شاه نعمت الله ولی
از باب مقدمه میگویم که شاه نعمت الله ولی، از عرفای قرن هشتم و معاصرحافظ شیرازی بوده و ۹۵ سال عمر کرده است و مزار او در ماهان کرمان واقع است و شهید مطهری در جلد ۱۴ مجموعه آثار خود؛ صفحه ۵۷۷ او را اجمالاً توثیق کرده و او را از معاریف و مشاهیر عرفا
از باب مقدمه میگویم که شاه نعمت الله ولی، از عرفای قرن هشتم و معاصرحافظ شیرازی بوده و ۹۵ سال عمر کرده است و مزار او در ماهان کرمان واقع است و شهید مطهری در جلد ۱۴ مجموعه آثار خود؛ صفحه ۵۷۷ او را اجمالاً توثیق کرده و او را از معاریف و مشاهیر عرفا خوانده اند که نسب به علی (ع) میبرد. پیش بینیهای او شامل وقایع دوران صفویه و بعد از آن میشود و اهمیت آن از این جهت است که صفویه، قرنها پس از مرگ او به قدرت رسیده اند.
عصر اسلام: از باب مقدمه میگویم که شاه نعمت الله ولی، از عرفای قرن هشتم و معاصرحافظ شیرازی بوده و ۹۵ سال عمر کرده است و مزار او در ماهان کرمان واقع است و شهید مطهری در جلد ۱۴ مجموعه آثار خود؛ صفحه ۵۷۷ او را اجمالاً توثیق کرده و او را از معاریف و مشاهیر عرفا خوانده اند که نسب به علی (ع) میبرد. پیش بینیهای او شامل وقایع دوران صفویه و بعد از آن میشود و اهمیت آن از این جهت است که صفویه، قرنها پس از مرگ او به قدرت رسیده اند.
قــدرت کردگــار میبـینــم حالــت روزگــار میبـینــم
زنجوم این سخن نمیگویم بلکـه از کردگــار میبینــم
از سلاطیــن گــردش دوران یک به یک را سوار میبینم
هر یکی را به مثل ذره نــــور پرتــوی آشکــار میبـینــم
از بـزرگـی و رفعـت ایشــان صفــوی برقرار میبینـــم
……………………..
آخــر پادشاهـــی صفــــوی یک حسینی*به کار میبینم
*آخرین پادشاه صفوی، شاه سلطان حسین؛ شاهی فاسد و ستمگر بوده است.
نادری در جهان شــود پیــدا قامتــش استــوار میبینــــم
آخــر عهــد نـوجــــوانی او قتــــل او آشکـــار میبینـــم
شهر تبریز را چو کوفه کنند شهــرطهــران* قرار میبینم
* اشاره به انتقال پایتخت به تهران.
بعد از آن دیگـری فنا گردد شـاه دیگـر به کـــارمی بینم
که محمـد* به نـام او باشــــد تیـــغ او آبــدار میبــینـــم
* بنابر ویژگیهایی که از او میگوید، مرادش احتمالاً محمد شاه قاجار است نه، آغا محمدخان قاجار.
چــارده ســال پادشاهـــی او دولتــش کامکــار میبینــم
سال کز مرغ میشـود پیــدا مــرگ او آشکــار میبینـم
……………………..
ناصر الدین به نصـرت دوران چـارده هشـت سال*می بینــم
* عدد مزبور با هیچ یک از ارقام تاریخی در مورد ناصرالدین شاه تناسبی ندارد و نزدیکتر آن است که بگوییم مربوط به سن او در هنگام تاجگذاری باشد که البته این هم دقیق نیست، زیرا مجموع هشت و چهار، ۲۲ است حال آن که وی در ۱۸ سالگی به قدرت رسیده است.
اما اگر عبارت را “چهار ده، هشت سال” بگیریم جور در میاید. یعنی ۴*۱۰=۴۰ و ۸ سال= ۴۸ سال (طول سلطنت ناصرالدین شاه)
……………………..
از شهنشــاه ناصـر الدین شـاه شیــونــی بیــم دار*می بینــم
* اشاره به ترور ناصرالدین شاه.
روز جمعـــه ز. شهر ذیقعــده تن او در مـــــزار میبــینـم
بعد از آن شه مظفــر الدین را شاهیِــش ناگــوار میبینــم
چـارشنبـه ز. شهـر ذیقعـــــده* مــرگ او آشکــار میبینـم
* مرگ هر دو ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه در ذیقعده واقع شده است بنابراین پیش بینی او در این باره دقیق میباشد.
از الــف تا بـه دال میگویـم شاه و شاهــی فکارمی بینـم*
* اشاره به نهضت مشروطیت ایران و تهدید پایههای سلطنت قاجاریه است.
درخراسان ومصروشام وعراق فتنــه و کـــارزار میبینـــم
جنگ وآشوب و فتنهی بسیار در یمیــن و یســار*می بینـم
* آغاز جنگ جهانی اول، مصادف با، آخرین روزهای عمر مشروطیت ایران.
غــارت و قتــل لشکــر بسیـار در میــان و کنــار میبـینـم
شه چو بیرون رود ز. جاگاهش* شاه دیگــر** بکارمی بـینـم
* مراد، احمد شاه قاجار است، جالب آنکه به خروج او از کشور اشاره میکند و نه مرگ او.
** مراد، رضا شاه است.
چون فریدون به تخـت بنشینـد نوکرانـش قطـــار میبینــم
متصف بر صفات سلطان است لیک من گرگ وار میبینــــم
دائـم اسبـش به زیر زیـن طــلا کمتـر آن را سـوار میبینـــــم
عدل و انصـاف در زمانـهی او همچــو هیمـه به نـار میبینــم
علمــــــای زمــان او دائــــــم همــه را تـــــار ومــارمی بینــم*
* تقابل دولت با دین و روحانیت، هیچ گاه در تاریخ ایران، به اندازهی دوران حکومت رضا شاه نبوده است. او کوشش کرد تا لباس روحانیت را از بین برده و به کلی سازمان روحانیت را فرو بپاشد.
هست فصل حجاب در عهدش فصــل را بــی اعتبــارمی بینم*
* مهمترین اقدام ضد دینی رضاشاه، کشف حجاب زنان بود.
جنگ سختی شود تمــام جهان* کوه و صحــرا فکــار میبینـم
* اشاره به آغاز جنگ جهانی دوم.
کــــار و بـــار زمانــه وارونـــه قحط و هم ننگ وعار*می بینم
* اشاره به نابسامانی شدید اقتصادی در ایران و گسترش قحطی، همچنین اشغال کشور توسط متفقین و خیانت رجال سیاسی، در همکاری با بیگانگان.
چون دو ده سال*پادشاهـی کرد شهیــش بـــرکنــار**می بـینــم
* البته رضاشاه، بیست سال پادشاهی نکرده، اما عملاً از سوم اسفند ۱۲۹۹ تا شهریور ۱۳۲۰، قدرت را در اختیار داشته است.
** اشاره به برکناری و تبعید رضاشاه.
پسرش چــون به تخت بنشینـــد بوالعجــــب روزگــار میبینم
نوجوانــی به ســان ســرو بلنــد رستمــش بنـده وار میبینــم
در امور شهــی است بی تدبیـــر لیکنــش بخت یــــار*می بینـم
* خود محمدرضا پهلوی نیز معتقد بود که در کار پایداری سلطنتش، علیرغم حوادث سهمگین که میتوانست طومار حکومت او را در هم بپیچد، همواره بخت یار او بوده تا جایی که مدعی بود که خداوند حامی اوست.
بس فرومـــایگـــان بـی حاصـل حامـــل کـار و بــار میبینـــم
مذهب و دین ضعیـف مییابــم مُبتــدع* افتخــــارمی بــینـم
* بدعت گزاری در دین.
ظلم پنهــــان، خیانــت و تزویــر بر اعاظـــم شعــــــار میبینـم
ظلمــت ظلــم ظــالمــان دیــــار بی حــد و بی شمــار میبینــم
ماه را رو سیـــــــــاه مییابــــم مهــــــر را دل فکـــار میبینــم
دولـــت مرد و زن رود به فنـــــا حال مــــردم فکـــــار میبینــم
غــــارت و قتـــل مــردم ایــران دست خــارج به کــار میبینــم
کهنــه رنـــدی به کـار اهرمنــی* انــدر این روزگـــار میبینـــــم
* بسیار عجیب است که او ابتدا دخالت خارجی را در غارت و قتل مردم ایران مورد اشاره قرار میدهد، سپس آن قدرت خارجی را شیطانی قلمداد میکند (شیطان بزرگ؛ آمریکا).
دور او هــم تمـــام خواهـد شـد لشکـــری را ســـوار میبـینـم
شور و غوغــای دیـــن شود پیدا* سر به ســــر کــارزار میبینـم
* اشاره به وقوع انقلاب اسلامی ایران و مبارزات گستردهی مردمی از یک سو و کشتار مردم به دست جلادان رژیم شاه، از سوی دیگر.
قصــهای بس غریــب میشنـوم غصــهای در دیـــار میبینــم
جنگ و آشـــوب و فتنهی بسیار نام او زشـت و خـوار*می بینـم
* محمد رضا پهلوی، تنها شاهی است که مردم ایران، مستقیماً او را مورد خطاب قرار داده و مرگ بر او گفتند؛ بنابراین وی خوارترین شاه در سلسله پادشاهی ایران است.
کم ز. چل* چون که پادشاهی کرد سلطـــه اش تار و مار میبینـم
* اشاره به ۳۷ سال حکومت محمدرضا پهلوی.
غم مخورزانکه من دراین تشویش خرمــــیّ وصــل یار میبینــم
بعد از او شـــاهی از میــان بــرود عالمـــــی، چون نگــار میبینـم
سیـــدی را ز. نســـل آل رســـول نــــام او، بـرقـرار*می بینـــم
* اولاً سیادت امام خمینی (ره) را تصریح میکند، ثانیاً نام او را نیز تعیین مینماید، زیرا عدد واژهی «برقرار» به حروف ابجد، ۷۱۰ و عدد واژهی «خمینی» نیز ۷۱۰ میباشد.
نایــب مهدی (عج) * آشکـار شـود ســروری را ســـــوار میبینـم
* نیابت عام حضرت، ولی عصر ارواحنا فداه، از پایان غیبت صغری، آغاز شده است، اما هیچگاه نیایت عام فقها، آشکار و علنی و عملیاتی نبوده است تا اینکه با وقوع انقلاب اسلامی ایران، نیابت عام فقها، فعلیت یافت و حکومت ولایت فقیه؛ با تکیه بر نیابت عام حضرت حجت عجل الله فرجه، تأسیس گردید.
پیشــــــــــوای تمـــام دانــایـــی رهبــــــری با وقـــــار میبینم
متصــف بر صفــات سلطانیســت لیـــک درویــش وار میبینـم
رهنمــــا و امـــام هفت اقلیــم نــــام او را شعــار میبینـــم
همچــو مولا جلال الــدین مولا شمس تبریــــز وار میبـینـــم
بندگــــــان جناب حضـــرت او* سر بســــر تاجــــدار میبینـم
* اشاره به مسئولینی است که تحت ظلّ، ولی فقیه، یکی پس از دیگری خدمت میکنند.
گوهر شب چــراغ بهر کمــــال آن دُرِ شـــاهــــوار میبینــــم
هرکجا رو نهـــد به فضـــل الاه دشمنـــش خاکسـارمی بینــم*
* در روایات معصومین (ع) نیز این بشارت به چشم میخورد که حکومت جمهوری اسلامی، از شکست و ناکامی مصونیت دارد. تا قبل از آن، دور دورِ پیروزی فتنهها بر اهل حق است، اما در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، سهمگینترین فتنهها، با امداد الهی، ناکام میماند. امام خمینی نیز پیش بینی فرمودند که ملت ایران، پرچم را به امام عصر (عج) تسلیم خواهد نمود.
بــا کرامــــات و جامـــع آداب آصــــف روزگـــــار میبینـم
تا چهل سالای برادر من دورهی شهریــــــار میبینــم*
* در روایات آمده است که «… کذب الوقّاتون» تعیین کنندگان وقت ظهور، دروغ میگویند. در بیت اخیر، ظاهراً وقت تعیین شده است، اما توجه به این نکته ضروری است که اولاً شاعر، روز و ماه و سال تعیین نکرده، ثانیاً چه بسا او زمان وقوع را مدّ نظر ندارد و صرفاً به ترتیب حوادث اشاره میکند، ثالثاً امروز برای ما معلوم شده که نظام جمهوری اسلامی، کی تأسیس شده و کی چهل ساله میشود، اما برای او معلوم نبوده است، رابعاً عدد چهل، یکی از اعداد مقدس در اسلام شمرده شده و چه بسا مراد، خودِ عدد چهل نباشد بلکه شاعر از باب تقریب به آن توجه کرده و مراد او این است که پس دورهای که از حکومت جمهوری اسلامی گذشت، امام زمان (عج) ظهور خواهند کرد. بنابر این برای ما فقط این نکته مهم است که انشاءالله، جمهوری اسلامی، به حکومت آن حضرت متصل خواهد شد؛ حقیقتی که هم در روایات معصومین به آن اشاره شده و هم امام خمینی به آن تصریح فرموده اند.
نکتهی دیگر آن است که شاعر نمیگوید: «دور آن شهریار میبینم»، بلکه میگوید: «دورهی شهریار میبینم»؛ زیرا درصورت اول، حکومت شخص خمینی کبیر باید ادامه مییافت و توسط او به صاحب اصلیش تسلیم میشد، اما در مصراع اصلی تصریح میکند که طول حیات جمهوری اسلامی، دورهی شهریاری خمینی کبیر است و حکومت از اندیشهها و آرمانهای او منحرف نمیشود.
بعدازآن خود امام خواهد بود که جهــان را مدار میبینـــــم
صورت و سیرتـش چو پیغمبــر علم و حلمش شعار میبینـم
قـــــائم شــرع آل پیغمبــــــــر به جهان آشکـــــــار میبینم
میم وحا، میم ودال میخوانند نـام آن نامــــــدار میبینـم
از کمربنــد آن سپهـر وقـــار تیغ، چون ذوالفقـار میبینم
جنگ سختــی شود تمام جهـان* کوه و صحــرا فکــار میبینـم
* احتمالاً جنگ جهانی سوم.
مردمـــان جهــان ز. انس و پری همــــه را در فــــرار میبینــم
مر مسیـــــح از سمـا فـرود آیـد گــــوردجــــال زار*می بینـــم
* یکی از علائم قطعی ظهور، پیدایش دجال است. بسیاری از متفکران امروز، دجال را همان دستگاه عظیم تبلیغاتی، هنری و رسانهای غرب جدید میدانند که مجهز به کارآمدترین سلاحها؛ یعنی تکنولوژی فرا پیشرفتهی ارتباطات میباشد و همهی وجههی همت خود را در تخدیر ذهن و اندیشه و تخریب فرهنگی ملل جهان قرار داده است. بنابر روایات، پس از رجعت حضرت مسیح (ع)، و با توجه به اینکه خواستگاه دجال، مغرب زمین بوده و ظاهراً از تمدن مسیحی برخاسته است، کار نابودی او، به مسیح (ع) سپرده میشود.
رنگ یک چشم اوبه رنگ کبود* خری بر خر ســوارمی بینــم**
* در روایات است که دجال، یک چشم دارد و آن چشم که رنگی کبود دارد، همهی صورت او را اشغال کرده است و همهی نظرها را به خود جلب میکند و همهی ملل جهان به او مینگرند. برخی، این ویژگیها را با تلویزیون و مانیتور رایانه تطبیق داده اند.
** خری بر خر سوار، اشاره به این است که مبنای تفکر و دعوت دجال، حماقت و جهل بوده و کار اصلی او این است که مردم را از حقایق هستی، غافل نماید و آنان را به جهل و تن پروری و زر اندوزی و فساد و شهوت و دنیا طلبی، سرگرم کند.
هر قـــــدم از خرش بود میلـــی دورگردون غبـــــارمی بینــم*
* ویژگیهای مزبور که البته در روایات نیز با همین تعابیر اشاره شده است، نشان میدهد که دجّال، انسان نیست، زیرا هر قدم او یک میل راه است و وجود او، تمام دور گردون و منظومهی شمسی را مثل غباری پر کرده است، بنابر این دجال، امواجی است که به سرعت منتشر میشود و از طریق ماهوارهها که دور گردون در حرکتند، به همه جای زمین، منتشر میگردد.
آل سفیـــــان* تمام کشتــه شوند با هـــزاران ســــوار میبینـم
* همه میدانیم که یکی از علائم قطعی ظهور، خروج سفیانی است. سفیانی بنابر آنچه در روایات آمده است، یک شخص نیست بلکه یک جریان اقتدارگرا؛ متشکل از سفیانیهای متعدد است که سلطه را دنبال میکند. همه این را هم میدانیم که دشمنترین دشمنان پیامبر (ص)، ابوسفیان و پس از او، دشمنترین دشمنان آل پیغمبر (ع)، آل سفیان یا همان بنی امیه بوده اند. پس جریان سفیانی، یک جریان تاریخی است که از ابوسفیان آغاز شده و با معاویه و یزید و بنی امیه و سپس همهی سلطه گران فاسد که در مقابل حق و حقیقت ایستاده اند، ادامه یافته است و سرانجام به سفیانی عصر ظهور ختم میشود که به تمام قامت، در مقابل فرزند پیامبر خواهد ایستاد، اما این بار با همهی سپاهش، نابود خواهد شد. پس سفیانی عصر ظهور، همان جریان سلطهی جهانی است که حق و عدالت را برنمی تابد. نابودی سفیانی، در حقیقت، انتقام از همهی ظلمهای تاریخی و خونهای به ناحق ریخته شده است؛ مخصوصاً انتقام از بزرگترین ظلم و خونریزی تاریخ، که در کربلای حسینی رقم خورد.
مهــــدی وقت و عیســـی دوران هر دو را شهســـــوار میبینــم
دیـن و دنیــا از او شـــود معمور خلق از او، بخت یـــار میبینم
مسکنش شهر کوفه خواهد بـود دولتـــــــش پایــــدار میبینم
هفــــت باشـــد وزیر سلطانـــم همـــــه را کامکـــار میبینــم
زینـــت شـــرع و رونــق اسلام محکـــــم و استــــوار میبینم
عاصیـــــان از امـــام معصومــم خجـــل و شرمســـار میبینـــم
گرگ با میــش، شیـــر با آهـــو در چـــــرا، برقـــرار میبینــم*
* کنایه از گسترش عدل و امنیت و رفاه بر جغرافیای زمین، تحت حکومت واحد جهانی حضرت حجت روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداء
نه درودی به خـــود همی گویم بلکـــه از ســـرّ یار میگویـــم
نعمــت الله نشستــــه در کنجــی همــــه را در کنـــــار میبینم.
*************************
پیشگوییهای شاه نعمت الله، ولی در باره ایران
شایان ذکر است کلیه ابیات بدون تغییر از نسخه دستی متعلق به سال ۱۹۴۷
عینا منتقل شده و با توجه به بررسی این حقیر قدیمیترین نسخهای که پیدا
نمودم میباشد. نسخههای بدست آمده قبلی همگی مخدوش و دست خورده بودند پس از
ذکر آنان خودداری نمودم.
پارینه قصه شوئم از تازه هند گوئم افتاد قرن دویم که افتد از زمانه
صاحب قران ثانی اولاد گورگانی شاهی کند، اما شاهی چو رستمانه
عیش و نشاط اکثر گردد مکان بخاطر گم میکنند یکسر آن طرز ترکیانه
تا مدت سه صدسال در ملک هند بنگال کشمیر، شهر هوپال گیرند تا کرانه
گیرند ملک ایران بلخ و بخارا تهران آخر شوند پنهان، باطن درین جهانه
تا هفت پشت ایشان در ملک هند و ایران آخر شوند پنهان در گوشه نهانه
بعد از سه صد نه، بینی تو حکم گورگانی، چون اصحاب کهف گردد در کهف غائبانه
آن آخری زمانه آید درین جهانه شهباز سدره بینی از دست رایگانه
آن راجگان جنگی مئی خورمست بهنگی در ملکشان فرنگی آیند تاجرانه
رفته حکومت ازشان آید بغیر مهمان اغیار سکه رانند از ضرب حاکمانه
بینی تو عیسوی را بر تخت پادشاهی گیرند مومنان را از حیله و بهانه
صدسال حکم ایشان در ملک هند میدان من دیدمای عزیزان این نکته غائبانه
اسلام اهل اسلام گردد غریب و حیران بلخ و بخارا طهران در هند سند میانه
در مکتب و مدارس علم فرنگ خوانند در علم فقه و تفسیر غافل شوند بیگانه
بعد آن شود، چون جنگی از روسیان و جاپان جاپان فتح یابد بر ملک روسیانه
هردو، چون شاه شطرنج هریک بساط بی سنج مردان میان جویند از بهر صلحنامه
سرحد جدا نمایند از جنگ باز آیند صلح کنند، اما، صلح منافقانه
برکوه قاف میدان روسی شود حکمران خوارزم دخیوه تک آن گیرند تا کرانه
بر ملک مصر و سودان بخارا هم کوهستان لبنان شهر کرخ، گیرند آستانه
بر بحرخضرگیلان قابض شوند آنان هم چین و تخت ایران گیرند بی ایمانه
از پادشاهی اسلام عبدالحمید نامی، چون کیقباد کسری عادل شاه زمانه
بهر حمایت اسلام برخیزد برای جهاد بعد از حمید گردد سلطان عامیانه
بر او نصاری اعداء هرسو غلو نمایند پس ملک او بگیرند از حیله و بهانه
بعد از حمید گردد سلطان شاه خامس بر تخت پادشاهی نشیند، چون ناگهانه
از شرق و غرب یکسر حاکم شوند کافر، چون این شود برابر این حرف باین بیانه
قتل عظیم سازند در دشت مرو میرند برقوم ترکمانان آیند غالبانه
قتل عظیم ثانی در عهد اوکمالی کفار غلبه یابند بر وی ظاهرانه
آخر حبیب الله، صاحب قران من الله گیرد زنصرت الله شمشیر از میانه
گردد زنو مسلمان غالب با فضل رحمان یعنی که قوم عثمان باشند شادمانه
طاعون و قحط یکجا گردد به هند پیدا پس مومنان بمیرند هر جا ازین بهانه
یک زلزله که آید، چون زلزله قیامت جاپان تباه گردد یک نصف ثالثانه
دوکس بنام احمد گمراه کنند بی حد سازند از دل خود تفسیر فی القرآنه
تا چار سال جنگی افتد به بر غربی فاتح الف. گردد بر جیم فاسقانه
جنگ عظیم باشد قتل عظیم سازد یک صد و سی و یک لک، باشد شمار جانه
اظهار صلح باشد، چون صلح پیش بندی بل مستقل نباشد این صلح در میانه
ظاهر خموش لیکن پنهان کنند سامان جیم و الف. مکرر، رو در مبارزانه (جیم شاید جرمن)
وقتیکه جنگ جاپان با چین افتان باشد نصرانیان به پیکار آیند با همانه
قوم فرنسوی را برهم نمود اول با انگلیس و اطالین گیرند خاصمانه
پس سال بست و یکم آغاز جنگ دویم مهلکترین اول، باشد به جارحانه
امداد هندیان هم از هند داده باشند لاعلم ازین که باشد، آن جمله رایگانه
آلات برق پیما اسلاح حشر برپا سازند اهل حرفه مشهور آن زمانه
باشی اگر به مشرق شنوی کلام مغرب آید سرود غیبی، بر طرز عرشیانه
دو الف. وروس وهم چین مانند شهد شیرین برالف وجیم اولی، هم جیم ثانیانه (شاید انگلستان. امریکا. روسیه. چین ایتالیا. جرمن. جاپان)
این غزوه تا به شش سال باشد همه برین سال از آب شور و نمکین، چون دشت وحشیانه (شاید جنگ جهانی دوم)
نصرانیان که باشند هندوستان سپارند تخم بدی بکارند ازفسق جاودانه
آن مردمان اطراف، چون مژده این شنودند یکبار جمع آیند بر باب عالیانه
تقسیم هند گردد، درد و حصص هویدا آشوب و رنج پیدا از مکر و از بهانه
بی تاج پادشاهان شاهی کنند نادان اجرا کنند فرمان فی الجمله مهملانه
از رشوت تساهل دانسته از تغافل تاویل یاب باشند احکام خسروانه
عالم ز. علم نالان، دانا ز. فهم گریان نادان به رقص عریان مصروف والهانه
شفقت به سرد مهری تعظیم در دلیری تبدیل گشته باشد، از فتنه زمانه
همشیر با برادر، پسران هم به مادر نیز هم پدر به دختر مجرم به عاشقانه
از امت محمد سرزد بیحد افعال مجرمانه، اعمال عاصیانه
فسق و فجور هرسو، رائج شود به هرکو مادر به دختر خود سازد بسی بهانه
آن مفتیان گمره فتوی دهند بیجا در حق بیان شرع، سازند بسی بهانه
فاسق کند بزرگی بر قوم از سترگی پس خانه اش بزرگی، خواهد شود ویرانه
در شهر، کوه و قشلاق نوشند خمر، بیباک هم بهنگ و چرس تریاق، نوشند باغیانه
احکام دین اسلام، چون شمع گشته خاموش عالم جهول گردد، جاهل به عالمانه
آن عالمان عالم، گردند همچون ظالم ناشسته روی خود را بر سر نهند عمامه
زینت دهند خود را با طره و با جبه گئوساله سامری را، باشد درون جامه
در مومنان نزاری در جنگ قاضی آری، چون سگ پئی شکاری، گردد بسی بهانه
حلت رود سراسر حرمت رود سراسر عصمت رود برابر، از جبر مغویانه
بی مهرگی سرآید، پرده دری، آید عصمت فروش باطن معصوم ظاهرانه
دختر فروش باشند، عصمت فروش باشند مردان سفله طینت، با وضع زاهدانه
بی شرم و بی حیائی در مردمان فزاید مادر به دختر خود، خود را کند میزانه
کفار مومنان را ترغیب دین نمایند از حج، چون مانع آیند از خواندن دوگانه
مردی زنسل ترکان رهزن مثل شیطان گوید دروغ دستان در ملک هندیانه
بینی تو قاضیان را بر مسند جهالت گیرند رشوت از خلق، علامه با بهانه
بینی تو پند معروف، پنهان شود درعالم سازند حیله افسون، نامش نهند نظامه
گردد ریا مروج، در شرق وغرب، هرسو فسق و فجور باشد، منظور خاص و عامه
از اهل حق نه بینی، درآنزمان کسی را دزدان و رهزنی را بر سر نهند عمامه
کذب و ریا و غیبت، فسق و فجور بیحد قتل و زنا و اغلام هر جا شوند عیانه
شیخان چو مثل شیطان تجویز مینمایند که دلبران نشینند پنهان درون خانه
زاهد مطیع شیطان، عالم عدو رحمان عابد بعید ایشان درویش باریانه
رسم و رواج ترسا، رائج شود به هرجا بدعت رواج گردد نیز سنت غائبانه
گردانگ از به رشوت در چنگ قاضی آری، چون سگ پئی شکاری قاضی کند بهانه
هم سود میستانند از مردمان مسکین برسر غرور و لعنت بر سرنهند خزانه
اندر نماز باشند غافل همه مسلمان عالم اسیر شهوت این طور در جهانه
بر مومنان غربی شد فضل حق هویدا آید بدست ایشان مردان کاردانه
بهر صیانت خود از سمت کج شمالی آید برای فتح امداد غائبانه
روزه، نماز، طاعت یکدم شوند غائب در حلقه مناجات تسبیح از ریانه
شوق نماز و روزه حج و زکات وفطره کم گردد و برآید، یکبار خاطرانه
ناگاه مومنان را شور پدید آید با کافران نمایند جنگی، چون رستمانه
شمشیر ظفر گیرند با خصم جنگ آرند تا آنکه فتح یابند از لطف آن یگانه
از قلب پنج آبی خارج شوند ناری قبضه کنند مسلم بر شهر غاصبانه
کفار جمله یکجا هم عهدها نمایند سازند مومنان را، مغلوب جابرانه
بقال شود علم دار در ملکهای کفار فی النار گشته کفار در کفر حالتانه
از لطف و فضل یزدان بعد از ایام هفده خون ریخته و قربان دادند غازیانه
در حین بیقراری هنگام اضطراری رحمی کند چو باری بر حال مومنانه
مومنان میر خود را از سفیه تنزیل سازند بر مسلمان بیاید تذلیل خاسرانه
خون جگر بنوشم از رنج با تو گویم للاه ترک گردان آن طرز راهبانه
قهر عظیم آید بهر سزا که شاید آخر خدا به سازد یک حکم قاتلانه
کشته شوند مسلمان افتان شوند خیزان از دست نیزه بندان یک قوم هندوآنه
مشرق شود خرابی از مکر حیله کاران مغرب دهند گریه بر فعل سنگدلانه
ارزان شود برابر جائیداد و جان مسلم خون میشود روانه، چون بحر بیکرانه
شهر عظیم باشد اعظمترین مقتل صد کربلا، چون کربل باشد بخانه خانه
رهبر زمسلمانان در پرده یار آنان امداد داده باشد از عهد فاجرانه
از گاف شش حروفی بقال کینه پرور مفتح شود یقینی از مکر ماکرانه
این قصه بین العیدین از شین و نون شرطین سازد هنود بد را مغلوب فی زمانه
ماه محرم آید، چون تیغ با مسلمان سازند مسلم آندم اقدام جارحانه
بعد آن شود، چون شورش در ملک هند پیدا فتنه فساد برپا مه بر ارض مشرکانه
در حین خلفشاری قومیکه بت پرستان بر کلمه گویان جابر از قهر هندوانه
بر مومنان غربی شد فضل حق هویدا آید بدست ایشان مردان کاردانه
بهر صیانت خود از سمت کج شمالی آید برای فتح امداد غائبانه
آلات حرب ز. لشکر در کارجنگ ماهر باشد سهیم مومن بیحد و بی کرانه
عثمان و عرب فارس هم مومنان اوسط از جذبه اعانت، آیند والهانه
اعراب نیز آیند از کوه و دشت و ماهون سیلاب آتشین شد از هر طرف روانه
چترال نانگاپربت با سین ملک گلگت پس ملک هائ تبت گیرند جنگ آنه
یکجا شوند عثمان هم چینینیان و ایران فتح کنند اینان کل هند غازیانه
غلبه کنند همچون مور و ملخ شباشب حقا که قوم مسلم گردند فاتحانه
کابل خروج سازد در قتل اهل کفار کفار چپ و راست سازند بسی بهانه
از غازیان سرحد لرزد زمین چو مرقد بهر حصول مقصد آیند والهانه
از خاص و عام آیند جمع تمام گردند درکار آن فزایند صد گونه غم افزانه
بعد از فریضه حج پیش از نماز فطره از دست رفته گیرند، از ضبط غاصبانه
رود اطک به سه بار از خون اهل کفار پر میشود به یکبار جریان جاریانه
پنجاب، شهرلاهور، کشمیر ملک منصور دوآب، شهربجنور گیرند غالبانه
از دختران خوشرو از دلبران مهرو گیرند ملک آن سو خلقی مجاهدانه
بعد از عقب این کار مغلوب اهل کفار مسرور فوج جرار باشد فاتحانه
این غزوه تا به شش ماه پیوسته هم بشرها مسلم بفضل الله گردند فاتحانه
خوش میشود مسلمان از لطف و فضل یزدان خالق نماید اکرام از لطف خالقانه
کشته شوند جمله بدخواه دین و ایمان کل هند پاک باشد از رسم هندوانه
یک زلزله که آید، چون زلزله قیامت آن زلزله به قهر درهند سندهیانه.
چون هند هم به مغرب قسمت خراب گردد تجدید یاب گردد جنگ سه نوبتانه
آن دو الف. که گفتم الفی تباه گردد (را) حمله ساز یابد بر الف. مغربانه
جیم شکست خورده با را برابر آید آلات نار آرند مهلک جهنمانه
را هم خراب باشد از قهر سین سازد از او امان یابد از حیله و بهانه
کاهد الف. جهان کو یک نقطه سو نماند الا که اسم و یادش باشد مورخانه
تعزیر غیبی آید مجرم خطاب گیرد دیگر نه سرفرازد بر طرز راهبانه
دنیا خراب کرده، باشند بی ایمانان گیرند منزل خود فی النار دوزخانه
رازی که گفته ام من، درسی که سفته ام من باشد برای نصرت اسناد غائبانه
عجلت اگر بخواهی نصرت اگر بخواهی کن پیروی خدا را در قول قدسیانه
تا سال بهتری از کان زهوقاً آید مهدی عروج سازد از مهد مهدیانه
ناگاه به موسم حج مهدی عیان باشد این شهرت عیانش مشهوددرجهانه
زین بعد از اصفهان دجال هم درآید عیسی برای قتلش آید ز. آسمانه
خاموش باش نعمت اسرار حق مکن فاش در سال کنت کنزا باشد چنین بیانه
*************************
قدرت کردگار میبینم*** حالت روزگار میبینم
از نجوم این سخن نمیگویم***بلکه از کردگار میبینم
ازسلاطین گردش دوران***یک به یک را سوار میبینم
از بزرگی ورفعت ایشان***صفوی برقرارمی بینم
آخرپادشاهی صفوی***یک حسینی به کار میبینم -شاه سلطان حسین
نادری در جهان شود پیدا***قامتش استوار میبینم
آخر عهد نوجوانی او***قتل اوآشکار میبینم
شهرتبریزراچوکوفه کنند***شهر طهران قرار میبینم
ازشهنشاه ناصرالدین شاه***شیونی بیم دار میبینم
درشب شنبه ماه ذیقعده***تن او برکنارمی بینم
بعد از آن شه مظفرالدین را***توبدان برقرار میبینم
شه چو بیرون رود زجایگهش***شاه دیگر به کار میبینم-رضاشاه
نوجوانی مثال سرو بلند***رستمش بنده وارمی بینم.
چون فریدون به تخت بنشیند***پسرانش قطار میبینم.
چون دو ده سال پادشاهی کرد***شهیَش را تباه میبینم
بعد از آن شاهی از میان برود***دولتی پایدار میبینم-آغاز حکومت دجّال
قصهای بس غریب میشنوم***غصهای در دیار میبینم
شوروغوغای دین شودپیدا***سربسر کارزارمی بینم
غارت وقتل مردم ایران***دست خارج به کار میبینم
کُهنه رندی به کارِاهریمنی***اندراین روزگار میبینم
رنگ یک چشم او به رنگ کبود***خری بر خر سوار میبینم
هر قدم از خرش بود میلی***دور گردون غبار میبینم
لشگراو بود زاصفاهان***هم یهود و مجار میبینم-یهود کنایه از بددین
متّصف بر صفات سلطان است***لیک من گرگ وار میبینم
کاروبارزمانه وارونه***قحط، هم ننگ و عار میبینم
عدل وانصاف در زمانه او***همچو هیمه به نار میبینم
در زمانش وفا وعهد درست***همچو یخ دربهارمی بینم
بس فرومایگان بی حاصل***حامل کاروبارمی بینم
مذهب ودین ضعیف مییابم***مُبتدع افتخار میبینم
ظلم پنهان، خیانت وتزویر***بر اعاظم شعارمی بینم
ظلمت ظلم ظالمان دیار***بیحد وبی شمارمی بینم
ماه را روسیاه میبینم***مهر را دل فکار میبینم
دولتِ مرد وزن رود به فنا***حال مردم فکار میبینم
اندکی دین اگر بود آن روز***در حد کوهسار میبینم
جنگ وآشوب و فتنه وبیداد***ازیمین ویسار میبینم
در خراسان و مصر وشام و عراق***فتنه و کارزار میبینم
دور ایشان تمام خواهد شد***لشگری را سوار میبینم
نایب مهدی آشکار شود***بلکه من آشکار میبینم
سیدی را ز. نسل آل حسن***سروری را سوار میبینم
جنگ او در میان افغان است***لشگرش بیشمار میبینم
پادشاهی تمام دانایی***سروری باوقار میبینم
بندگان جناب حضرت او***سر بسر تاجدار میبینم
تا چهل سالای برادر من***دور آن شهریار میبینم- منظور به خاتمه رسانیدن چهل سال دجال است قبل ازظهور
بعد از آن خود امام خواهد بود***که جهان را مدار میبینم
صورت و سیرتش چو پیغمبر***علم و حلمش شعار میبینم
جنگ سختی شود تمام جهان***کوه وصحرا تباه میبینم-جنگ جهانی سوم
مردمان جهان ز. دخت و پری***جملگی در فرار میبینم
مر مسیح از سما فرود آید***گور دجال زار میبینم-آن حضرت شریرترین کافران را ازگوربیرون میکشد
مهدی وقت و عیسیِ دوران***هر دو را شهسوار میبینم
قایم شرع آل پیغمبر***به جهان آشکار میبینم
از کمربند آن سپهر وقار***تیغ، چون ذولفقار میبینم
سوی مشرق زمین طلوع کند***قتل دجال زار میبینم
دین ودنیاازاوشود معمور***خلق ازاوبختیارمی بینم
هفت باشد وزیرسلطانم***همه راکامکار میبینم
عاصیان از امام معصومم***خجل و شرمسارمی بینم
گرگ بامیش، شیربا آهو***در چرا برقرارمی بینم
در ألف وثلاثین دوفران میبینم***وز مهدی ودجال نشان میبینم – ألف وثلاثین =سالهای هزاروسیصد هجری
دین نوع دگر گردد و اسلام دگر***این سرِ نهان است عیان میبینم
نشانههای ظهور
ظهور
دجال درایران-ظهور دابه الارض (قدرتی بلا منازع در زمین) -خروج یاجوج و
ماجوج گروهی وحشی از میان مسلمانان-شاید القاعده-صَیحِه آسمانی -علایمی در
خورشید وماه
تغییرات شدید جوی (پیامد گرمایش زمین در اثر افزایش
مونوکسیدکربن) -خشکسالی وقحطی فراگیر-قیام یمانی-جنگ جهانی سوم (به قول
امام صادق قبل از ظهورمنجی، قدرتهای بزرگ طی جنگی یکدیگر را تقریباٌ از
بین میبرند) -هرج و مرج وآشوب-آتشفشانها، طوفانها و زلزلههای عظیم-شیوع
گسترده بیماریهای مسری وکشنده-خوف در عراق-جنگ داخلی بزرگ در ایران-
نابودی کامل یا عذاب شدید کلیه شهرهای جهان (قرآن) وزلزله مهیب
تهران-تشکیل حکومتی از نیکوکاران درایران (زمینه سازان ظهور-حدیث نبوی:چون
ایشان قیام کنند با پرچمهای سیاه از جانب خراسان؛ خود رابه آنان برسانید
حتی اگر با گذر ازروی برف باشد) -قتل ملک عبدا…درماه ذی الحجه-هرکس برای من
قتل امیر عبدا…راتضمین کند، ظهورمهدی را برایش تضمین میکنم-امام صادق ع.
از بین رفتن آمریکا و فتح اسراییل توسط زمینه سازان ظهور (کار در
سرزمینهای اشغالی به جایی رسد که مسلمین از زیر سنگ یهودی بیرون کشند و
بکشند…) ه. آن هنگام که پارهای از نشانههای پروردگارآشکار شود، نفسی را
ایمان آوردن سود ندهد. ونه نفسی را که به هنگام ایمان، کارنیکی انجام نداده
باشد-قرآن
پیشگوییهای انجیل درموردایران
وعدههای عذاب:۱-مایه قوٌت ایشان را خواهم شکست.۲-در چهارگوشه عالم پراکنده شان خواهم ساخت.۳-ایشان را مشوش ومضطرب خواهم ساخت
وعدههای نیک:۱-تخت خود را درایران قرار خواهم داد.۲-سروران و حکمرانانشان را هلاک خواهم ساخت.۳-اسیرانشان را باز خواهم آورد
پیشگوییهای زرتشت
جاماسب
نامه: پیامبرعرب آخرین پیغمبران باشد. دین اواشرف ادیان باشدوکتاب اوباطل
گرداندهمهی کتابهارا. ازفرزندان آن خورشید جهان کسی پادشاه شود دردنیابه
حکم یزدان که جانشین آخر آن پیامبرباشد…وظهوراودرآخرالزمان باشد…وهمه جهان
رایک دین کند وفقر را ریشه کن کند وهمه مردم جهان را هم فکروهمگفتار وهم
کردار نماید
زرتشت نامه:زرتشت از اهورامزدا از سرنوشت ایران درآخرالزمان
میپرسد. اهورامزدا ابتدا ازیک دوره سیاه وپر مصیبت چیرگی شیطان ودیوبر
ایران یاد میکند وسپس نوید ظهور سوشیانس را میدهد:…درپایان هزاره فرشته
موکل برزمین گنجهای فراوان درزیر زمین ایران راهویدامی کند (نفت).
«دیوکین» ظاهرمی شود-دجال-وتمامی مردم سیاه پوش میشوند. کم آبی وخشکسالی
میآیدوابرهای بدون باران ظاهرمی شوند. جشنهای نوروزومهرگان کنارگذاشته
میشوند. عدهای ازمردم ایران آواره میگردند. قشرپست مال ونعمت فراوان
میاندوزند. سلطنت به غیرایرانی رسد (سیدِ هندی!) وآنان غلامباره باشند
وهوسباز آنگاه مردم ایران دررنج وعذاب خواهند افتاد. چنان رنجی که حتی
درزمان افراسیاب وضحاک نیز دیده نشده وایران کاملا ویران میشود…آنها
ازپستترین نژاد هستند-از سیکهای هندوستان! -آنها به یاری سحروجادو
دِههای ایران که من آفریدم ویران کنند وهمه چیز رابیالایند ودین وپیمان
وشادی وراستی راازبین ببرند ودین من به نیستی رسد. آنان فریفتارهستند
وبدترین دین رادارند. زیرا آنچه راکه گویند نکنند-مظاهرنفاق-.
مهرپدرراازپسروبرادرراازبرادربگیرند
درآن هنگام دارودرخت بکاهدوهنرونیروی مردان کم باشد وآزرم وسپاس از نان ونمک ندارند. مردم اززندگی به تنگ
آمده
ومرگ خویش راازمن خواهند وجوانان راهوای بازی ورامش از دل برنیاید. صدقه
ندهند ومردم ایران به سوی باختر (غرب) تباه شوندوبه سبکی وآلودگی رسند.
وایمان به معاد برود. زرتشت پرسید:دادار، چه هنگام دیوان تباه شوند؟
فرمود:هرگاه نشان سیاهی در خراسان پیدا شود ولشگری از آنسوی آهنگ دیوان
کنند و طی سه جنگ در ایران از آنان کشتاری کنند که هیچ دشمنی تا آن روز
ندیده باشد و از کشته هایشان پشته سازند…سپس سوشیانس بیاید و جشن وسرور با
ایرانیان باشد
هزاره سر آید به ایران زمین***دگرگون بود کار و شکل همین
بود حکمرانی آن دیوکین****که دین بهی را زند بر زمین
چو آید به گیتی نشان سیاه***دگرگون شود دین و آیین و راه
جز آز و نیاز و بجز خشم و کین***نبینی تو باخلق روی زمین
بجز راه دوزخ نورزند هیچ***نبینی کسی کو بود دین بسیج
نه نوروز دانند نه مهرگان***نه جشن و نه رامش نه فروردگان
برآید همی ابردرآسمان***که باران نبارد به هنگام آن
زگرمای گرم وزسرمای سخت***بریزدبسی برگ و بار درخت
بسی نعمت ومال گردآورند***مرآنرابه زیر زمین گسترند
نیامد کسی را چنان رنج و تاب***به هنگام ضحاک و افراسیاب
ز. هرجانب آهنگ ایران کنند***به سم ستورانش ویران کنند
بپرسید زرتشت بار دگر***ز هرمزدادار پیروزگر
سیه جامه را کی نماید شکست***چگونه شود دیو ناکام، پست
که جانم ز. تیمار گریان شدست***دل از اندوه و رنج بریان شدست
بدو گفت: دادار پروردگار***کهای مرد دین دار اندوه مدار
چوهنگام ایشان شود در جهان***پدید آیدازچندگونه نشان
زمین خراسان ز. نم و بخار***شود، چون شب داج، تاریک و تار
برآید نشان از خراسان سپاه***چوآید به وقت و به هنگام گاه
یکی شاه باشد به هندوبه چین***ز تخم کیان اندر آن وقت کین
گروهیش شاپور خوانند نام***بیابد زگیتی بسی نام وکام
کشدسوی بلخ وبخارا سپاه***کند روی کشور زهرسو نگاه
زپارس وخراسان وازسیستان***یکی لشگرآرد عجب بیکران
به ایران بباشد سه جنگ تمام***بسی کشته گردند مردان نام
شود اهرمن جنگ راچاره گر***اُ با نره دیوان پرخاشگر
شود لشگر دیو ناپایدار***بسی خسته و کشته در کارزار
بیاید پس آن مرد فرخنده نام***که بهرام خواند ورا خاص و عام
بگیرد سر تخت و تاج شهان***جهان را رهاند از آن گمرهان
دیگرعلایم آخرالزمان به نقل از پیامبر اسلام ص. ومعصومین
در
امت من روزگاری آید که درآن قاتل نمیداند که چرا کشته ومقتول نمیداند که
چرا کشته شده. پرسیدند که چگونه ممکن است؟ فرمود:به سبب هرج و مرج. سپس
فرمود: قاتل و مقتول در آتشند. وسپس:تو اگر توانستی از کشته شدگان باش
زکات
از مستحقین قطع کنند. مسکرات آشکار سازند. غیبت را خوشی وشوخی دانند. حرام
را مباح دانند. نمازرا تاٌخیر بیاندازند. والدین را دشنام دهند وبه مرگ
آنان شاد شوند. همسایه را جفا کنند. حیای کوچکان کم شود. برادر به برادر
حسد ورزد. وفا کم شود. زنا فراوان گردد. کبر و منیٌت، چون سم در دلها راه
یابد. بیدادگری و جرایم آشکار گردد. مومنین خوار ومنافقین عزیز باشند.
صورتشان صورت آدمی و دلهایشان دل شیطان است. زندانبانانی خواهند بود که
درخشم خدای روزراشب وشب راروزمی کنند، مبادا ازهمرازان آنان باشی. بازارها
به یکدیکرمنتقل میگردد. قرآنها زینت میشود. مساجد را مثل معابد
یهودوکلیسا زینت دهند. منارهها را بلند سازند. طلاق فراوان شود. مردان امت
من خود را به طلا بیارایند ولباس ابریشم برتن کنند. مردم پست عمارتهای
محکم رفیع البنیان بسازند. ظروف طلا و نقره استعمال میکنند. ربا را به
صورت بیع ورشوه رابه اسم هدیه حلال شمرند. بعضی مردم به گورستان رفته
وآرزوی مرگ کنند. از برای دنیا برادران خودرابکشند. مرگ مفاجات زیاد شود.
درراههاوشهرها غارت زیاد شود. فتنه و اضطراب بسیارشود. مردم محارم خودرا
وطی نمایند. زنان خواننده زیاد شوند. زلزله فراوان گردد. عمرها کم شود.
بلاها ظاهرگردد. تار و ساز آشکارگردد و آنرا مستحسن شمارند. عابدان
ریاکارند. وتاجران رباخواروزنان ایشان زناکار. توانگران حج را برای تفریح و
تجارت بجای آورند. بیشترعلما شریرترین خلق خدا هستند در زمین. فقهای
گمراه کننده زیاد شوند. قرآن را به غنا خوانند. خونریزی زیاد شود. لجاجت در
میان مردم آشکار گردد. فقر بسیار شود. سال به سال بدعت و شر وفسق
وفجورازسال پیش زیادترگردد. درآن هنگام زیرزمین ازروی آن بهتراست. بارانها
در غیر موسم ببارد. جماعتی از پیروان شیطان ادعای امامت کنندومردم راگمراه
وازدین منحرف سازند وای برآنانی که به دست خود کتاب مینویسند واز آن
دکانی برای خود باز میکنند. از اینان با عنوان پلیدان در ملکوت آسمانها
یاد میشود (چون کار به دست نااهل افتد چشم به راه قیامت باش–پیشاروی قیامت
کذابینی خواهند بود، ازآنان حذرکنید). کفار بر همه اهل اسلام مسلط شوند.
دو گروه ازعجم در هم ریزند به خونریزی-بر سر لفظ کلمه عدل-وآن روزاست که
یکی از اولاد من به سلطنت برسد و اسلام را طاهرکند وزمین را که پراز ظلم
وجورشده از عدل وداد پر کند. چهاردیوارکاخ ظلالت درهم شکند و پرده ازروی
دلها بردارد. دادمظلوم ازظالم بگیرد. وبه خانه کعبه تکیه کند و بگوید:
اِنی بقیه ا…ِ وحجتهِ وخلیفهِ علیکم
او (خدا) کسی است که پیامبر خودرابرای هدایت مردم فرستاد با دینی راستین و برحق تا او رابرهمه ادیان پیروز گرداند
*************************
قسمتی از اشعار ایشون:
قدرت کردگار میبینم *** حالت روزگار میبینم
از نجوم این سخن نمیگویم *** بلکه از کردگار میبینم
ازسلاطین گردش دوران *** یک به یک را سوار میبینم
هر یکی را به مثل ذره نور *** پرتوی آشکار میبینم
………
……….
………
شه چو بیرون رود زجایگاهش *** شاه دیگر بکار میبینم /// (خروج احمدشاه وآغازسلطنت رضاخان)
احتساب وحساب درعهدش *** سست وبی اختیار میبینم
ظلم پنهان خیانت وتزویر *** براعاظم شعار میبینم
دولتش بی حساب میدانم *** مکنتش بی حساب میبینم
درحقیقت شهی بود ظالم *** عاری از گیرودار میبینم
علمای زمان او دائم *** همه را تارومار میبینم
دایم اسبش بزیر زین طلا *** کمتران را سوار میبینمم
جنگ سختی شود تمام جهان *** کوه وصحرا تبار میبینم /// (جنگ جهانی دوم)
کاروبار زمانه وارانه ***قحط و هم ننگ وعارمی بینم /// (قحطی وحضورنیروهای اشغالگردرایران)
عدل وانصاف در زمانه وی *** همچو هیمه بنار میبینم
کهنه رندی به کار اهریمنی *** اندرین روزگار میبینم /// (اشاره به استعمار انگلستان)
معتصف برصفات سلطان است *** لیک من گرگ وار میبینم
جون دو ده سال پادشاهی کرد *** شهیش را تبار میبینم /// (تبعید رضا شاه ازایران)
پسرش، چون به تخت بنشیند *** بوالعجب روزگار میبینم /// (آغاز سلطنت محمد رضا)
نوجوانی مثال سروبلند *** رستمش بنده وارمی بینم
درامورشهی است بی تدبیر*** لیکنش بخت یار میبینم
بس فرو مایگان بی حاصل *** حامل کاروبار میبینم
شور وغوغای دین شود پیدا *** سر بسر کارزار میبینم /// (انقلاب اسلامی)
بندگان جناب حضرت او *** سر بسر تاجدار میبینم /// (اشاره به رئیس جمهور در ایران)
تا سی و اند سالای برادر جان *** دور آن شهریار میبینم
دور ایشان تمام خواهد شد *** لشگری راسوار میبینم
قائم شرع آل پیغمبر *** بجهان آشکار میبینم
(م ح. م. د) میخوانند *** نام آن نامدار میبینم
……..
……….
………
نه درودی بخود همی گویم *** بلکه از سر یار میبینم
نعمت الله نشسته در کنجی *** همه را در کنار میبینم
*************************
پیشبینیهای شگفت انگیز شاه نعمت الله، ولی دیوان شاه نعمت الله ولیّ، پیر طریقت حافظ که در موردش سروده است
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند؟
دیوانی
است که تمامی نسخههای چاپی آن چه قبل از انقلاب استعماری وچه پس از آن
سانسور و تحریف شده است وتنها نسخه خطی آن معتبر است که ما تنها به
بخشهایی از آن دست یافته ایم
قدرت کردگار میبینم*** حالت روزگار میبینم
از نجوم این سخن نمیگویم***بلکه از کردگار میبینم
ازسلاطین گردش دوران***یک به یک را سوار میبینم
از بزرگی ورفعت ایشان***صفوی برقرارمی بینم
آخرپادشاهی صفوی***یک حسینی به کار میبینم -شاه سلطان حسین
نادری در جهان شود پیدا***قامتش استوار میبینم
آخر عهد نوجوانی او***قتل اوآشکار میبینم
شهرتبریزراچوکوفه کنند***شهر طهران قرار میبینم
ازشهنشاه ناصرالدین شاه***شیونی بیم دار میبینم
درشب شنبه ماه ذیقعده***تن او برکنارمی بینم
بعد از آن شه مظفرالدین را***توبدان برقرار میبینم
شه چو بیرون رود زجایگهش***شاه دیگر به کار میبینم-رضاشاه
نوجوانی مثال سرو بلند***رستمش بنده وارمی بینم.
چون فریدون به تخت بنشیند***پسرانش قطار میبینم.
چون دو ده سال پادشاهی کرد***شهیَش را تباه میبینم
بعد از آن شاهی از میان برود***دولتی پایدار میبینم-آغاز حکومت دجّال
قصهای بس غریب میشنوم***غصهای در دیار میبینم
شوروغوغای دین شودپیدا***سربسر کارزارمی بینم
غارت وقتل مردم ایران***دست خارج به کار میبینم
کُهنه رندی به کارِاهریمنی***اندراین روزگار میبینم
رنگ یک چشم او به رنگ کبود***خری بر خر سوار میبینم
هر قدم از خرش بود میلی***دور گردون غبار میبینم
لشگراو بود زاصفاهان***هم یهود و مجار میبینم-یهود کنایه از بددین
متّصف بر صفات سلطان است***لیک من گرگ وار میبینم
کاروبارزمانه وارونه***قحط، هم ننگ و عار میبینم
عدل وانصاف در زمانه او***همچو هیمه به نار میبینم
در زمانش وفا وعهد درست***همچو یخ دربهارمی بینم
بس فرومایگان بی حاصل***حامل کاروبارمی بینم
مذهب ودین ضعیف مییابم***مُبتدع افتخار میبینم
ظلم پنهان، خیانت وتزویر***بر اعاظم شعارمی بینم
ظلمت ظلم ظالمان دیار***بیحد وبی شمارمی بینم
ماه را روسیاه میبینم***مهر را دل فکار میبینم
دولتِ مرد وزن رود به فنا***حال مردم فکار میبینم
اندکی دین اگر بود آن روز***در حد کوهسار میبینم
جنگ وآشوب و فتنه وبیداد***ازیمین ویسار میبینم
در خراسان و مصر وشام و عراق***فتنه و کارزار میبینم
دور ایشان تمام خواهد شد***لشگری را سوار میبینم
نایب مهدی آشکار شود***بلکه من آشکار میبینم
سیدی را ز. نسل آل حسن***سروری را سوار میبینم
جنگ او در میان افغان است***لشگرش بیشمار میبینم
پادشاهی تمام دانایی***سروری باوقار میبینم
بندگان جناب حضرت او***سر بسر تاجدار میبینم
تا چهل سالای برادر من***دور آن شهریار میبینم- منظور به خاتمه رسانیدن چهل سال دجال است قبل ازظهور
بعد از آن خود امام خواهد بود***که جهان را مدار میبینم
صورت و سیرتش چو پیغمبر***علم و حلمش شعار میبینم
جنگ سختی شود تمام جهان***کوه وصحرا تباه میبینم-جنگ جهانی سوم
مردمان جهان ز. دخت و پری***جملگی در فرار میبینم
مر مسیح از سما فرود آید***گور دجال زار میبینم-آن حضرت شریرترین کافران را ازگوربیرون میکشد
مهدی وقت و عیسیِ دوران***هر دو را شهسوار میبینم
قایم شرع آل پیغمبر***به جهان آشکار میبینم
از کمربند آن سپهر وقار***تیغ، چون ذولفقار میبینم
سوی مشرق زمین طلوع کند***قتل دجال زار میبینم
دین ودنیاازاوشود معمور***خلق ازاوبختیارمی بینم
هفت باشد وزیرسلطانم***همه راکامکار میبینم
عاصیان از امام معصومم***خجل و شرمسارمی بینم
گرگ بامیش، شیربا آهو***در چرا برقرارمی بینم
در ألف وثلاثین دوفران میبینم***وز مهدی ودجال نشان میبینم – ألف وثلاثین =سالهای هزاروسیصد هجری
دین نوع دگر گردد و اسلام دگر***این سرِ نهان است عیان میبینم
نشانههای ظهور
ظهور
دجال درایران-ظهور دابه الارض (قدرتی بلا منازع در زمین) -خروج یاجوج و
ماجوج گروهی وحشی از میان مسلمانان-شاید القاعده-صَیحِه آسمانی -علایمی در
خورشید وماه
تغییرات شدید جوی (پیامد گرمایش زمین در اثر افزایش
مونوکسیدکربن) -خشکسالی وقحطی فراگیر-قیام یمانی-جنگ جهانی سوم (به قول
امام صادق قبل از ظهورمنجی، قدرتهای بزرگ طی جنگی یکدیگر را تقریباٌ از
بین میبرند) -هرج و مرج وآشوب-آتشفشانها، طوفانها و زلزلههای عظیم-شیوع
گسترده بیماریهای مسری وکشنده-خوف در عراق-جنگ داخلی بزرگ در ایران-
نابودی کامل یا عذاب شدید کلیه شهرهای جهان (قرآن) وزلزله مهیب
تهران-تشکیل حکومتی از نیکوکاران درایران (زمینه سازان ظهور-حدیث نبوی:چون
ایشان قیام کنند با پرچمهای سیاه از جانب خراسان؛ خود رابه آنان برسانید
حتی اگر با گذر ازروی برف باشد) -قتل ملک عبدا…درماه ذی الحجه-هرکس برای من
قتل امیر عبدا…راتضمین کند، ظهورمهدی را برایش تضمین میکنم-امام صادق ع.
از بین رفتن آمریکا و فتح اسراییل توسط زمینه سازان ظهور (کار در
سرزمینهای اشغالی به جایی رسد که مسلمین از زیر سنگ یهودی بیرون کشند و
بکشند…) ه. آن هنگام که پارهای از نشانههای پروردگارآشکار شود، نفسی را
ایمان آوردن سود ندهد. ونه نفسی را که به هنگام ایمان، کارنیکی انجام نداده
باشد-قرآن
پیشگوییهای انجیل درموردایران
وعدههای عذاب:۱-مایه قوٌت ایشان را خواهم شکست.۲-در چهارگوشه عالم پراکنده شان خواهم ساخت.۳-ایشان را مشوش ومضطرب خواهم ساخت
وعدههای نیک:۱-تخت خود را درایران قرار خواهم داد.۲-سروران و حکمرانانشان را هلاک خواهم ساخت.۳-اسیرانشان را باز خواهم آورد
پیشگوییهای زرتشت
جاماسب
نامه: پیامبرعرب آخرین پیغمبران باشد. دین اواشرف ادیان باشدوکتاب اوباطل
گرداندهمهی کتابهارا. ازفرزندان آن خورشید جهان کسی پادشاه شود دردنیابه
حکم یزدان که جانشین آخر آن پیامبرباشد…وظهوراودرآخرالزمان باشد…وهمه جهان
رایک دین کند وفقر را ریشه کن کند وهمه مردم جهان را هم فکروهمگفتار وهم
کردار نماید
زرتشت نامه:زرتشت از اهورامزدا از سرنوشت ایران درآخرالزمان
میپرسد. اهورامزدا ابتدا ازیک دوره سیاه وپر مصیبت چیرگی شیطان ودیوبر
ایران یاد میکند وسپس نوید ظهور سوشیانس را میدهد:…درپایان هزاره فرشته
موکل برزمین گنجهای فراوان درزیر زمین ایران راهویدامی کند (نفت).
«دیوکین» ظاهرمی شود-دجال-وتمامی مردم سیاه پوش میشوند. کم آبی وخشکسالی
میآیدوابرهای بدون باران ظاهرمی شوند. جشنهای نوروزومهرگان کنارگذاشته
میشوند. عدهای ازمردم ایران آواره میگردند. قشرپست مال ونعمت فراوان
میاندوزند. سلطنت به غیرایرانی رسد (سیدِ هندی!) وآنان غلامباره باشند
وهوسباز آنگاه مردم ایران دررنج وعذاب خواهند افتاد. چنان رنجی که حتی
درزمان افراسیاب وضحاک نیز دیده نشده وایران کاملا ویران میشود…آنها
ازپستترین نژاد هستند-از سیکهای هندوستان! -آنها به یاری سحروجادو
دِههای ایران که من آفریدم ویران کنند وهمه چیز رابیالایند ودین وپیمان
وشادی وراستی راازبین ببرند ودین من به نیستی رسد. آنان فریفتارهستند
وبدترین دین رادارند. زیرا آنچه راکه گویند نکنند-مظاهرنفاق-.
مهرپدرراازپسروبرادرراازبرادربگیرند
درآن هنگام دارودرخت بکاهدوهنرونیروی مردان کم باشد وآزرم وسپاس از نان ونمک ندارند. مردم اززندگی به تنگ
آمده
ومرگ خویش راازمن خواهند وجوانان راهوای بازی ورامش از دل برنیاید. صدقه
ندهند ومردم ایران به سوی باختر (غرب) تباه شوندوبه سبکی وآلودگی رسند.
وایمان به معاد برود. زرتشت پرسید:دادار، چه هنگام دیوان تباه شوند؟
فرمود:هرگاه نشان سیاهی در خراسان پیدا شود ولشگری از آنسوی آهنگ دیوان
کنند و طی سه جنگ در ایران از آنان کشتاری کنند که هیچ دشمنی تا آن روز
ندیده باشد و از کشته هایشان پشته سازند…سپس سوشیانس بیاید و جشن وسرور با
ایرانیان باشد
هزاره سر آید به ایران زمین***دگرگون بود کار و شکل همین
بود حکمرانی آن دیوکین****که دین بهی را زند بر زمین
چو آید به گیتی نشان سیاه***دگرگون شود دین و آیین و راه
جز آز و نیاز و بجز خشم و کین***نبینی تو باخلق روی زمین
بجز راه دوزخ نورزند هیچ***نبینی کسی کو بود دین بسیج
نه نوروز دانند نه مهرگان***نه جشن و نه رامش نه فروردگان
برآید همی ابردرآسمان***که باران نبارد به هنگام آن
زگرمای گرم وزسرمای سخت***بریزدبسی برگ و بار درخت
بسی نعمت ومال گردآورند***مرآنرابه زیر زمین گسترند
نیامد کسی را چنان رنج و تاب***به هنگام ضحاک و افراسیاب
ز. هرجانب آهنگ ایران کنند***به سم ستورانش ویران کنند
بپرسید زرتشت بار دگر***ز هرمزدادار پیروزگر
سیه جامه را کی نماید شکست***چگونه شود دیو ناکام، پست
که جانم ز. تیمار گریان شدست***دل از اندوه و رنج بریان شدست
بدو گفت: دادار پروردگار***کهای مرد دین دار اندوه مدار
چوهنگام ایشان شود در جهان***پدید آیدازچندگونه نشان
زمین خراسان ز. نم و بخار***شود، چون شب داج، تاریک و تار
برآید نشان از خراسان سپاه***چوآید به وقت و به هنگام گاه
یکی شاه باشد به هندوبه چین***ز تخم کیان اندر آن وقت کین
گروهیش شاپور خوانند نام***بیابد زگیتی بسی نام وکام
کشدسوی بلخ وبخارا سپاه***کند روی کشور زهرسو نگاه
زپارس وخراسان وازسیستان***یکی لشگرآرد عجب بیکران
به ایران بباشد سه جنگ تمام***بسی کشته گردند مردان نام
شود اهرمن جنگ راچاره گر***اُ با نره دیوان پرخاشگر
شود لشگر دیو ناپایدار***بسی خسته و کشته در کارزار
بیاید پس آن مرد فرخنده نام***که بهرام خواند ورا خاص و عام
بگیرد سر تخت و تاج شهان***جهان را رهاند از آن گمرهان
دیگرعلایم آخرالزمان به نقل از پیامبر اسلام ص. ومعصومین
در
امت من روزگاری آید که درآن قاتل نمیداند که چرا کشته ومقتول نمیداند که
چرا کشته شده. پرسیدند که چگونه ممکن است؟ فرمود:به سبب هرج و مرج. سپس
فرمود: قاتل و مقتول در آتشند. وسپس:تو اگر توانستی از کشته شدگان باش
زکات
از مستحقین قطع کنند. مسکرات آشکار سازند. غیبت را خوشی وشوخی دانند. حرام
را مباح دانند. نمازرا تاٌخیر بیاندازند. والدین را دشنام دهند وبه مرگ
آنان شاد شوند. همسایه را جفا کنند. حیای کوچکان کم شود. برادر به برادر
حسد ورزد. وفا کم شود. زنا فراوان گردد. کبر و منیٌت، چون سم در دلها راه
یابد. بیدادگری و جرایم آشکار گردد. مومنین خوار ومنافقین عزیز باشند.
صورتشان صورت آدمی و دلهایشان دل شیطان است. زندانبانانی خواهند بود که
درخشم خدای روزراشب وشب راروزمی کنند، مبادا ازهمرازان آنان باشی. بازارها
به یکدیکرمنتقل میگردد. قرآنها زینت میشود. مساجد را مثل معابد
یهودوکلیسا زینت دهند. منارهها را بلند سازند. طلاق فراوان شود. مردان امت
من خود را به طلا بیارایند ولباس ابریشم برتن کنند. مردم پست عمارتهای
محکم رفیع البنیان بسازند. ظروف طلا و نقره استعمال میکنند. ربا را به
صورت بیع ورشوه رابه اسم هدیه حلال شمرند. بعضی مردم به گورستان رفته
وآرزوی مرگ کنند. از برای دنیا برادران خودرابکشند. مرگ مفاجات زیاد شود.
درراههاوشهرها غارت زیاد شود. فتنه و اضطراب بسیارشود. مردم محارم خودرا
وطی نمایند. زنان خواننده زیاد شوند. زلزله فراوان گردد. عمرها کم شود.
بلاها ظاهرگردد. تار و ساز آشکارگردد و آنرا مستحسن شمارند. عابدان
ریاکارند. وتاجران رباخواروزنان ایشان زناکار. توانگران حج را برای تفریح و
تجارت بجای آورند. بیشترعلما شریرترین خلق خدا هستند در زمین. فقهای
گمراه کننده زیاد شوند. قرآن را به غنا خوانند. خونریزی زیاد شود. لجاجت در
میان مردم آشکار گردد. فقر بسیار شود. سال به سال بدعت و شر وفسق
وفجورازسال پیش زیادترگردد. درآن هنگام زیرزمین ازروی آن بهتراست. بارانها
در غیر موسم ببارد. جماعتی از پیروان شیطان ادعای امامت کنندومردم راگمراه
وازدین منحرف سازند وای برآنانی که به دست خود کتاب مینویسند واز آن
دکانی برای خود باز میکنند. از اینان با عنوان پلیدان در ملکوت آسمانها
یاد میشود (چون کار به دست نااهل افتد چشم به راه قیامت باش–پیشاروی قیامت
کذابینی خواهند بود، ازآنان حذرکنید). کفار بر همه اهل اسلام مسلط شوند.
دو گروه ازعجم در هم ریزند به خونریزی-بر سر لفظ کلمه عدل-وآن روزاست که
یکی از اولاد من به سلطنت برسد و اسلام را طاهرکند وزمین را که پراز ظلم
وجورشده از عدل وداد پر کند. چهاردیوارکاخ ظلالت درهم شکند و پرده ازروی
دلها بردارد. دادمظلوم ازظالم بگیرد. وبه خانه کعبه تکیه کند و بگوید:
اِنی بقیه ا…ِ وحجتهِ وخلیفهِ علیکم
او (خدا) کسی است که پیامبر خودرابرای هدایت مردم فرستاد با دینی راستین و برحق تا او رابرهمه ادیان پیروز گرداند
برچسب ها :حافظ ، شاه نعمت الله ولی ، عرفا ، قرن هشتم ، موسسه اوای توحید
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 2 در انتظار بررسی : 2 انتشار یافته : ۰