شماره : 3274
۱۳ / ۱۱ / ۱۳۹۸ - ۱۵:۱۱

ملاصدرا

ملاصدرا ملاصدراصدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی زادروز حدود سال ۹۷۹ق زادگاه شیراز درگذشت ۱۰۵۰ق – بصره محل زندگی شیراز، قم استادان میرداماد، شیخ بهایی شاگردان فیض کاشانی، فیاض لاهیجی و… شناخته‌شده برای تأسیس حکمت متعالیه، فلسفه نقش‌های برجسته فیلسوف دین اسلام مذهب شیعه آثار الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، الشواهد الربوبیه، تفسیر اصول الکافی، تفسیر القرآن الکریم و… خویشاوندان فیض کاشانی، فیاض لاهیجی صدرالدین محمد

ملاصدرا

ملاصدرا
صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی
زادروزحدود سال ۹۷۹ق
زادگاهشیراز
درگذشت۱۰۵۰ق – بصره
محل زندگیشیراز، قم
استادانمیرداماد، شیخ بهایی
شاگردانفیض کاشانی، فیاض لاهیجی و…
شناخته‌شده برایتأسیس حکمت متعالیه، فلسفه
نقش‌های برجستهفیلسوف
دیناسلام
مذهبشیعه
آثارالحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، الشواهد الربوبیه، تفسیر اصول الکافی، تفسیر القرآن الکریم و…
خویشاوندانفیض کاشانی، فیاض لاهیجی


صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی(متوفی ۱۰۵۰ق) مشهور به ملاصدرا فیلسوف، عارف شیعی و بنیانگذار مکتب فلسفی حکمت متعالیه به عنوان سومین مکتب مهم فلسفی در جهان اسلام. وی به صدرالحکما و صدر المتألهین نیز معروف است. او نظام فلسفی خود را در مهمترین کتاب خود الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه معروف به اسفار تبیین کرد. پس از او سنت عقلانی شیعه تحت تأثیر آموزه‌های وی قرار گرفت و فیلسوفان متعددی از جمله ملاهادی سبزواری و علامه طباطبایی به شرح اندیشه‌های او پرداختند. اصالت وجود اساس مکتب فکری اوست و نظریه‌اش درباره چگونگی معاد جسمانی مناقشاتی برانگیخته است.

صدرالدین شیرازی شاگرد میرداماد و شیخ بهایی است و فیض کاشانی و عبدالرزاق لاهیجی را از معروف‌ترین شاگردان او دانسته‌اند. او در شیراز، اصفهان و قم زندگی می‌کرد و در کنار آثار متعدد فلسفی، کتاب‌هایی نیز در زمینه تفسیر قرآن و شرح اصول کافی نگاشت.

محتویات

نسب، ولادت و درگذشت

تاریخ دقیق ولادت او مشخص نیست؛ ولی وفات وی در هفتاد سالگی، در سال ۱۰۵۰ق و به هنگامی بوده است که برای هفتمین بار به سفر حج می‌رفته و یا از سفر بازمی‌گشته است. بنابراین می‌توان تولد او در پانزده سال آخر قرن دهم هجری دانست.[۱] او در شیراز از پدری صالح به نام ابراهیم بن یحیی قوامی متولد شده است و گفته‌اند وی از وزیران دولت فارس به مرکزیت شیراز و از خاندان محترم قوامی بود و صاحب فرزند نمی‌شد. لذا نذر کرد در صورتی که خدای متعال به او پسری صالح و موحد ببخشد، به فقیران و اهل علم بسیار کمک کند.[۲]

صدرالمتألهین اموالی را که از پدرش برجای مانده بود در تحصیل علم صرف کرد.

فرزندان

وی شش فرزند داشته است:

  1. ابراهیم (صاحب حاشیه لمعه و شرح تجرید)،
  2. محمد رضا،
  3. ام کلثوم، همسر عبدالرزاق لاهیجی
  4. زبیده، همسر فیض کاشانی
  5. دختری که همسر عبدالمحسن کاشانی
  6. معصومه خاتون، همسر قوام الدین نیریزی.[۳]

تحصیلات

وی تحصیلات مقدماتی را در کنار پدرش که از اشراف بود، به پایان رساند. پس از فوت پدر به اصفهان رفت. اصفهان در آن دوران پایتخت صفویان بود و از جهت علوم نقلی و عقلی رونق داشت. وی علوم عقلی را نزد سید محمدباقر میرداماد (متوفی ۱۰۴۱ق) و علوم نقلی را از شیخ بهاء الدین عاملی (متوفی ۱۰۳۰ ق) فراگرفت و از این دو اجازه دریافت کرد.[۴] هنگامی که وی به اصفهان می‌رفت دارای مقام علمی و عملی ممتازی بوده است؛ زیرا در ابتدای ورود به حوزه اصفهان در درس شیخ بهاءالدین عاملی (۱۰۳۱-۹۵۳ق) شرکت نمود.[۵]

پس از اصفهان، دوباره به شیراز بازگشت. وی در شیراز در مدرسه خان تدریس می‌کرد.[۶] در شیراز برخی از علما وی را آزار دادند و او شیراز را به سوی کهک یکی از روستاهای اطراف قم ترک کرد[۷] و سال‌ها در انزوا به ریاضت و تزکیه پرداخت. پس از این دوران وی به تألیف و تأسیس مکتب فلسفی خود روی آورد و تا پایان عمر بدان مشغول بود. مطابق برخی اسناد وی بخش پایانی زندگی را در قم گذراند.

مراحل زندگی علمی

زندگی علمی صدرا را می‌توان در سه مرحله خلاصه کرد:

مرحله اول: دوره شاگردی اوست. در این دوره به بحث و بررسی نظریه‌های متکلمان و فلسفه می‌پردازد. او در مقدمه اسفار از اینکه در ابتدای عمر در گرایش به روش اهل بحث زیاده روی کرده پشیمانی خود را بیان می‌کند.

مرحله دوم: در این مرحله گوشه نشینی و دوری از مردم و روی آوردن به عبادت را در بعضی از کوههای دور دست واقع در کهک از روستاهای قم برمی‌گزیند. این انزوا پانزده سال به طول انجامید. در مقدمه اسفار داستان این دوره را بیان می‌کند: چون از سوی مردم در تنگنا بود و از اهل دانش و معرفت کسی را نمی‌یافت و نظریه‌های اشتباه، بسیار رواج داشت از مردم دوری گزید و به کوهستان پناه برد و به عبادت خداوند مشغول گردید، نه دیگر درسی القا می‌کرد و نه به تألیفی می‌پرداخت. در این زمان دراز جز عبادت و مجاهده و ریاضت، اشتغالی نداشت.

مرحله سوم: این مرحله دوره نگارش کتاب‌ها است. چنانکه خود صدرا می‌گوید: «اکنون زمان نوشتن کتاب است و این خواست خداوند است که به این زمان موکول گردیده است.» اسفار نخستین کتابی است که پس از انزوای طولانی می‌نویسد و چنین برمی آید که آن را در همان محل گوشه نشینی خود نوشته است. پیش از اسفار رساله‌های اندکی نوشته است و پس از اسفار هر کتابی که نوشته است از عبارات آن گرفته شده است و می‌توان اسفار را اساس کتاب‌های دیگر صدرا دانست.[۸]

شاگردان

حکمت متعالیه

نوشتار اصلی: حکمت متعالیه

ملاصدرا نام مکتب فلسفی خود را حکمت متعالیه نهاد. از نظر او تمایز اساسی حکمت متعالیه نسبت به سایر مکاتب فلسفی در رویکرد عرفانی آن است. خواجه نصیر در شرح اشارات، حکمت متعالیه را حکمتی می‌خواند که میان بحث و نظر از یکسو و کشف و ذوق از سوی دیگر جمع می‌کند. درمقابل این نوع حکمت، حکمت مشاء، یعنی حکمت بحثی صرف است.[۹] صدرا، ملاک متعالی بودن حکمت را اتصال به عالم امر و دریافت افاضه و رحمت الهی می‌داند.[۱۰]

سازگاری عقل و وحی از مشخصه‌های حکمت متعالیه است. دریافتهای عقل بشری بر اثر اتصال به عالم امر تعارضی با وحی و دین پیدا نمی‌کند. آثار ملاصدرا از این جهت پر از استشهاد به آیات قرآن است.

صدرا مبانی حکمت متعالیه را در آثار گوناگون خود تبیین کرده است. مهمترین و جامع‌ترین آن اسفار است. ساختار کتب حکمت متعالیه با ساختار آثار مشاء و اشراق تفاوت اساسی دارد. بر خلاف مشاء از ریاضیات و طبیعیات بحث نمی‌شود. مبحث نفس را از طبیعیات جدا کرده است و به مباحث الهیات به معنی اخص ملحق کرده است. سیر مباحث در اسفار به گونه‌ای است که گویی همه مجلدات آن به مثابه مقدمه برای دو جلد پایانی است.

تمرکز بر دو حقیقت وجودی انسان و خدا از ویژگیهای بارز حکمت متعالیه است. در این نظام معرفتی، جایگاه هستی شناسانه انسان نه از حیث ارتباط با مراتب مادون هستی، بلکه از جهت ارتباط با عالی‌ترین مرتبه هستی، یعنی خداوند، بررسی می‌شود.

مهمترین مبانی حکمت متعالیه را می‌توان بداهت مفوم وجود، زیادت وجود بر ماهیت، اصالت وجود، وحدت تشکیکی وجود، تقسیم وجود به رابط و مستقل، امکان فقری و حرکت جوهری دانست.

دیدگاه‌های مختلف در باب روش شناسی حکمت متعالیه

در باب روش‌شناسی حکمت متعالیه دیدگاه‌های متفاوتی بیان شده است.

  • عدم اصالت و تعین فکری: برخی فلسفه صدرا را فاقد هرگونه اصالت و تعین فکری می‌دانند و آن را آمیزه‌ای نامنظم از اندیشه‌ متفکران پیشین اعم از مشائی، اشراقی، کلامی و عرفانی خوانده‌اند.[۱۱]
  • آمیزه‌ای از فلسفه مشاء و اشراق: دیدگاه دیگر اینکه حکمت متعالیه آمیزه‌ای از فلسفه مشاء و حکمت اشراقی است. صدرا هم از فیلسوفان مشاء و هم از آراء شیخ اشراق تأثیر پذیرفته است.[۱۲]
  • فلسفه عرفانی: برخی نیز حکمت متعالیه را فلسفه عرفانی خوانده‌اند. ملاصدرا از متون عرفان نظری بویژه ابن عربی بسیار استفاده کرده است.[۱۳] حکمت متعالیه تلاشی برای فلسفه سازی عرفان نظری است.[۱۴]بر همین مبنا او را عارف متفلسف دانسته‌اند نه فیلسوف متأله[۱۵]
  • بهره‌گیری از دو زبان متعالیه و مشاء: برخی دیگر برتری حکمت متعالیه را در روش برتر آن می‌دانند. صدرالمتألهین برای آموزش فلسفه عالی خود، نوعی از دو زبان بهره گرفته است که یکی را حکمت متعالیه نام نهاده است و به وسیله آن فلسفه خود را بیان کرده است و دیگری زبان موضوعی است که همان زبان اصلی فلسفه مشاء و اشراق و سایر مکاتب است. از این رهگذر، نه تنها می‌توان فلسفه ملاصدرا را از اتهام تلفیق رها ساخت، بلکه بر مبنای آن می‌توان نوآوری‌های او را در سیستم منطقی مبتنی بر اصول موضوعه که از نظم بی نظیری برخوردار است، توجیه و بازسازی نمود.[۱۶]
  • تفکری میان رشته ای: برخی از معاصران حکمت متعالیه را برخوردار از رهیافت میان رشته‌ای دانسته‌اند. در این دیدگاه، ملاصدرا پیشرو تفکر میان رشته‌ای در فهنگ اسلامی دانسته شده است و این اعتقاد وجود دارد که وی با به چالش فراخواندن فلسفه، کلام، عرفان و علوم تفسیری به نگرش ژرف در حکمت دست یافته است. حکمت متعالیه، در واقع رهیافتی متعالی و حاصل چالش بین رشته در حل مسائل الهیاتی است. آشنایی صدرا با علوم مختلف و نیز وقوف به زیان‌های حصرگرایی روش شناختی، در گرایش وی به مطالعه میان رشته‌ای مؤثر بوده است. بدین ترتیب، نوآوری او در حکمت متعالیه حاصل رویکرد میان رشته‌ای در مطالعات الهیاتی است.[۱۷]

آثار

نوشتار اصلی: فهرست آثار ملا صدرا

صفحهٔ آخر کتاب الصراط المستقیم میرداماد، به خط و امضای ملاصدرا

ملاصدرا آثار فراوانی را در موضوعات مختلف نگاشته است. مهمترین آثار وی بدین شرح است:

  • الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه که مهمترین اثر ملاصدرا است.
  • المبدأ و المعاد؛ این کتاب با نام الحکمه‌المتعالیه نیز خوانده می‌شود. این کتاب را می‌توان خلاصه‌ای از بخش دوم اسفار دانست.[۱۸]
  • تفسیر قرآن: ملاصدرا در طول عمر خود به تفسیر برخی از سوره‌ها پرداخت؛ اما اجل مهلت اتمام آنها را نداد. دو کتاب «اسرار الآیات» و «مفاتیح الغیب» نیز درباره قرآن است که در حکم مقدمه تفسیر و فلسفه تفسیر قرآن است.[۱۹]
  • شرح اصول الکافی: این شرح ناتمام در ۷ جلد منتشر شده است.[۲۰]
  • الشواهد الربوبیه؛ کتابی فلسفی که بیشتر رویکرد اشراقی دارد.[۲۱] در این کتاب، اندیشه‌های فلسفی ملاصدرا به صورت مختصر بررسی شده است.
  • کسر اصنام الجاهلیه

ترجمه به دیگر زبان‌ها

  • المشاعر؛ هانری کربن این کتاب را به فرانسه ترجمه کرده است
  • الحکمه العرشیه؛ جیمز وینستون این کتاب را به انگلیسی ترجمه کرده است.
  • اکسیر العارفین فی معرفه الحق والیقین، مجموعه رسائل آخوند، ترجمه ژاپنی, توکیو, انجمن بررسی‌های اسلامی)
  • رساله تصور و تصدیق به انگلیسی[۲۲]
  • خلاصه اسفار به آلمانی توسط ماکس هورتن[۲۳]

بنیاد حکمت اسلامی صدرا در نظر دارد که آثار صدرا را به انگلیسی ترجمه کند.[۲۴]

نوآوری‌ها

اصالت وجود

نوشتار اصلی: اصالت وجود

تا پیش از میرداماد بحث اصالت وجود یا ماهیت، به صورت جدی مطرح نبوده است. اگر چه در میان کلمات فلاسفه گاهی عباراتی در رد یا تأیید این دو دیده می‌شود، اما به صورت یک مسأله مستقل طرح نشده است. میرداماد با طرح این مسأله خود به اصالت ماهیت رأی داد. ملاصدرا هم تا مدتی به تبع استادش گرایش به اصالت ماهیت داشت. ملاصدرا با طرح استدلال‌هایی رأی به اصالت وجود داد. این مسأله در فلسفه ملاصدرا بسیار اهمیت دارد و مبنای بسیاری از مسائل دیگر است.

امکان فقری

وجوب، امکان و امتناع که به مواد ثلاث شهره‌اند، پیش از صدرا وصف ماهیت بودند. امکان در ماهیت به معنای مقتضی بودن نسبت به وجود و عدم است. این معنا نمی‌تواند در وجود راه یابد؛ زیرا هر وجودی ضرورت دارد.امکان در مورد وجود به معنای فقر و حاجت و وابستگی ذاتی است،وجودات امکانی به تمام هویتشان مرتبط به غیر و متعلّق به غیر هستند، درحالی که ماهیات چنین نیستند؛ زیرا هرچند برای ماهیات خارج از ظرف وجود ثبوتی نیست، امّا عقل می‌تواند آن‌ها را به طور مستقل از غیر تصوّر کند.[۲۵]

حرکت جوهری

نوشتار اصلی: حرکت جوهری

پیش از صدرالمتألّهین حرکت را منحصر در چهار مقوله: «کَمّ» و «کیف» و «أین» و «وَضع» می‌دانستند. حکیمان پیش از صدرالمتألّهین به حرکت در جوهر توجّه داشته‌اند، لکن آن را ممتنع می‌دانستند. صدرالمتألّهین حرکت در جوهر را نیز اثبات کرد و درواقع ثابت کرد که جهان مادی، جهانی است سیال و گذرا که لحظه‌ای قرار و آرام ندارد و تا استعدادهای وجودی آن به فعلیت نیانجامد، از حرکت بازنمی ایستد. او وجود را به ثابت و سیال تقسیم و حرکت را از احکام تقسیمی وجود دانست و بحث از آن را یکی از مباحث مهمّ امور عامّه در فلسفه معرّفی کرد.

اثبات حرکت جوهری در بسیاری دیگر از مسائل حکمت متعالیه تأثیر گذاشته است. زمان، معاد جسمانی، ربط متغیر به ثابت و حادث به قدیم، عوالم نفس، تناسخ و… از جمله مسائلی است که اثبات حرکت جوهری در آن‌ها مؤثر بوده است.

بسیط الحقیقه کل الاشیاء

مفاد این قاعده, این است که بسیط من جمیع الجهات, واجد تمام کمالات وجودی است و هیچ وجودی به کمال وجودی خود از آن خارج نیست. این وجودات به وجود واحد جمعی و بسیط در آن موجودند و لذا با این که در صدر قاعده, همه وجودات بر او حمل می‌شوند و گفته می‌شود, بسیط الحقیقه, کل الاشیاء در ذیل آن همه وجودات از آن سلب می‌شود و گفته می‌شود (و لیس بشیئ منها) که منظور سلب نقایص و حدود اشیاء از بسیط الحقیقه است و لازمه آن, این است که کمالات وجودی موجودات به وجود واحد جمعی در بسیط الحقیقه موجود باشد.

این قاعده پیش از صدرا در اثولوجیا مطرح شده بود. اما صدرا آن را مبرهن ساخت و تبیین کرد و جایگاه روشنی به این قاعده در نظام فلسفی خود داد.

اتحاد عاقل و معقول

نوشتار اصلی: اتحاد عاقل و معقول

اصل این نظریه به شکلی کلّی و غیرمبرهن به فیلسوفی به نام فرفوریوس نسبت داده شده و ابن سینا او را به خاطر همین نظریه و کتابی که در مورد آن نوشته است, مورد سرزنش قرار داد. اتّحاد به این معناست که این سه مفهوم در خارج یک مصداق داشته باشند که همان مصداق هم عاقل است و هم معقول و هم تعقّل و اختلاف بین این‌ها صرفاً اعتباری است. این مطلب در مورد علم نفس به خود, پیش از صدرالمتألّهین مطرح بوده و ابن سینا که اتّحاد عاقل و معقول را امری نامعقول می‌داند, در مورد علم نفس به خود, آن را پذیرفته است. آنچه موردبحث است, اتّحاد عاقل و معقول در علم نفس به غیرذات است.

ملاصدرا از این قاعده در اثبات اتحاد نفس با عقل فعال و بساطت عقل و حشر نفوس کامله استفاده می‌کند.

حدوث جسمانی و بقاء روحانی نفس

در مورد حدوث و قدم نفس, آرای گوناگونی وجود دارد. بعضی به حدوث و بعضی به قدم نفس باور دارند. مدافعان نظریه حدوث در چگونگی آن اختلاف دارند. سه دیدگاه مهم در این مورد عبارت‌اند از: حدوث نفس با حدوث بدن, حدوث نفس به حدوث بدن و حدوث نفس قبل از بدن. نظریه قدیم بودن نفس نیز از این جهت که قِدَم در سلسله عرضی است یا در سلسله طولی و نیز از این جهت که قدم ذاتی است یا زمانی, به دیدگاه‌های مختلفی می‌انجامد. صدرالمتألّهین نه تنها نفس را حادث به حدوث بدن, بلکه عین حدوث بدن می‌داند.

صدرا با استفاده از حرکت جوهری، نفس را در حرکت خود، به سوی روحانی شدن و بقاء روحانی می‌داند.[۲۶]

معاد جسمانی

نوشتار اصلی: معاد جسمانی

حکیمان پیش از صدرالمتألّهین, معاد جسمانی را امری غیرقابل اثبات از راه عقل و برهان عقلی می‌پنداشتند. بعضی آن را انکار کرده‌اند و بعضی دیگر, برخلاف اشکالاتی که بر آن وارد می‌دانستند, به عنوان تعبّد و تسلیم در مقابل شریعت به آن اعتراف می‌کردند. امّا صدرالمتألّهین سعی دارد که معاد جسمانی را با برهان عقلی ثابت کند. وی برای جمع بین ادله نقلی و مبانی فلسفی، نظریه جدیدی را ارائه کرد. بر اساس این دیدگاه، پس از جدایی نفس از بدن مادی، نفس انسانی متناسب با عالم برزخ و قیامت، بدنی را برای خود می‌سازد که از همه جهت شباهت با بدن دنیایی خودش دارد. این بدن، مثل بدن دنیایی است نه اینکه عین آن باشد و گرچه خصوصیات مادی را دارد، اما مادی نیست و حجم ندارد.[۲۷]

ثبت شده در سایت خبرگزاری حکمت طی شماره 3274 توسط milad و در روز یکشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۱۵:۱۱:۱۱
© Copyright 2024 https://news.avayetowheed.ir . All Rights Reserved چاپ این خبر