان را طوری تعریف می کنند که گستره اش شامل عرفان بودایی و کابالا و … می شود . همین محققین اخیر عرفان . مثلا آقای یزدان پناه طوری تعریف نمی کند که عرفان اسلامی تمیز پیدا کند از سایر عرفان ها.

و یک مولفه دیگری که در سنتشان هست بحث حکمت خالده است. حکمت خالده را هم تعریف خیلی عامی از آن می کند. حکمت خالده که یکی از مولفه های مهم سنت است به عنوان بخشی از این سنت و حکمتی که باز در دهن تمام فیلسوف های دنیا می توانی آنرا بگذاری . هر حرف حکمی و تعقلی که از زبان فیلسوفان شرق و غرب صادر شود. این هم یکی از امور عامی است مانند همان سنت که اینها سعی می کنند به آن برسند.

یک نکته دیگر که با تاکید زیاد از دل سنت در می آورند بحث دین است که گفتیم بخشی از سنتشان می شود ولی بحث وحدت متعالیه ادیان است که این هفته هم یک بحث خیلی جنجالی هم داشتیم با آقای دکتر بینا که می گفت وحدت متعالیه ادیان به فهم عادی اصلا ً قابل تفهیم نیست. وحدت متعالیه ادیان یعنی ادیان یک ظاهری دارند و یک باطنی و باطنشان در بخش مابعدالطبیعی قابل فهم است. یعنی شما نمی توانید حتی با یک ذهن عادی این را بفهمی و این فهمش اساسا یک بحث ماوراءالطبیعی است. چگونه؟ شما باید دریابید که تمام ظواهر ، ظواهری که به اسم یهود، مسیحیت، اسلام، زرتشتی و هر چیز جدیدی که الان هست ولی مثلا گاهی اینها به بهاییت میدان نمی دهند. این هم هست. البته بهائیت را اقای نصر عملا می پذیرد ولی نظرا رد می کند. عملا یعنی در سلوک زندگی خودش با اینها حسابی افت و خیز داشته. اینطور نیست که بگوید ما با اینها یک مرزبندی داریم. ولی در کتابهاش می گوید بهائیت یک دین نو پیداست. این هم البته محل تعارض اینها می شود که چگونه سنت صادق و کاذب از کجا در می آید ؟ شما مگر نمی گویید که سنت ممکن است نمی دانم پیغمبر …

یکی از حاضران: سنت صادق منظور این است که ریشه اش الهی است مشخص است و یا اینکه مشخص نیست ولی ما از آثارش می توانیم یک همچین ظنی ببریم.

حاج اقا مهدوی : اگر این بحث را بکنند باید همین بحث را راجع به کتابی مثل انجیل هم باید بکنند.

در آن قسمت از حرفهاشان که این حرفهاشان با هم تطابق دارد همین حرفها را می زنند.

حاج اقا مهدوی : نه دیگر کلی و جزئی ندارد. اگر اینها می گویند بهائیت یک سنت کاذب است که البته این حرف را نمی زنند این تحلیلی است که ما می کنیم اینها هیچ جای کتابهاشان نه نصر نه شوان نه گنون سنت صادق و کاذب ابدا اسم نمی برند. ولی می گوید بهائیت را ما نمی پذیریم حالا اگر نمی پذیریم این سنت کاذب است اگر سنت کاذب است پس باید یک معیاری برای پذیرش سنت باشد.

یکی از حاضران : البته تشکیک را وارد می کنند در سنت. در یکی از کتابهای شوان خوانده ام که در بحث تشکیک معرفتی مطرح می‌کنند که بعضی از معرفت ها ویا بعضی از سنت ها به واقع نزدیکترند یعنی به آن حقیقت بیشتر نزدیک اند. ولی یک مقدار حجاب آمده روی آنرا گرفته. در بحث عرفایی که در مدرنیته بودند چنین نظراتی دارند. که مثلا می گویند بعضی از عرفا عارف اند و بعضی در مدرنیته دارند زندگی می کنند. می گویند درسته عارف است و به سنت رسیده است اما تشکیکی وجود دارد اینجا. من یک جا تشکیک را از آثارشان برداشت کردم اینجا اگر سوا کنیم وارد منطق فازی می شویم.

حاج اقا مهدوی : تشکیک را وارد کند تا اینکه رد کند فکر کنم دو بحث است. بگوییم مثلا با یک حالت تشکیکی بگوییم همه خوبند ولی خوبتری هم هست ولی وقتی بگوییم بهائیت بد است یعنی خوب و بد داریم.

سنت هم به این معنا نمی گوید چون بحث وحد متعالیه ادیان که مطرح کردید اینها یکسری مولفه ها در نظر می گیرند که آن به نظر من مشترک است و آن چیزی که مشکک است همینهاست. یعنی مولفه های مشترک بین ادیان را می گوییم تشکیکی.

یکی از حاضران: فکر کنم این نصر دو قسمت دارد یکی بحث سنت گرایی او یکی هم مساله اسلام شناسی او .

حاج اقا مهدوی : بحث هایی که راجع به اسلام دارد و اسلام را چگونه می خواهد معرفی کند و چه قسمتهایی از اسلام برای او مهم است و بحث اسلام و دنیای مدرن را و بله بحث های جالبی اند.

یکی ازحاضران : بحث مهم دیگر بحث تاریخ نگاری ایشان است. در تاریخ نگاری علم، حد اقلش این است که مبدع است در ایران . و ایشان اولین کسی است که به این روش دارد تاریخ نگاری فلسفه انجام می دهد. حتی خیلی از کارهای آقای کربن متاثر از ایشان است. حداقل در معرفی فلسفه اسلامی و عرفان اسلامی یکی از منابع موثق آقای مطهری است. هم بحث علم هم بحث فلسفه که ایشان تاریخ نگاری کرده است. مخصوصا سبک شناسی تاریخ نگاری ایشان. اینکه از چه سبکی استفاده می کند سبک تاریخ نگاری محض هم نیست یعنی ایشان همینکه دارد تاریخ نگاری می کند دارد فلسفه اش را هم می گوید. با نگاه سنت گرایی تاریخ نگار هم هست ببینیم چگونه توانسته این رویکردش را در تاریخ نگاریش هم نقش دهد. غیر از مواضعی است که نقادانه بخواهیم بحث کنیم. و بحث حکمت خالده را فیلسوف های ما هم قائلند. هم علامه جعفری هم شهید مطهری هم علامه طباطبایی و هر سه اینها تصریح می کنند می گویند فلسفه اسلامی فلسفه غرب دیگر اینطور نگویید فلسفه یک چیز است غربیها یک طور فهمیدند و شرقیها یک طور. هر چیزیش که حق است بگیرید پس معلوم است یکسری حق نزد ماست یکسری حق نزد آنهاست. حکمت خالده همین است دیگر. تازه در این تاریخ فلسفه آقای ملکیان نقدی که به … دارد همین نوع نگاه است. کار ملکیان یکی از اشکالاتی که به …. وارد است همین است که ایشان قائل به حکمت خالده است. در صورتیکه …مخالف سنت گراهاست.

این نوع نگاه ها را هم باید داشته باشیم یعنی علاوه بر نقدی که داریم اینکه این حکمت خالده را از کجا گرفت. فلسفه های سنتی همه حکمت خالده را قبول دارند. حتی فلسفه های مدرن هم تا حدودی قبول دارند. و پست مدرن است که دیگر حکمت خالده را نمی تواند به عنوان یک اصل بپذیرد.

در صورتی که دکارت هم همین حرف را می زند. او می گویند من یکسری اصول ثابت را می خواهم پیدا کنم.

کتاب معرفت و معنویت تقریبا خلاصه افکار ایشان است (نصر) و یک همایشی را پژوهشکده فرهنگ و اندیشه برقرار کرد یک سخنرانی آقای رشاد دارد یک سخنرانی حاج آقای قائمی نیا دارد. و یک جایی دارد می گوید که عرفان امثال نصر که نتوانسته باشند جلوی پای خودشان را ببینند به درد هیچ چیز نمی خورد.

آقای خسرو پناه هم می گوید که نصر با سلطنت می تواند بسازد و این اصلا اسلامی نیست. ،

حاج اقا مهدوی : کاری که من تا به حال انجام داده ام دو محصول دارد یک بخش زندگی سیاسی نصر است. که این وجه واقعا وجه بارزی است. نصر واقعا ادم سیاسی است. یعنی مثلا بلا تشبیه اگر مصباح سیاسی است او هم صد در صد سیاسی است. اقای مصباح مثلا الان تفکر سیاسی اش را در خدمت تقویت اسلام، در یک جاهایی هم سیاسی و حکومتی قرارداده. ایشان هم صد در صد سیاسی است. منم این بحث را که از سال ۸۵ شروع کرده ام یکی از مهمترین شبه ها همین است که نباید اینها را با هم خلط کرد که به نظرم می بایست اینها را از هم تفکیک کرد. لذا یک کار بحث سیاسی است و یک کار هم بحث اندیشه است. که سنت گراها اینجا چه کار دارند می کنند. الان در قم به شدت طرفدار دارند و در دانشگاه ها هم خیلی زیادند…

یثربی مشا است. ولی بسیار متجدد است یعنی در سنت تجدد دارد صحبت می کند . ایشان را من کتاب فلسفه مشای او را دیده بودم و عرفان نظری اش را که قبلا دیده بودم دیدم که ایشان صدرا را هم به خاطر شیخ الرئیس می کوبد. عرفان را به خاطر فلسفه مشا می کوبد. خودش عرفان نظری نوشته . عرفان نظری ایشان الان تقریبا بهترین کتاب است. ولی خب می کوبد. در مقدمه مشا و در کتاب عرفان نظری یک گوشه هایی دارد.

یک سخنرانی ای ایشان دارد که آقای فیاضی و چند نفر دیگر هم نقدش کردند به نام تحریف فلسفه. در مجموعه کرسی های نظریه پردازی چاپ شده. و ایشان خبطی که ایشان در سخنرانی دارد آقای فیاضی در دو صفحه اینرا جمع کرده.

نصر الان به شدت در آرزوی بازگشت است که این صرفا معنای سیاسی دارد. خیلی هم سعی می کند برای خودش رد پا درست کند. خودش را به علامه و شهید مطهری و به حسینه ارشاد متصل می کند. او ادعا می کند که من در حسینیه ارشاد سخنرانی می کردم . من از مینا چی پرسیدم گفت من حتی یکبار هم اینرا نیاوردم اینجا که صحبت کند. دروغ می گوید.

از عصار می گوید از آقای قزوینی می گوید. از عصار می گوید اصلا این نان خور ما بود و ما عصار را عصار کردیم و می خواهد برگردد. و با آقا که برگشت ایشان مطرح شده ایشان فرموده اند که ایشان مجرمند برای چه می خواهد برگردد. آقا پاورقی کتاب آقای جعفریان هم این حرف را زده است. آقا آنجا می گوید که این گروه اصلا در انقلاب نبوده اند. و مخالف حرکت های ما در انقلاب بودند. و ضررهایی رساندند.

یک مجموعه مقاله هم روزنامه جمهوری در خیانت سید حسین نصر چاپ کرده . یک مجموعه مقاله در صفحه اصلیش که چه کسانی می خواهند او را بیاورند ووو.

و یک مجموعه مقاله هم انتشارات تهران چاپ کرده در مورد سنت گرایی. سنت و تجدد. دانشگاه تهران

آقای حاج حسینی هم مقاله ای دارد و ریشه سنت گرایی را به قرون وسطی می برد. و می گوید تعارضهای در مسیحیت نتیجه اش شد سنت گرایی.

این شخصیت سیاسی نصر است ولی زندگی فلسفی او من یک جمله ای از او در آثارش پیدا کردم که می گفت موقعی که من سنت گراها را پیدا کردم فهمیدم آن اندیشه ای که من باید از غرب بگیرم همین است. یعنی فهوای کلامش این است که انگار این بنده خدا خودش را ناچار می دیده که غرب گرا باشد ولی یک چیزی را بالاخره از غرب به ارث می برد که رویی هم به شرق دارد.

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

دفتر و ساختمان آموزشی : قم،خ ارم ،ک۲۰ روبروی مسجدسلماسی پلاک۱۳ کدپستی: 3715696797