کد خبر : 4345
تاریخ انتشار : شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۸ - ۲۱:۰۱

ملاقات علامه حلی با امام زمان (عج)

ملاقات علامه حلی با امام زمان (عج)

موضوعى است که در السنه و افواه اشتهار دارد و مرحوم میرزا محمّد تنکابنى از آخوند ملّا صفر على لاهیجى شنیده که حکایت می کرده از استادش مرحوم مبرور آقا سیّد محمّد این آقا سیّد على صاحب مناهل که او می فرمود: مرحوم علّامه حلی در شب جمعه به زیارت حضرت سیّد الشّهداء (علیه السّلام)

موضوعى است که در السنه و افواه اشتهار دارد و مرحوم میرزا محمّد تنکابنى از آخوند ملّا صفر على لاهیجى شنیده که حکایت می کرده از استادش مرحوم مبرور آقا سیّد محمّد این آقا سیّد على صاحب مناهل که او می فرمود:

مرحوم علّامه حلی در شب جمعه به زیارت حضرت سیّد الشّهداء (علیه السّلام) مى‏رفت و تنها بود و بر دراز گوشى سوار بود تازیانه بر دست مبارکش بود و در اثناء راه شخصى عرب پیاده به همراه علّامه افتاد و با هم به مکالمه مشغول شدند. چون با هم قدرى سخن گفتند بر علّامه معلوم شد که این شخص مرد فاضلى است پس در مسایل علمیّه با هم صحبت داشتند و علّامه فهمید که آن شخص بسیار صاحب علم و فضیلت و متبّحر است.

پس علامه مشکلاتى که براى او در علوم مانده بود یکى را از آن شخص سؤال می کرد و آن شخص حلّ مشاکل و معاضل او می نمود تا اینکه سخن در مسأله شد و آن شخص فتوائى گفت علّامه منکر آن شد و گفت که حدیثى بر طبق فتوى نداریم آن مرد گفت، که حدیثى در این باب شیخ طوسى در تهذیب ذکر کرده است و شما از کتاب تهذیب از اوّل فلان قدر ورق بشمارید پس در فلان صفحه در فلان سطر این حدیث مذکور است. علامه در حیرت شد که این شخص که باشد پس از آن مرد پرسید که آیا در این زمان که غیبت کبرى است میتوان حضرت صاحب الامر (ع) را دید یا نه؟ و در این هنگام تازیانه از دست علّامه افتاد پس آن حضرت خم شد و تازیانه را از زمین بر گرفت و در میان دست علّامه گذاشت و فرمود: چگونه صاحب الزّمان را نمی توان دید و حال اینکه دست او در میان دست تو است پس علّامه بى‏اختیار خود را از دراز گوش بزیر انداخت که پاى آن حضرت را ببوسد پس غش نمود و چون به هوش آمد کسی را ندید، پس بعد از اینکه به خانه برگشت رجوع به کتاب تهذیب نمود آن حدیث را در همان ورق و در همان صفحه و همان سطر که آن حضرت‏ نشان داده بود یافت و علّامه به خط خود در حاشیه کتاب تهذیب در آن مقام نوشت که این حدیث آن چیزى است که صاحب الامر (ع) به آن خبر داد، و در ورق صفحه و سطر این کتاب نشان داد، و آخوند ملّا صفر على می گفت که استادم مرحوم آقا سید محمّد می گفت که من همان کتاب را دیدم و در حاشیه آن حدیث خط علّامه را دیدم که به مضمون سابق بود.[۱]

[۱] الفین، علامه حلی، ترجمه وجدانی، ص۲۸ و ۲۹، ط: هجرت

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 2 در انتظار بررسی : 2 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

دفتر و ساختمان آموزشی : قم،خ ارم ،ک۲۰ روبروی مسجدسلماسی پلاک۱۳ کدپستی: 3715696797