محمدحسین فشارکی
محمدحسین فشارکی فرزند محمد جعفر عالم و مجتهد اصولی و از بزرگان علمای اصفهان در اواخر عصر قاجاریه و اوایل پهلوی است که در کارنامه سیاسی او مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی دیده میشود. اساتید در اصفهان محمد باقر فشارکی (برادر) محمد باقر نجفی محمد هاشم چهارسوقی خوانساری(نوه آیت الله سید حسین خوانساری استاد میرزای قمی) اساتید در عتبات عالیات زین العابدین مازندرانی
محمدحسین فشارکی فرزند محمد جعفر عالم و مجتهد اصولی و از بزرگان علمای اصفهان در اواخر عصر قاجاریه و اوایل پهلوی است که در کارنامه سیاسی او مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی دیده میشود.
اساتید در اصفهان
- محمد باقر فشارکی (برادر)
- محمد باقر نجفی
- محمد هاشم چهارسوقی خوانساری(نوه آیت الله سید حسین خوانساری استاد میرزای قمی)
اساتید در عتبات عالیات
- زین العابدین مازندرانی
- حبیب الله رشتی
- میرزای شیرازی[۱]
اعلامیه پنج مادهای
وی طی یک اقدام بدیع در اواسط جمادی الاول ۱۳۲۴ و در آستانه مهاجرت علمای تهران به قم (مهاجرت کبری)[۲]، به همراهی ۱۳نفر از علمای طراز اول اصفهان[۳] از جمله آقا نجفی اصفهانی، حاج آقا نورالله نجفی اصفهانی، آیت الله ابوالقاسم دهکردی،شیخ مرتضی ریزی، میرزا محمدتقی مدرس، سیدمحمدباقر بروجردی، میرزا محمد مهدی جویبارهای، میرزا ابوالقاسم زنجانی، آقامحمدجواد قزوینی و رکنالملک شیرازی موارد زیر را متعهد شدند:
این خدام شریعت مطهره با همراهی جناب رکنالملک، متعهد و ملتزم شرعی شدهایم که مهماامکن بعد ذلک تخلف ننماییم، فعلا ۵فقرهاست:
- اولاً: قبالجات و احکام شرعیه از شنبه به بعد روی کاغذ ایرانی بدون آهار نوشته شود. اگر بر کاغذهای دیگر نویسند، مهر ننموده و اعتراف نمینویسیم. قباله و حکمی هم که روی کاغذ دیگر نوشته بیاورند و تاریخ آن بعد از این قرارداد باشد، امضا نمینماییم. حرام نیست کاغذ غیر ایرانی و کسی را مانع نمیشویم؛ ماها به این روش متعهدیم.
- ثانیا: کفن اموات، اگر غیر از کرباس و پارچه اردستانی یا پارچههای دیگر ایرانی باشد، متعهد شدهایم برآن میت، ماها نماز نخوانیم. دیگری را برای اقامه صلوه بر آن میت بخواهند ماها را معاف دارند.
- ثالثا: ملبوس مردانه جدید، که از این تاریخ به بعد دوخته و پوشیده میشود، قرار دادیم مهما امکن، هر چه بدلی در ایران یافت میشود، لباس خودمان را از آن منسوخ نماییم و منسوخ غیرایرانی را نپوشیم و احتیاط نمیکنیم و حرام نمیدانیم لباسهای غیرایرانی را، اما ماها ملتزم شدهایم حتیالمقدور بعد از این تاریخ ملبوس خود را از منسوج ایرانی بنماییم. تابعین ماها نیز کذلک و متخلف توقع احترام از ماها نداشته باشد. آنچه از سابق پوشیده و داریم و دوخته، ممنوع نیست استعمال آن.
- رابعا: مهمانیها بعد ذلک ولو اعیانی باشد، چه عامه، چه خاصه، باید مختصر باشد یک پلو و یک خورش و یک افشره. اگر زاید بر این کسی تکلف دهد، ماها را به محضر خود وعده نگیرد. خودمان نیز به همین روش مهمانی مینماییم. هر چه کمتر و مختصرتر از این تکلف کردند، موجب مزید امتنان ماها خواهد بود.
- خامسا: وافوری اهل وافور را احترام نمیکنیم و به منزل او نمیرویم زیرا که آیات باهره:«إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُوا إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ» «وَلا تُسْرِفُوا اِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ» «وَلا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَه» و حدیث «لاضرر و لاضرار» ضرر مالی و جانی و عمری و نسلی و دینی و عرضی و شغلی آن محسوس و مسری است و خانوادهها و ممالک را به باد داده. بعد از این هر که را فهمیدیم وافوری، بهنظر توهین و خفت مینگریم.[۴]
فعالیت سیاسی
در دو جریان سیاسی دیگر نیز همراهی ملّا محمّد حسین فشارکی با حاج آقا نورالله نجفی اصفهانی قابل توجهاست. جریان اول، تشکیل هیئت علمیه اصفهان توسط حاج آقا نورالله نجفی در اصفهان بود که از ملّا محمّد حسین فشارکی نیز به عنوان یکی از بنیان گذاران آن نام برده شدهاست. لازم به یادآوری است که این هیأت برای رسیدگی به امور مدارس دینی و طلّاب و نظارت بر اجرای صحیح احکام و مقررات اسلامی در اصفهان و حومّه آن تشکیل شد. جلسههای آن پیوسته در منزل برخی از اعضاء مؤسس و زیر نظر مستقیم ریاست حوزه علمیه اصفهان برپا میشد.[۵] هیأت علمیه اصفهان با پشتکار به امر به معروف و نهی از منکر میپرداخت[۶] و ملّا محمّد حسین نیز یکی از علمای مجاهدی بود که در این راستا، فعالیت داشت. جریان دوم حضور ایشان در همراهی با حاج آقا نورالله نجفی اصفهانی در قضیه مهاجرت علمای اصفهان به قم بود. در سال ۱۳۴۶هـ. ق وقتی مُشار الدوله حکمت استاندار اصفهان بود، اداره نظام اجباری در اصفهان تأسیس شد. انتشار این خبر سبب تشنج و بحران در اصفهان گردید و مردم دست به تظاهرات بر ضد قانون نظام اجباری زدند. پس از آن برای چارهجوئی به خانه حاج آقا نورالله و ملّا محمّد حسین فشارکی و سیدالعراقین روی آوردند.[۷] در این زمان منزل ملّا محمّد فشارکی مرکز حضور علمای شهر جهت حمایت از حاج آقا نورالله بود. این واقعه نشان از آن دارد که علمای متنفّذی همچون آخوند فشارکی و سیدالعراقین به حمایت و همکاری همه جانبه حاج آقا نورالله نجفی پرداختهاند. سرانجام حاج آقا نورالله، آخوند فشارکی، سید العراقین و بیش از یکصد نفر روحانی و طلبه و گروهی از مردم به قم مهاجرت نمودند. در نهایت پس از تبادل تلگراف و نامه بین دربار، رئیس مجلس و رئیس دولت با هیأت علمیه قم، دولت این موارد را پذیرفت:
- تجدید نظر در قانون نظام اجباری
- انتخاب پنج تن از علماء در مجلس
- تعیین ناظر شرعیات در کلیه ولایات
- جلوگیری از منهیات
- اجرای مواد مربوط به محاضر شرع.[۸]
اینکه چرا این قیام از اصفهان آغاز شد عوامل متعددی دارد[۹] که مهمترین آن وجود حوزه بسیار نیرومند و متشکل اصفهان است که در آن زمان مجتهدین به نام و شخصیتهای بسیار بزرگی همچون آقا سیّد محمّد نجف آبادی (متوفی ۱۳۵۸هـ. ق. مدفون در تکیه سیدالعراقین) آقا سیّد علی نجف آبادی (متوفی ۱۳۶۲ق. مدفون در تکیه تویسرکانی)، مدرّس خاتون آبادی، مرحوم فشارکی در آن حضور و فعالیت داشتند. پس از آنکه اصلاحات مورد نظر هیئت علمیه تهیه و به مجلس تقدیم شد، پیش از طرح در مجلس، در شب چهارم دی ماه ۱۳۰۶ ه۸ـ. ق. حال حاج آقا نورالله منقلب شد و درگذشت. با فوت او هیئت علمیه که گرد وی جمع شده بودند، پراکنده شدند.[۱۰] بدین لحاظ آخوند فشارکی از علماء و مراجع متنفذ دینی و سیاسی این دوره محسوب میشده و از قدرت معنوی و سیاسی خاصی برخوردار بودهاست. چنانکه در مهاجرت علماء به قم، رضاخان از قیام علماء به رهبری حاج آقا نورالله به وحشت افتاد و تلگرافی به تاریخ ۲۳ آذر ۱۳۰۶ به ایشان فرستاد و به علماء اظهار ارادت و احترام نمود. از جمله علمائی که در این تلگراف نام برده شده ملّا حسین فشارکی میباشد. همچنین وی از فقهاء و مراجع تقلید صاحب رساله عملیه در اصفهان بوده که اکثر عمال دولتی از او حساب میبردند و هر کاری نمیتوانستند انجام دهند. چنان که در یک سال بعد از واقعه مهاجرت، با مشاهده رواج فساد و فحشاء در شهر اصفهان و عدم توجه به این مسائل از جانب دولت، طی نامه تکاندهندهای به مخبر السلطنه رئیس الوزراء، از وضعیت حاکم بر شهر انتقاد نمود.
آثار علمی
- حاشیه رسائل
- حاشیه طهارت شیخ مرتضی انصاری
در اواخر عمر، مردم اصفهان از او استفتا میکردند و رئیش مطلق همه علمای اصفهان بود.[۱۱]
وفات
وی در ۱۳۵۳ قمری در اصفهان دارفانی را وداع گفت و در تکیه ریزیها در تخت فولاد به خاک سپرده شد. شیخ فضل الله ذوعلم نواده اوست.
منابع
- ↑ سید احمد عقیلی، نگرشی بر مشروطیت اصفهان، ۱۳۸۵، ص ۴۰
- ↑ موسی نجفی، حکم نافذآقانجفی، صفحه ۱۸۴
- ↑ عبدالمهدی رجایی، تاریخ مشروطیت اصفهان، صفحه۲۱۷
- ↑ روزنامه حبل المتین کلکته، سال ۱۴، ش۲،۱۹جمادی الثانی ۱۳۲۴
- ↑ سید احمد عقیلی، نگرشی بر مشروطیت اصفهان، ۱۳۸۵، ص ۴۱
- ↑ سید مصلح الدین مهدوی: تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ج ۲، ص ۱۳۴۴ و ۱۳۴۵.
- ↑ مکی، حسین: تاریخ بیست ساله ایران، ج چهارم، ص ۳۹۶.
- ↑ سید احمد عقیلی، نگرشی بر مشروطیت اصفهان، ۱۳۸۵، ص ۴۲
- ↑ موسی نجفی، اندیشه سیاسی و نهضت حاج آقا نورالله نجفی، صص ۳۶۶-۳۶۸.
- ↑ همان، ص ۴۰۱.
- ↑ محمد باقر کتابی، رجال اصفهان، ص ۱۹۹
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 3 در انتظار بررسی : 3 انتشار یافته : ۰