عبیدالله احرار
خواجه ناصرالدین عبیدالله(۸۰۶–۸۹۵ (قمری)) نامدار به عبیدالله احرار و خواجه احرار ولی، عارف نامی طریقت نقشبندیه در فرارود (ماوراءالنهر) است. زندگینامه احرار در رمضان سال ۸۰۶ق در روستای باغستان تاشکند چشم به جهان گشود. پدرش خواجه محمود و جدش خواجه شهاب الدین در شمار اهل علم و عرفان بودند؛ و مادرش از نوادگان شیخ عمر باغستانی بوده و نسبش به عبدالله عمر میرسیدهاست.[۱] او دانشهای ابتدایی در تاشکند
خواجه ناصرالدین عبیدالله(۸۰۶–۸۹۵ (قمری)) نامدار به عبیدالله احرار و خواجه احرار ولی، عارف نامی طریقت نقشبندیه در فرارود (ماوراءالنهر) است.
زندگینامه
احرار در رمضان سال ۸۰۶ق در روستای باغستان تاشکند چشم به جهان گشود. پدرش خواجه محمود و جدش خواجه شهاب الدین در شمار اهل علم و عرفان بودند؛ و مادرش از نوادگان شیخ عمر باغستانی بوده و نسبش به عبدالله عمر میرسیدهاست.[۱] او دانشهای ابتدایی در تاشکند فرا گرفت و در ۸۲۸ برای تکمیل تحصیلات و معلومات خود به همراه دایی اش خواجه ابراهیم به سمرقند، هرات و دیگر شهرهای ماوراءالنهر مسافرت کرد، در این سفرها با شماری از مشایخ صوفیه چون بهاءالدین عمر، حسام الدین پارسا، زین الدین خوافی، سعدالدین کاشغری، علاءالدین غجدوانی، قاسم انوار و نظام الدین خاموشی ملاقات کرد.[۲] ولی گرایش احرار به عرفان مانع آموختن بیشتر او شد. چندی در شهرهای ترکستان و خراسان به سفر پرداخت و در ۸۳۲ به هلغتو رفت و به مولانا یعقوب چرخی(۸۵۱)، از پیروان شیخ بهاءالدین محمد نقشبند دست ارادت داد و به طریقت نقشبندیه پیوست. سپس خود به تبلیغ و ارشاد پرداخت و بسیاری از مردم منطقه و سرزمینهای همجوار پیرو او گشتند.
طریقت نقشبندیه به سبب نام خواجه عبیدالله، چندی احراریه نامیده میشد.[۳] وی در سال ۸۳۵ق به موطن خویش بازگشت و پیشه پدر و جدش یعنی زراعت را در پیش گرفت.[۴]
نفوذ روحانی و ثروت بسیارش سبب نفوذ فراوان او بر دولتمردان روزگارش شد و درباریان تیموری مخصوصاً سلطان ابوسعید گورکانی او را به دیده احترام مینگریستندو با جلب توجه وی کوشیدند تا از مقام عرفانی و نفوذ اجتماعی و سیاسی او بهرهمند شوند[۵] تا جایی که سلطان ابوسعید گرکانی امور مملکت را بدون مشورت با او انجام نمیداد. در بعضی از منابع گزارشهایی به چشم میخورد حاکی از آنکه میانداری و وساطت عبیدالله احرار از بروز جنگ میان بعضی از امرا جلوگیری کرد.[۶] مکاتبات او با امیر شیر علی نوایی و دیگر صاحب منصبان نفوذ وی را در میان امیران و منتقدان دستگاه تیموری نشان میدهد. البته ثروت اندوزی و معاشرت با درباریان موجب شد بعضی از مشایخ و اهل علم بر او خرده بگیرند و حتی برای وی گرفتاریهایی به وجود آوردند. در هر حال او ساده و بی پیرایه زیست و اموال خود را در راه کمک به مستمندان صرف کرد. وی اعتقاد داشت اهل علم باید در دستگاه سلاطین و امرا حضور یابند و آنان را به دادگری و التفات به احوال ستمدیدگان هدایت کنند.[۷]
عبیدالله در ۸۹ سالگی در سال ۸۹۵ق در قریه کمانگران سمرقنددرگذشت و سلطان احمد میرزا جنازه او را به سمرقند منتقل کرد و در محله خواجه کفشیر به خاک سپرد.[۸]
مشرب عرفانی
مشرب عرفانی خواجه عبیدالله در شمار طریقههای سنت اول عرفانی است. آثار و تعالیم او از اهتمام احرار در ترویج و نشر مبانی این سنت و خاصه تعالیم خواجگان نقشبند حکایت میکند.[۹]
آثار
آثار او بر این پایهاند:
- فقرات
- حورائیه
- والدیه
- رقعات
- مکتوبات
- رشحات عینالحیات
- پاس انفاس
- ملفوظات (مناقب خواجه احرار)
- وصیتنامه
جستارهای وابسته
منابع
- ↑ سلسله العارفین. صص. ۱۰۱ و ۱۰۵ و ۱۱۴.
- ↑ رشحات. صص. ۳۸۲ و ۴۱۲-۴۲۸.
- ↑ سلسله العارفین. صص. ۱۲۷.
- ↑ رشحات. صص. ۴۰۴ و ۴۱۶.
- ↑ حبیب السیر. ۴. صص. ۱۰۹.
- ↑ رشحات. صص. ۵۲۵–۵۳۱.
- ↑ دایره المعارف بزرگ اسلامی. صص. ذیل احرار.
- ↑ سلسله العارفین. صص. ۱۰۵.
- ↑ تاریخ تصوف. ۲. صص. ۲۱۶.
- انوشه، حسن (به سرپرستی) (۱۳۸۰)، دانشنامه ادب فارسی: ادب فارسی در آسیای میانه، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، شابک ۹۶۴-۴۲۲-۴۱۷-۵
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 3 در انتظار بررسی : 3 انتشار یافته : ۰