ابن یزدانیار ارموی
ابوبکر حسین بن علی بن یزدانیار ارموی از عرفای ایرانی در سدۀ ۳ و ۴ قمری است. محتویات ۱اصلیت و تبار ۲امسیت کردیا و اصبحت عربیا ۳زندگی ۴آرای عرفانی ۴.۱مخالفت با عرفای عراق ۵پانویس ۶منابع اصلیت و تبار[ویرایش متنی] در تعرف کلابادی ،قدیمیترین منبعی که نام ابن یزدانیار آورده شده است ،از او در کنار دیگر
ابوبکر حسین بن علی بن یزدانیار ارموی از عرفای ایرانی در سدۀ ۳ و ۴ قمری است.
محتویات
اصلیت و تبار[ویرایش متنی]
در تعرف کلابادی ،قدیمیترین منبعی که نام ابن یزدانیار آورده شده است ،از او در کنار دیگر رجال صوفیۀ ایران چون ابوحفص حداد ،بایزید بسطامی و … نام برده شد است.[۱] کلابادی نامی از شهر وی نیاورده است.[۲] ابن یزدانیار بنابر روایتهای مشهور ارموی بوده است.[۳] نویسندگان پس از کلابادی چون سلمی ،قشیری و انصاری نام شهر او را ذکر کردهاند.[۴] [۵] ولی در رسالۀ قشیری و طبقات شعرانی او را اهل ارمنیه دانستهاند ؛[۶][۷] [۸] که این موضوع صد در صد اشتباه نساخان بوده است.[۹] [۱۰] و شکل درست آن ارمیه باید بوده باشد.[۱۱] گراملیش ،مترجم آلمانی رسالۀ قشیری نیز در ترجمه خود با استفاده از برخی نسخ خطی ،ارومیه را بر ارمنیه ترجیح داده است.[۱۲] هرچند زرینکوب عقیده دارد که احتمالا نسبت ارموی او با نسبت ارمنیاش منافاتی ندارد و «در اصل کردی ارموی بوده است که خانوادهاش در ولایت ارمنیه میزیستهاند.» [۱۳] در طبقات الصوفیۀ سلمی نیز سخنانی از قول علی بن ابراهیم ارموی که گویا همشهری ابن یزدانیار بوده آمده است.[۱۴] خواجه عبدالله انصاری ،گویاتر از بقیه او را ارموی خوانده و گفته است که در ارمی بوده و حتی اینکه «گور وی به ارمی است» را ذکر کرده.[۱۵] از متاخران حمدالله مستوفی[۱۶] او را اهل ارومیه ،جامی در نفحات او را ارموی ،عبدالرشید بن صالح بن نوری باکویی در تلخیص الآثار او را اهل ارومیه و قبرش را در همان شهر ذکر کردهاند.[۱۷]
در نتیجه بررسیهای انجام شده معاصر ،تمام آثاری که او را اهل ارمنیه ذکر کردهاند در نتیجه اشتباه نساخان بوده و به طور حتم او کردی اهل شهر ارومیه بوده است.[۱۸] [۱۹]
امسیت کردیا و اصبحت عربیا[ویرایش متنی]
جمله «امسیت کردیا و اصبحت عربیا» را مولوی در دیباچه دفتر اول مثنوی از قول جد حسام الدین چلبی آورده است. منتهی یا به واسطه شهرت زیاد یا به دلیل اینکه شاید مولوی نیز نام او را نمیدانسته است در آنجا نیامده. کرد بودن گوینده این جمله و به تبع آن همۀ خاندان حسام الدین چلبی از این جمله مستفاد میگردد. در کتاب تلخیص الآثار فی عجائب الاقطار از عبد الرشید بن صالح بن نوری باکویی آمده است :«و ینسب الیها [ای الی ارمیه] الشیخ عارف زاهد الحسین بن علی بن یزدانیار و هو القائل امسیت کردیا و اصبحت عربیا تو فی سنه ثلاث و ثلاثین و ثلاثمائه و دفن بها.» از این عبارت و عبارت دیباچه مثنوی مستفاد میشود که ابن یزدانیار ،گوینده این عبارت مشهر جد اعلای حسام الدین چلبی و اهل ارومیه بوده است.[۲۰]
زندگی[ویرایش متنی]
حسین بن علی بن یزدانیار[۲۱] ،مکنی به ابوبکر[۲۲] و معروف به ابن یزدانیار[۲۳] که بیشتر او را الکردی الصوفی الارموی و گاه الکردی الصوفی میخواندند[۲۴] [۲۵] از مشایخ تصوف در سده ۳ و ۴ قمری بوده است.[۲۶] [۲۷] شرح حال او در تلخیص الآثار عبد الرشید باکویی ،حیله الاولیای ابونعیم اصفهانی ،رسالۀ قشیری ،نفحات جامی ،طبقات شعرانی ،طرائق الحقائق حاجی نایب الصدر ،اللمع ابونصر سراج ،التعرف لمذهب اهل تصوف کلاباذی و تضاعیف رساله ی قشیری آمده است.[۲۸]
سال تولد و مرگ او مشخص نیست. ولی از شواهد گویا است که نیمۀ دوم سدۀ سوم قمری زندگی میکرده و حتی دهۀ سوم سدۀ چهارم قمری را نیز دیده است.[۲۹] او کردتبار و اهل ارومیه بوده است.[۳۰] [۳۱] ابن یزدانیار محدث ،صوفی و عالم به علوم ظاهر و باطن -تصوف- بوده است.[۳۲]
آرای عرفانی[ویرایش متنی]
ابن یزدانیار معاصر عرفایی چون جنید و شبلی ابوالحسن نوری بوده. در طبقات سلمی ،تعرف کلابادی ،لمع سراج و تهذیب الاسرار خرگوشی و رساله قشیری و طبقات انصاری سخنان ابن یزدانیار آمده است. در این آثار سخنانی از او درباره استغفار ،توبه ،ورع ،رضا ،حیا ،انس به خدا ،محبت و وفا ،معرفت ،مشاهده حق و تصوف آمده است. سلمی سخنان ابن یزدانیار را با واسطۀ ابوبکر رازی و محمد بن شاذان نقل کرده است.[۳۳]
مخالفت با عرفای عراق[ویرایش متنی]
او مدتی با صوفیان بغداد حشر و نشر داشت ولی به دلیل علاقۀ بیشتری که به علم داشت به ارومیه بازگشت. پس از برگشت به ولایتش سر به ضدیت با صوفیه گذاشت و به شهرهای گوناگون نامه مینوشت و آنان را از صوفیان بر حذر میداشت. نامآوران صوفیۀ عصرش چون شبلی ،نوری و جنید را مورد کنایه و بدگویی قرار داد. در ضدیت با عرفای بغداد چنان بود که روایت دربارۀ او نقل است که میگویند:«کسی از بغداد به ولایت وی رفته بود. ابن یزدانیار از وی پرسید در باب این عراقیها یعنی جنید و نوری و شبلی چه عقیده داری؟ چون مرد جواب داد ارباب توحیداند ،ابن یزدانیار برآشفت و کسی که گفت و شنود آنها را شنیده بود به این تازه وارد گفت از این شهر همین امشب بیرون برو وگرنه خونت به گردن خود خواهد بود.» از این روی صوفیه از او دوری میجستند. از شبلی نقل است که ابن یزدانیار را «گاو ارمنی» خوانده است. البته مخالفتهای او با مشی متصوفه بغداد بود که آن را «دستبند الصوفیه» میخواند. دراین باره از او نقل است :«اگر من در باب صوفیه سخن میگویم از جهت غیرت بریشان است از آنکه اینها اسرار حق را به نااهلان گفتند. ورنه صوفیان سادات عالمند و من خود به محبت ایشان به خدای تقرب میجویم.»[۳۴]
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰