کتاب «رابطه نفس و بدن از دیدگاه ابن عربی و ملاصدرا
از دیرباز پرسشهایی اساسی درباره حقیقت انسان و نفس و روح او در ذهن بشر وجود داشته است. گروهها و نحلههای متفاوت علمی در طول تاریخ، هریک به فراخور داشتههای خویش، به این مبحث بسیار مهم پرداخته و کوشیدهاند پاسخهایی برای این پرسشها بیابند. ازآنجاکه کتابها و شرایع آسمانی نیز به این مقوله توجه داشتهاند،
از دیرباز پرسشهایی اساسی درباره حقیقت انسان و نفس و روح او در ذهن بشر وجود داشته است. گروهها و نحلههای متفاوت علمی در طول تاریخ، هریک به فراخور داشتههای خویش، به این مبحث بسیار مهم پرداخته و کوشیدهاند پاسخهایی برای این پرسشها بیابند. ازآنجاکه کتابها و شرایع آسمانی نیز به این مقوله توجه داشتهاند، علمای دینی هم به تبعیت از مضامین الهی که در شریعت آنها در این باب آمده است، هرکدام بهنحوی به این بحثها پرداختهاند.
در این میان، تحقیقات طبقات گوناگون فیلسوفان مسلمان، از جمله موفقترین تلاشها برای عرضه تبیینی صحیح از حقیقت نفس انسانی به شمار میرود. صدرالمتألهین توانست با پشتوانه میراث عظیمی که از فلاسفه بزرگ پیش از او بر جا مانده بود و با استفاده از قوت فلسفی فوقالعاده و منحصربهفرد خود، در بسیاری از مسائل کلیدی فلسفه تحول و انقلابی پدید آوَرد. او در عرصه علمالنفس نیز نظریاتی ابتکاری دارد که درخور توجه بسیار است.
عرفا نیز از نخست دغدغههای انسانشناسانه داشتهاند و کلمات بهجامانده از آنان در این باره، گواه این مدعا است؛ اما پس از آنکه با ظهور ابنعربی، عرفان نظری رسماً در کنار سایر علوم، اعلام موجودیت کرد، طبیعی است که باید موضع عرفان در باب مسائل علمالنفس نیز مشخصتر میشد. در آثار عرفا، خصوصاً آثار بهجامانده از عرفای نخستین، نمیتوان مباحث روشنی را با عنوان علمالنفس دنبال کرد؛ چون در آن زمان عرفان نظری هنوز علمی مستقل و نظاممند نبود. حتی پس از آنکه ابنعربی و سپس قونوی، علم عرفان نظری را به صورت نظام سازوار علمی و منسجم با دغدغههای هستیشناسانه به جامعه علمی عرضه کردند، باز هم مباحث مربوط به علمالنفس، به معنای فلسفیاش، آنقدر برایشان جدی نبود که به وزان علمالنفس فلسفی، مباحثی را به طور مستقل تحت این عنوان بیاورند. اما این بدان معنا نیست که عرفا در آثار علمی و شهودی خود به اینگونه مباحث نپرداخته باشند. دغدغههای انسانشناسانه عرفا به ضمیمه آیات و روایات فراوانی که در شریعت، بهنحوی به مباحث علمالنفس اشاره دارند، زمینه مطرح کردن نظریات مبتنی بر مبانی عرفان نظری را در مسائل گوناگون علمالنفس فراهم آورد. عرفا در مواجهه با انبوه آیات و روایات ناظر به مباحث گوناگون نفس، بر اساس مکاشفاتی که از لایههای باطنی هستی داشتهاند، بیانات ارزشمندی دارند. برای مثال ابنعربی و تابعان او در این مکتب، مطالب بسیار بدیع و جذابی حول برخی مباحث علمالنفس مطرح کردهاند که میتواند منبعی غنی برای دقتهای فیلسوفانه حکما باشد؛ چنانکه حکیم صدرا در علمالنفس خود از آثار عرفا فراوان بهره برده است.[۱]
بنابراین جا دارد تحقیقات مستقلی درباره موضع عرفا در باب مباحث گوناگون علمالنفس صورت گیرد. البته نسبت مباحثی که در فلسفه به آن «علمالنفس» اطلاق میشود با مباحث نفس نزد عرفا، عموم و خصوص منوجه است؛ یعنی درعینحال که در مباحث مطرحشده درباره نفس، مشترکات فراوانی در هر دو نحله به چشم میخورد، هریک از این دو گروه، به تناسب علاقهها و دغدغههای متفاوت خود، مباحثی اختصاصی نیز طرح کردهاند. برای مثال، عرفا هیچگاه مانند فلاسفه، در مباحثی همچون کیفیت ابصار، مراحل هضم غذا، نخستین عضوی که از جنین متکون میشود و مسائلی از این دست که دخل چندانی به کمالات معنوی انسان ندارد، بهتفصیل وارد نمیشوند. از طرف دیگر، طبیعی است که حکما نیز مانند عرفا در مباحثی همچون بطون سبعه حقیقت انسانی، کیفیت تحلّی نفس به کمالات معنوی، چگونگی مظهریت نفس برای اسمای الهی و مباحثی ازاینقبیل، وارد نشدهاند، و بلکه عرفا یکهتاز میدان در این عرصه بودهاند.
هرچند عرفان نظری در مقام علمی مستقل، در میان سایر علوم عقلی اسلامی، جایگاه خود را یافته و در کنار فلسفه و کلام، حرفهایی برای گفتن دارد، هنوز موضع علم عرفان نظری در باب شناخت نفس انسانی، که از آن به علمالنفس عرفانی تعبیر میکنیم، چندان منقح نشده است. ازاینرو لازم است با انجام چنین تحقیقاتی، ضمن استخراج علمالنفس عرفانی از دیدگاه عرفای بزرگ و تأثیرگذاری مانند ابنعربی، قونوی و…، اثرپذیری فلاسفه بهخصوص صدرالمتألهین و حکمت متعالیه را از عرفا بررسی کنیم تا نقش کلیدی علمالنفس عرفانی در بالندگی و تکامل علمالنفس فلسفی روشن شود.
فلاسفه و ازجمله ملاصدرا، در آثار خود به مباحث پیرامونی علمالنفس به نحو مبسوط پرداختهاند؛ ولی نمیتوان بهراحتی این مباحث را در آثار عرفا پیگیری کرد. هرچند عرفایی همچون ابنعربی به علمالنفس توجه داشتهاند، این قسمت از نظریات عرفانی آنها معمولاً تحتالشعاع مباحث مبسوط و منظمی که در باب انسان کامل مطرح کردهاند، قرار گرفته است. به هر روی، در این کتاب، دیدگاه ابنعربی و صدرالمتألهین درباره چگونگی رابطه نفس و بدن، مقایسه خواهد شد
نکته درخور توجه دیگر نیز اینکه، معمولاً ابنعربی در آثار خود به مطرح کردن مباحث در سیاقی منظم و با ترتیب منطقی، ملتزم نیست، و ازاینرو نمیتوان نظریات وی را در باب علمالنفس در قسمت مشخصی از آثارش دنبال کرد؛ خصوصاً آنکه موضع وی و سایر عرفا در باب مسائل علمالنفس، تاکنون مستقلاً بررسی نشده است. از اینرو، این کتاب بر آن است که با بررسی نظریات ابنعربی درباره یکی از اساسیترین و مهمترین مباحث علمالنفس، یعنی نحوه وجود و چگونگی تجرد نفس و مقایسه آن با نظریات صدرا، این بخش از مباحث کلان علمالنفس را روشنتر کند.
برای رسیدن به این هدف، ابتدا برخی مقدمات و مبانی ضروری را که در روشن شدن کلیت علمالنفس عرفانی و علمالنفس صدرایی، مؤثر است بررسی خواهد شد و سپس به طور خاص به مسئله نحوه وجود نفس از دیدگاه صدرایی و محییالدینی پرداخته میشود.
شایان ذکر است که پیش از این، کتابی با عنوانش نحوه وجود و چگونگی تجرد نفس از دیدگاه ابنعربی و ملاصدرا از نگارنده به چاپ رسیده است. در آن کتاب، برخی مقدمات و مطالب مفید جهت آشنایی بیشتر با علمالنفس عرفانی و علمالنفس صدرایی گذشت که علاقهمندان را به همان کتاب ارجاع میدهیم.
خرید الکترونیکی کتاب در Eshop.iki.ac.ir
[۱]. بررسی دقیق تأثرات صدرالمتألهین از آثار عرفا در مباحث علمالنفس، مجال دیگری میطلبد؛ ولی بهاختصار میتوان به قسمتهایی از آثار صدرا در باب علمالنفس، مثل جلد هشتم و نهم اسفار که در آنها صریحاً عبارات عرفا را نقل میکند، اشاره کرد. همچنین صدرا در موارد بسیاری، با تعابیری همچون راسخان در علم و عارفان و اهل مکاشفه و…، به عرفا و نظریاتشان اشاره دارد.
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰