عالی
فلسفه برای کودکان
طالبی
کتاب داستان فلسفی آرش بازیگوش منتشر شد
به گزارش خبرگزاری حکمت از استان قم، کتاب«آرش بازیگوش» نام کتابی است که به تازگی به قلم محمدرضا حیدری نقدعلی و به همت انتشارات موسسه آوای توحید منتشر شده است. اثر حاضر کتاب قصه ای است که براساس اصول و قواعد فلسفی ابن سینا ویژه کودکان و نوجوانان به صورت مفهومی و غیر مستقیم با استفاده از نمادها تدوین شده است. در این داستان به معارفی همچون نفس ناطقه ی انسانی ، قوای انسانی، مجردات، قوه خیال و وهم ،مشرق و مغرب، مراحل انسانی (جماد، نبات، حیوان، انسان، ملائکه) بهشت و جهنم و چهارده معصوم علیهم السلام به صورت غیر مستقیم و تاویلی پرداخته شده است. برای آشنایی بیشتر با این کتاب و ضرورت پرداختن به فلسفه برای کودکان گفتگویی انجام داده ایم با محمدرضا حیدری نقدعلی مولف کتاب که در پی می آید: به عنوان سوال اول درباره کتاب«آرش بازیگوش» بفرمایید.آرش بازیگوش کتابی داستانی است که برای مقطع سنی ۹ تا ۱۲ سال نگاشته شده است. البته برای سنین کوچکتر نیز قابل استفاده بوده اما لازم است تا خواننده کتاب برای کودک اشاراتی به نمادها داشته باشد. این کتاب در ۲۷ صفحه و بر اساس منظومه فکری و اندیشه ابن سینا نگاشته شده و سعی شده است عموم قواعد فلسفی ابن سینا در حد اشارات و ایما بیان شود؛ درواقع اجمالی از عموم قواعد فلسفی ابن سیناست.داستان کتاب نیز در خصوص نوجوانی به نام آرش است که با دوستانش میل به سفر پیدا می کند و در مسیر با پیرمردی آشنا می شود و در این بین گفتگو ی بین این دو صورت می گیرد. در این بین مباحث، سوالات و دغدغه هایی مطرح می شود و پیرمرد پاسخ می دهد. بفرمایید چند نوع داستان فلسفی و بطور کلی چند نوع سبک داستان نویسی در حوزه فلسفه اسلامی داریم؟اگر بخواهیم از زبان ابن سینا، عطار نیشابوری، شیخ سهروردی، و شخصیت هایی همچون مولانا که در حوزه اشعار و داستان سرآمد هستند دسته بندی کنیم داستان ها شامل سه نوع تمثیلی، تاویلی و رمزی می شوند.در داستان های تمثیلی سعی می شود تا یک امر معقول، معنوی و یا ماورایی را به یک امر مادی تشبیه کرد.در واقع تشبیه معقول به محسوس است که در قرآن نیز به وفور مشاهده می شود. در فضای تاویل ما به باطن یک لفظ مراجعه می کنیم و تعبیر آن را به تاویل در می آوریم همچنانکه در قرآن نیز وجود دارد. مانند داستان حضرت موسی و خضر در قرآن که کلمه تأویل برای بیان واقعیت پنهان اعمال خضر به کار رفته است. در داستان های رمزی نیز نمادهایی وجود دارد که دارای قفل بوده و به راحتی گشوده نمی شود مگر اینکه رمز و قفل را داشته باشیم که مشکل بوده و دارای سطح بالایی است لذا داستان های رمزآلود داستان های پیچیده ای هستند که عموما افراد تراز و شاخص امکان گشایش آن را دارند. ضرورت فلسفه برای کودکان چیست و چرا باید سراغ داستان های فلسفی برای کودکان برویم؟مقام معظم رهبری سال ها قبل در خصوص ضرورت فلسفه برای کودکان فرمایشات بسیاری داشتند از جمله آموزش فلسفه برای کودکان با داستان ها و رمان های جذاب برای کودکان.ایشان می فرمایند کودک را از همان ابتدای کودکی با فلسفه آشنا کنیم؛ البته فلسفه نه در حد پیچیده بلکه فلسفه به معنای شکل دادن فکر، یاد دادن فهم درست به کودک و.. ابتدا باید قالب و چارچوب ذهنی کودک را منسجم بارآورد تا دارای چارچوب مستحکمی باشد و بوسیله داستان و آموزش هایی که متناسب با کودک است شکل بگیرد لذا غایت ما در فلسفه کودکان خردورزی و تعقل گرایی است نه آموزش قواعد فلسفی؛ پس فلسفه کودک فلسفه شکل دادن فکر کودک است، یاد دادن فهم کردن است. اگرچه محتوا نیز حائز اهمیت است اما عمده شیوه است که کودک از ابتدای کودکی عادت کند به فکر کردن. در دستگاه های فلسفی تمدن ساز، بهترین دستگاه فکری مربوط به دستگاه فکری ملاصدراست که با قرآن، برهان و عرفان عجین است و به معنای واقعی کلمه از هم جدایی ندارند. چرا کودک؟در داستان سعی داریم به کودک یک قالب منطقی و کلی ارائه شود چرا که خمیرمایه ذهنی کودک آماده برای ورزیدن، شکل گرفتن و قالب گرفتن است.ما در فلسفه برای کودکان سعی کردیم از مفاهیم به صورت مستقیم استفاده نکنیم اصولا در حوزه فلسفه برای کودکان عموما مفاهیم به صورت غیر مستقیم القا می شود و درواقع ضمیرناخودآگاه کودک را درگیر می کند. این شیوه، نفوذ و تسری عمیق تری را در مفاهیم بنیادین کودک می تواند داشته باشد اما اگر مفاهیم را به صورت مستقیم ارائه کنیم طبیعتا آن فهم و درک قوی را ندارد و ماندگاری هم نخواهد داشت.خمیرمایه کودک در این بازه زمانی بهترین فرصت است تا بوسیله داستان که بهترین قالب برای انتقال مفاهیم است شکل بگیرد. کودک می تواند در حوزه دریافت مفاهیم یک ورود جدی داشته باشد لذا نماد در داستان موضوعیت خود را پیدا می کند. نمادها در داستان مفاهیمی را در بر دارند که توسط آنها در قالب داستان به کودک القا می کنند. چرا انتقال مفاهیم به صورت غیرمستقیم ماندگار تر است؟پشت پرده مفاهیم غیر مستقیم دو نیت وجود دارد.اول اینکه کودک از همان ابتدا ذهن و جانش به صورت غیرمستقیم با این مفاهیم و معارف، انس پیدا می کند و در دراز مدت شاهد رشد تربیتی بسزایی خواهیم بودچراکه ضمیرناخودآگاه کودک کاملا آشنا شده و یک انس و وابستگی برقرار کرده است. دوم اینکه اساسا برای اینکه یک حوزه جدید در زندگی انسان ها ایجاد شود نیت اول این است که در فرهنگ جامعه تسری پیدا کند. فرد ابتدا داستان و نمایش را می نویسد و بعد فیلم و بازی را می سازد و اقبال مردم هم اقبال بالایی است چرا؟ چون ذهن رفته رفته با آن موجود، حقیقت یا شی آشنا شده و انس پیدا کرده است پس مساله را پس نمی زند. کودک نیز وقتی از ابتدا با این معارف ناب آشنا شود در ذهن به یاد دارد و وقتی در سن نوجوانی این مباحث را بشنود پس نمی زند و با خود می گوید این همان گوهر گمشده ای است که من سال ها در درون خود می جستم. همچنین اگر کودک از همان ابتدای کودکی با فلسفه و خردورزی انس بگیرد وقتی در سن جوانی یا نوجوانی بر سر درس فلسفه بنشیند، فلسفه را یک مساله خشک و بی روح وبی ارزش نمی بیند بلکه یک حقیقت گمشده درونی می بیند. و یا گر در محفلی مباحثی از قبیل توحید و معاد مطرح شوددیگر موضع نمی گیرد؛ لذا با این دو نیت که اولا در ضمیرناخودآگاه کودک تاثیربسزایی می گذارد و همچنین در آینده با عقلانیت و مباحث عقلانی مبارزه نمی کند می توان گفت که در نوع نگاه، نوع درس خواندن،جهان بینی و نگاه وی تاثیر گذاشته و باعث می شود انتخاب های بهتری داشته و کمتر دچار خطا و اشتباه شود و به این ترتیب جامعه بهتری خواهیم داشت. در خصوص رمزهای کتاب آرش بازیگوش توضیح بفرمایید.الفاط همیشه بار معنایی دارند.یک سری از الفاظ نماد شده اند تا یک سری از مفاهیم عمیق را به دنبال خود بکشند.به تعبیری به مشترکاتی میان نمادشناس ها تبدیل شده اند.نمادها در یک داستان نوع نگاه و جهان بینی را منتقل می کند. داستان ما همان یکی بود یکی نبود و کاملا داستان است ولی الفاظ آن طوری طراحی شده است که تاویل دارد و می تواند مقصود نویسنده را برساند.نمادها می توانند چندپهلو باشند. آرش: نماد نفس ناطقه انسانی و نماد «من» و حقیقت«من» است.روستای سبز و آباد: نماد «دنیا» ویا نماد«تن و بدن» است.دوستان آرش: دوستان آرش که مقابل و کنار او بوده و او را معیت و همراهی می کنند نماد قوای انسانی است شامل احلام به معنای قوه وهم انسانی، غضبان به معنای غضب و حارص که همان نماد شهوت است.پیرمرد: پیرمردی نورانی، سرحال و بانشاط، بدون هیچ مشکل و بیماری که یکپارچه مردانگی و بزرگی است نماد عقل و حضرت جبرائیل است. در داستان وقتی آرش به پیرمرد می رسد دوستانش نگاه مثبتی به پیرمرد و ماندن با او ندارند به همین دلیل آرش را می گذارند و می روند و از او می خواهند که پس از پایان گفتگو خود را به آنها برساند.آرش که همان نفس ناطقه انسانی است برای ارتباط با جبرائیل نیازی به دوستانش که همان قوای انسانی (وهم، غضب و شهوت)ندارد بلکه این من وجودی انسان است که متناسب با استعداد و توانایی او می تواند جبرائیل درونش را ببیند.پیرمرد نماد عقل و حقیقت است و اهل سیر وسفر و زندگی من در قدس( قدس همان حقیقت والایی است که خداوند در آن تمکن دارد و جبرائیل هم در آن سکونت دارد) وقت جدایی پیرمرد و آرش، آرش می پرسد این همه علم را از کجا یافتی و پیرمرد می گوید:از پدرم که کلید همه علوم در دست اوست.آرش می گوید به من هم آموزش بده و پبرمرد می گوید تا زمانی که دوستانت تو را همراهی می کنند امکان گمراهی تو وجود دارد و این خصیصه های منفی را اینگونه برای آرش معنا می کند:احلام: احلام حق و باطل را جابجا می کند، اشتباهات تو را درست جلوه می دهد، مطالب بی فایده زیاد می گوید و..غضبان: نادان است و نصیحت پذیر نیست. مدارا کردن با او آشفتگی او را کم نمی کند و همانند آتشی است که در هیزم خشک افتاده است و تمام ابعاد قوه غضبیه را برایش بیان می کند.حارص: یعنی شهوت در تمام مراتب. شکم پرست است و به دنبال خوشگذرانی.مثل خوک گرسنه ای که در میان ناپاکی قرار گرفته و بسیار حریص است.آرش می گوید همینطور است چون انسان نفس خود را بهتر می شناسد. پیرمرد می گوید مراقب باش تا این دوستانت با تندروی و کند روی تو را گمراه نکنند.(البته ما نفی قوا نمی کنیم بلکه تاکید ما بر اعتدال قواست.اگر کم بگذاری گمراه می شوی اگر هم زیاد بگذاری باز هم گمراه می شوی. باید طوری رفتار کنی که برتو مسلط نشوند. حرف آنها را نمی پذیری مگر اینکه استدلال و دلیل محکم داشته باشند) آرش می خواهد که در این سیر و سلوک با پیرمرد همراه شود اما پیرمرد نمی پذیرد و می گوید هر وقت که خوشبختی به تو رو کرد و از دوستانت جدا شدی اما الان وقت جدا شدن از دوستانت نیست و باید در کنار دوستانت رشد کنی و به تکامل برسی.آرش به فکر فرو می رود و می گوید حال که نمی توانم با نو همراه شوم به سوالم پاسخ بده و از کشورهایی که سفر کرده ای بگو.(منظور عوالم درونی انسان است) پیرمرد می گوید:جهان به سه بخش مشرق، مغرب و میان مشرق و مغرب(دنیا) تقسیم می شود که هرکدام آداب خاص خود را دارد و هرکسی بخواهد به مشرق(بهشت) برسد باید از مغرب(جهنم) عبور کند.مشرق: نماد بهشت حقیقی است که منتسب به خداوند است و مغرب: نماد جهنم است.
پیرمرد ادامه می دهد برای رفتن به مشرق باید از کشور های مختلف بگذری مقصود سیر مراحل انسانی است که اولین کشور که به آن می رسد عالم جمادات است و کشور بعدی عالم نباتات و کشور بعدی عالم حیوانات و مرحله بعد عالم انسانی و در نهایت ملائکه الله هست که مولوی این مراحل سیر و تکامل درونی را به خوبی بیان کردند.
از جمادی مردم و نامی شدم
وز نَما مُردم، به حیوان سر زدم
مُردم از حیوانی و آدم شدم
پس چه ترسم؟، کی ز مردن کم شدم؟
حمله ی دیگر بمیرم از بشر،
تا برآرم از ملایک پرّ و سر
وز ملک هم بایدم جَستن ز جو
کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ
بار دیگر از ملَک قربان شوم،
آنچه اندر وهم ناید، آن شوم
پس عدم گردم، عدم چون ارغنون-
گویدم: إنّا إلیهِ رَاجعُون
از همه ی این عوالم که گذشتی به فضای ملائکه الله می رسی. گروهی سمت راست و گروهی سمت چپ مشغول نوشتن هستند.گروهی تسبیح می گویند.گروهی وظیفه روزی رساندن از طرف پادشاه را دارند(میکائیل).گروهی از دلبستگی و وابستگی جدا می کنند(عزرائیل) و گروهی به موجودات حیات می بخشند(اسرافیل).
و بعد در مشرق ۱۴ نور زیبا میبینی(۱۴ معصوم(ع)). نزدیک تر که می شوی ۵ نور و نزدیک تر یکی را میبینی.
در نهایت پیرمرد به آرش می گوید: از دوستانت عقب نیفتی(چون قرار است در عالم به تکامل برسد و وقتی کامل رشد کرد مثل یک سیب رسیده از درخت جدا شود)
برچسب ها :آوای توحید ، محمدرضا حیدری
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
عالی
عالی و بی نظیر آفرین
سلام خواندم خیلی زیبا بود
مصاحبه را خواندم بسیار عالمانه بود
باسمه تعالی کاملا روان شناسی شده و دقیق بود
سلام مصاحبه شیرینی بود کجا میشه تهیه کرد ؟!
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 16 در انتظار بررسی : 9 انتشار یافته : ۷