کد خبر : 4123
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۲:۵۵

“نقد شبهات در برهان پذیری خدا” در جلسه گروه علمی فلسفه+خلاصه بحث

“نقد شبهات در برهان پذیری خدا” در جلسه گروه علمی فلسفه+خلاصه بحث

۲۰۱۹-۱۰-۳۱ یکصد و هفتاد و هشتمین جلسه گروه علمی فلسفه با موضوع “نقد شبهات در برهان پذیری خدا (جلسه پنجم)“ با ارائه “حجت الاسلام والمسلمین سلیمانی امیری“ و با حضور اعضاء محترم گروه چهارشنبه ۸ آبان ۹۸ ساعت ۱۹ در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد. خلاصه مباحث مطرح شده بدین شرح می باشد: ۱ـ این دو قاعده را به عنوان اصل موضوع

۲۰۱۹-۱۰-۳۱

یکصد و هفتاد و هشتمین جلسه گروه علمی فلسفه با موضوع “نقد شبهات در برهان پذیری خدا (جلسه پنجم)“ با ارائه “حجت الاسلام والمسلمین سلیمانی امیری“ و با حضور اعضاء محترم گروه چهارشنبه ۸ آبان ۹۸ ساعت ۱۹ در مجمع عالی حکمت اسلامی برگزار شد.

خلاصه مباحث مطرح شده بدین شرح می باشد:

۱ـ این دو قاعده را به عنوان اصل موضوع می‌پذیریم و تنها مفاده این دو را بیان کرده از برهانشان صرف نظر می‌کنیم. مفاد قاعده اول این است که علم به معلول نظری تنها از راه علم به علت آن حاصل می‌شود و گرنه علم یقینی به آن ممکن نیست: «العلم بذی السبب لایمکن إلا من سببه» یا «ذوات الاسباب لاتعرف إلا باسبابها». و مفاد قاعده دوم این است که هر چیزی که علت نداشته باشد، یا علم به آن بدیهی و یا اقامه برهان بر آن ممکن نیست: «مالاسبب له فهو اما بدیهی او لایمکن البرهان علیه».

۲ـ جمع دو قاعده ما را به این نتیجه می‌رساند که تنها راه اثبات یقینی نظری آن است که شیء معلول باشد و با برهان لمی که حد وسط آن علت ثبوت نتیجه است، مبرهن شود. بنابراین اگر شیء معلول نباشد و یا معلول باشد و از راهی غیر از راه علت آن بدست آید، یقینی نخواهد بود.

۳ـ جمع این دو قاعده در خداشناسی به این نتیجه را می‌رسد که خدای متعال برهان ندارد؛ زیرا اگر برهان بر وجود خدا لمی و حد وسط آن علت وجود خدا در نظر بگیریم، ممکن نیست؛ زیرا خدای متعال معلول علتی نیست. و اگر حد وسط معلول خدای متعال باشد مانند برهان‌های آفاقی و انفسی، در این صورت برهان از معلول به علت است و قاعده ذوات الاسباب مدعی است که علم به معلول تنها از راه علتش حاصل می‌شود. بنابراین برهان از راه خلق دچار دور می‌شود؛ چرا که برای علم به معلول در رتبه سابق بر آن باید علم به علت آن داشته باشیم و علم به علت طبق فرض مجهول است و با این برهان معلوم خواهد شد.

۴ـ ملاصدرا در تعلیقات بر حکمه الاشراق به این مشکل تصریح می‌کند: أن الحکماء مصرّحون بأن العلم بذی السبب لایحصل إلا من جهه العلم بسببه و صرح الشیخ الرئیس فی الشفاء … بـ‌«أن ما لاسبب لنسبه محموله الی موضوعه فإما أن یکون بیّنا بنفسه و إما أن لایبیَّن البته بیانا یقینیا بوجه قیاسی» … و هذا یناقض ما ذکره فی هذا الفصل من کون الاوسط معلولا لنسبه الأکیر إلی الأصغر التی هی النتیجه فی البرهان الإنی. … أنه یلزم علی ما ذکروه أن لایمکن إقامه البرهان علی وجود الواجب جل ذکره لبساطته و عدم کونه معلولا البته. و اللازم باطل لوجود البراهین علی وجوده. (تعلیقات، ج۱؛ ص ۲۴۴-۲۴۵)

۵ـ ملاصدرا در اسفار در ذیل برهان صدیقین ابن سینا این اشکال را از فیلسوفان مطرح می‌کند که احتجاج در انی و لمی منحصر است و واجب تعالی به هیچ وجه معلول چیزی نیست، بلکه علت برای جمیع ماعدای خود است. بنابراین با هر چیزی که وجود او را اثبات کنیم، انی دلیل است و انی دلیل معطی یقین نیست. پس روشن می‌شود که قبل از ملاصدرا هم توجه داشته‌اند که برهان بر وجود خدای متعال مشکل است و غیر قابل قبول به نظر می‌رسد.

۶ـ با توجه به مباحث گذشته خدای متعال برهان لمی ندارد؛ زیرا خدای متعال معلول علتی نیست تا برهان لمی داشته باشد. از سوی دیگر خدای متعال مصداق قاعده مالاسبب است و باید یا وجودش بدیهی باشد و برهان بر وجودش امکان نداشته باشد و فیلسوفان مدعی شده‌اند که «أن واجب الوجود لابرهان علیه و لایعرف من ذاته» (ابن سینا تعلیقات، ص ۷۰)، «لابرهان علیه بل هو البرهان علی کل شیء» (الهیات شفاء، ص ۳۵۴) «لابرهان علیه لانه لا عله له» (همان، ص ۳۴۸) فالاول لیس علیه برهان محض؛ لانه لاسبب له» (ابن سینا، مبدأ و معاد، ص ۳۳) «إن الواجب لابرهان علیه بالذات، بل بالعرض» (ملاصدرا، اسفار، ج۶، ص ۲۸) و نیز دلیل که حرکت از معلول به علت است، بر وجود خدای متعال امکان ندارد؛ زیرا دلیل بر اساسا قاعده ذوات الاسباب یقین‌آور نیست. وانگهی واجب که معلول علتی نیست مصداق ما لاسبب است. بنابراین یا وجودش باید بدیهی باشد و یا برهان بر آن امکان ندارد.

۷ـ اما در عین حال فیلسوفان بر وجود واجب برهان اقامه کرده‌اند. و فارابی مدعی دو نوع برهان است: یکی برهان آفاقی و انفسی که از خلق به سوی خالق و عالم وجود محض صعود می‌کنیم و دیگری از عالم وجود محض که از آن عالَم به سوی عالَم خلق نزول می‌کنیم (فارابی، فصول الحکم، ص ۶۲-۶۳) «بل انما علیه الدلائل الواضحه» (الهیات شفاء، ص ۳۴۸) «بل کان قیاسا شبیها بالبرهان؛ لانه استدلال من حال الوجود أنه یقتضی واجب او أن ذلک الواجب کیف أن یکون» (ابن سینا، مبدأ و معاد، ص ۳۳) لابرهان علیه بالذات، بل بالعرض و هناک برهان شبیه باللمی (اسفار، ج۶، ص ۲۹)

۸ـ عجیب آن است که وجود خدای متعال دارای سبب نیست ولی محقق طوسی با این حال برهان صدیقین ابن سینا را لمی می‌داند: «فذکر الشیخ ترجیح هذه الطریقه علی الطریقه الاولی بأنه أوثق و أشرف و ذلک لان اولی البراهین بإعطاء الیقین هو الاستدلال بالعله علی المعلول و أما عکسه الذی هو الاستدلال علی العله فربما لایعطی الیقین و هو إذا کان للمطلوب عله لم یعرف إلا بها کما تبین فی علم البرهان» (شرح اشارات، ج۳، ص ۶۶)

۹ـ برخی در دفع اشکال برهان صدیقین ابن سینا نشان می‌دهند که برهان ابن سینا لمی است، اما نه لمی برای وجود فی نفسه واجب الوجود، بل برهان لمی است در این که مفهوم موجود مشتمل بر واجب الوجود است؛ زیرا:

۱ـ الموجود اما واجب او ممکن؛

۲ـ کل موجود هکذا فهو مشتمل علی الواجب.

۳ـ فالموجود مشتمل علی الواجب.

پس این که مفهوم موجود مشتمل بر فردی است که واجب الوجود است، حالی از احوال موجود است که مفهوم موجود آن را به واسطه حال تقسیمی طبیعت موجود، اقتضاء کرده است.

و برخی دیگر در دفع اشکال گفته‌اند واجب علت ندارد و برهان استدلال بر وجود واجب نیست، بلکه برهان بر انتساب وجود واجب به مفهوم موجود و ثبوت واجب برای مفهوم وجود است. و انتساب واجب به مفهوم موجود معلول خود موجود است همانطور که مؤلَّف علت ذو المؤلِّف است: الجسم مؤلَّف و کل مولَّف له مؤلِّف فالجسم له مؤلِّف».

تفاوت جواب اول با دوم ظاهرا در این است که در جواب اول ثبوت نعتی حد اکبر معلول حد اوسط است که حال تقسیمی وجود است و در جواب دوم حد اوسط از ملازمات عامه است و ثبوت حد اکبر برای حد اصغر معلول خود حد اصغر است.

۱۰ـ ملاصدرا هر دو پاسخ را تکلف می‌داند و علامه طباطبایی پاسخ اول را غیر قابل قول می‌انگارد؛ زیرا از نظر او حد اوسط علت برای ثبوت نعتی حد اکبر نیست و پاسخ دوم را مسلم می‌تلقی می‌کند؛ چرا که در این جواب حد اوسط علت نعتی حد اکبر نیست تا جواب قابل قبول نباشد.

اما این که ملاصدرا پاسخ را تکلف می‌داند، این است که بحث در اثبات واجب وجود نفسی واجب اوست و این برهان‌ها به گونه‌ای وجود نفسی او را نتیجه می‌دهند. ازاین‌رو از نظر ملاصدرا این برهان‌ها نسبت به وجود نفسی واجب لمی بالعرض است؛ زیرا پیش از این برهان وجود نفسی واجب مجهول است و پس از این برهان وجود نفسی آن معلوم و در عین حال این برهان وجود نفسی واجب را نداده است. بنابراین وجود نفسی آن را بالعرض داده است. حقیقت آن است که وجود نفسی واجب از این طریق خود به خود معلوم می‌شود. و نیز مدعی می‌شود که و هناک برهان شبیه باللمی که مقصود او برهان صدیقین خودش است.

۱۱ـ وقتی وجود فی نفسه خدا بعد از برهان آفاقی یا انفسی یا بعد از برهان سینوی خود به خود و به طور بدیهی معلوم باشد، در این صورت اقامه برهان بر وجود نفسی واجب برهان اولا برهان یعنی برهان لمی نیست و ثانیا برهان بر مجهول نظری نیست، بل برهان بر امر بدیهی است، بلکه حتی برهان آفاقی و انفسی به ذهن بشر خطور نکند، و ذهنی مستقیم برهان صدیقین صدرایی بدست بیاورد، باز برهان بر امر بدیهی است؛ زیرا حد اوسط و حد اکبر هر دو لازم بل متلازم با حد اصغرند. بنابراین بشر به دلیل توجه و توغل در امور دیگر از وجود خدا غافل شده است و با برهان این غفلت زدوده می‌شود.

۱۲ـ پس این که حکماء گفته‌اند خدا برهان ندارد، مقصود آنها برهان لمی بر وجود نفسی واجب است و این که گفته‌اند، خدا برهان شبیه به لم دارد مقصود آنها برهانی یقینی غیر لمی است و از نوع انی دلیل هم نیست و مقصود ابن سینا از «الدلائل الواضحه» هم همین معناست، نه دلیل اصطلاحی که از طریق به معلول علم به علت حاصل می‌شود. گاهی از برهان یقینی غیر لمی به شبه لم در اعطای یقین تعبیر می‌آورند.

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

دفتر و ساختمان آموزشی : قم،خ ارم ،ک۲۰ روبروی مسجدسلماسی پلاک۱۳ کدپستی: 3715696797