سید هاشم حداد
سیدهاشم موسوى حَدّاد (۱۳۱۸ـ۱۴۰۴ق)، عارف شیعى قرن چهاردهم و از شاگردان سید علی قاضی بود و ۲۸ سال با ایشان در ارتباط بود. او در کربلا و نجف به تحصیل علم پرداخت. از حداد، نوشتهای جز چند نامه باقی نمانده و نظریات و حالاتش در کتاب روح مجرد نوشته شاگردش سید محمد حسین حسینی تهرانی
سیدهاشم موسوى حَدّاد (۱۳۱۸ـ۱۴۰۴ق)، عارف شیعى قرن چهاردهم و از شاگردان سید علی قاضی بود و ۲۸ سال با ایشان در ارتباط بود.
او در کربلا و نجف به تحصیل علم پرداخت.
از حداد، نوشتهای جز چند نامه باقی نمانده و نظریات و حالاتش در کتاب روح مجرد نوشته شاگردش سید محمد حسین حسینی تهرانی بیان شده است.
حداد از راه نعلبندی گذران زندگی میکرد.
او به اشعار فارسى شمس مغربى، حافظ و مولوى علاقه فراوان داشت.
اعتقاد وی به وحدت وجود، نقل سخنان محییالدین ابنعربى، قرائت مثنوى جلالالدین مولوى، تمایلات عارفانه و … باعث انتقاد برخی بر او شد.
حدّاد در توحید بسیار تعصب داشت؛
کلمه فنا بیش از هر واژه دیگرى بر زبان او جارى بود.
حدّاد معتقد بود که توجه به صحت یا بطلان عمل، موجب غفلت از حق و ابتلا به دوگانهپرستى میگردد.
به نظر حدّاد، وحدت وجود از معارف بسیار عالى است که کسى قادر به ادراک آن چندان که سزاوار اوست نیست و معناى آن نزد حدّاد این است که جز خدا چیز دیگرى وجود بالذات و مستقل ندارد؛
یعنى، وجود حقیقى، اوست و دیگر موجودات، عین وابستگى و نیاز به حق هستند.
همچنین به نظر او، اینکه حاجى در اعمال و مناسک حج، بهویژه در رمى جمره اولى و وسطى، رو به قبله شیطان را رمى میکند و در رمی جمره عقبی، پشت به قبله این عمل را انجام میدهد، بدان معناست که حاجى با توجه به اصل توحید، که بدون سمت و سوى است و نیز با نفسى که توجه به آن سمت و سویى ندارد، شیطان را رمى میکند. به نظر او، رمی جمره عقبه از دو رمى دیگر زلالتر و به توحید نزدیکتر است.
مرحوم قاضى خیلى به حداد عنایت داشت و او را به رفقاى سلوکى معرّفى نمىکرد.
بر حال او ضَنّت داشت که مبادا رفقا مزاحم او شوند.
او تنها شاگردى است که در زمان حیات مرحوم قاضى موت اختیارى داشته است. بعضى اوقات ساعات موت او تا پنج و شش ساعت طول مىکشید.
آیت الله مطهری نیز پس دیداری با حداد، گفته است: این سید حیات بخش است.
جملاتی نورانی از سید هاشم حداد
گر جبرئیل فى المثل نزد تو آید و بگوید: هر چه مىخواهى بخواه! از درجات و مقامات و سیطره بر جنّت و جحیم و خُلَّت حضرت ابراهیم و مقام شفاعت کبراى محمّد صلّىاللـهعلیهوآلهوسلّم و محبّت آن پیامبر عظیم را، تو بگو:
من بندهام، بنده خواست ندارد.
خداى من براى من هر چه بخواهد آن مطلوب است. من اگر بخواهم به همین مقدار خواست که مال من است و متعلّق به من است از ساحت عبودیّت خود قدم بیرون نهادهام، و گام در ساحت عِزّ ربوبى نهادهام؛ چرا که خواست و اختیار اختصاص به او دارد.
حتّى نگو: من خدا را مىخواهم! تو چه کسى هستى که خدا را بخواهى؟! تو نتوانستهاى و نخواهى توانست او را بخواهى و طلب کنى! او لامحدود و تو محدودى! و طلب تو که با نفس تو و ناشى از نفس توست محدود است، و هرگز با آن، خداوند را که لایتناهى است نمىتوانى بخواهى و طلب کنى! چرا که آن خداى مطلوب تو در چارچوب طلب توست، و محدود و مقیّد به خواست توست، و وارد در ظرف نفس توست به علّت طلب تو.
بنابراین آن خدا، خدانیست. آن، خداى متصوَّر و متخیَّل و متوهَّمِ به صورت و وَهم و خیال توست. و در حقیقت، نفس توست که آنرا خداى پنداشتهاى!
و به کشتۀ راه عشق بگو: از عهدۀ وفاى حقّ عشق برآمدى!
و به مدّعى راه عشق بگو: هیهات از اینکه بتوانى از عهدۀ وفاى حقّ عشق برآئى!
هیچگاه شخص سرمه به چشم کشیده و تصنّعاً مژگان را سیاه کرده، مانند شخص سیاه مژگان نخواهد بود.
برچسب ها :آیت الله مطهری ، جملاتی نورانی از سید هاشم حداد ، سید هاشم حداد ، سیرسلوک ، شیعه ، عرفان ، عرفان اسلامی
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 9 در انتظار بررسی : 9 انتشار یافته : ۰