کد خبر : 8222
تاریخ انتشار : سه شنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۰ - ۱۸:۴۸

نفس، مُمیّز مراتب وجود

نفس، مُمیّز مراتب وجود

سؤالی که مطرح می‌گردد این است که تقسیماتی که برای موجودات بیان شد و شامل جماد، نبات، حیوان و انسان می‌شود و اینکه در میان خود موجودات و از جمله انسان‌ها هم از نظر مراتب وجودی شدت و ضعف وجود دارد حال چه کسی این حکم را می‌کند؟ چه کسی تشخیص می‌دهد که حیوان بالاتر

سؤالی که مطرح می‌گردد این است که تقسیماتی که برای موجودات بیان شد و شامل جماد، نبات، حیوان و انسان می‌شود و اینکه در میان خود موجودات و از جمله انسان‌ها هم از نظر مراتب وجودی شدت و ضعف وجود دارد حال چه کسی این حکم را می‌کند؟ چه کسی تشخیص می‌دهد که حیوان بالاتر از نبات است؟ آیا دست، پا، گردن یا گوش من است که حکم می‌کند؟ اگر بگوییم دست من حکم می‌کند، این دست من وقتی در عالَم خواب است چرا چنین حکمی ندارد؟ همچنین این گوش، بینی، گردن، سر و تن من وقتی که در عالَم رؤیا و خواب است دیگر چنین حکمی را ندارد. لذا پی ببریم که یک حقیقت دیگری غیر از این ظواهر در کار است و آن حقیقت دیگر است که این طور میان موجودات تمییز می‌دهد و می‌گوید نبات بالاتر از جماد، حیوان بالاتر از نبات و انسان بالاتر از حیوان است. همچنان که در میان انسان‌ها هم حکم می‌کند که انسان دانا بالاتر از انسان جاهل است؛ لذا نتیجه گرفته می‌شود که یک حقیقتی ورای این اعضا و جوارح موجود است که از آن حقیقت در عربی تعبیر به «نفس»، «قلب»، «عقل» یا «روح» و در فارسی نیز از آن به «روان»، «جان»، «من» تعبیر می‌شود. معرفت نفس؛ یعنی آن روان‌شناسی‌ که مبتنی بر قواعد اسلامی باشد. این که می‌گویند انسان باید قلبش پاک باشد بر همین اساس است؛ زیرا قلب گوشتی مرکز پمپاژ خون است و خون هم که عین نجاست است. پس اینکه گفته می‌شود باید قلب پاک باشد منظور همان امری است که بین اشیاء تمییز می‌دهد. بنابراین آن که کاوش و جستجو کرده و با قیاس و سنجش گفته نبات بالاتر از جماد است و تمییز بین آن اقسام می‌دهد و به ترتیب مقام در آن‌ها قائل می‌شود و حکم می‌کند که این نوع مشرف و مسلط بر آن نوع است همان «نفس» است. تمییز دادن و حکم کردن از آثار هستند و همۀ آثار هم از موجود است نه از معدوم؛ یعنی اثر از موجود پدید می‌آید و لذا آن حکم کننده یک شیء معدوم نیست، بلکه موجود است؛ چون معدوم اثری از خودش ندارد. در حقیقت مُمیّز و حاکم، من و شما هستیم و از این جهت می‌گویند: پایِ من، دستِ من، سر من و… . بنابراین ممکن است پایِ من را قطع کنند ولی باز هم مَن هستم و می‌گویم: پایِ من نیست.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 2 در انتظار بررسی : 2 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

دفتر و ساختمان آموزشی : قم،خ ارم ،ک۲۰ روبروی مسجدسلماسی پلاک۱۳ کدپستی: 3715696797