حاجآقا رحیم ارباب اصفهانی
در سال ۱۲۹۷ هـ . ق. در قریه «چرمهین» اصفهان و در خانه حاج علی پناه (ارباب حاج آقا) پسری به دنیا آمد که نام او را «رحیم» برگزیدند. خاندان پدر آقا رحیم، حاج علی پناه، مشهور به ارباب حاج آقا (فرزند عبدالله مشهور به ارباب آقا) فرزند حاج علی پناه فرزند ملا عبدالله شیرانی
در سال ۱۲۹۷ هـ . ق. در قریه «چرمهین» اصفهان و در خانه حاج علی پناه (ارباب حاج آقا) پسری به دنیا آمد که نام او را «رحیم» برگزیدند.
خاندان
پدر آقا رحیم، حاج علی پناه، مشهور به ارباب حاج آقا (فرزند عبدالله مشهور به ارباب آقا) فرزند حاج علی پناه فرزند ملا عبدالله شیرانی بود.
«آقا رحیم در خانوادهای رشد کرد که افرادی باسواد، اهل شعر و ادب
وتاریخ بودند. پدر ایشان در شعر، تخلّص «لنگر» داشت و سالها با عمان
سامانی و دهقان سامانی و ملا محمد همامی و دیگر شعرای معاصرش جلسات شعر داشت. آقا رحیم نیز بیشتر اشعار فارسی حافظ و مولانا وشعرای عرب را که حفظ داشت، از دوره کودکی خود و از طریق شنیدن از زبان پدر و عمویش بوده است.»
آقا رحیم ارباب بزرگترین فرزند خانوادهاش بود. وی دو برادر و یک خواهر داشت. یکی از برادرانش، عبدالله ارباب (۱۲۹۸ ـ ۱۳۷۹ هـ . ق) استاد بزرگ خط نسخ بود و قرآن و کتابهای دعا را با این خط مینوشت.
دومین برادر وی، حاج عبدالعلی ارباب (۱۳۰۴ ـ ۱۳۸۴ هـ . ق) بود. او مردی
باسواد و اهل کمال بود که مخارج خانواده به همت وی تأمین میشد.
هر دو برابر آقا رحیم از وی کوچکتر بودند، و پیش از او وفات یافتند. [۱]
اجداد آقا رحیم ارباب «از اعیان دهاقین و مشاهیر نجبا و بزرگ زادگان قریه چرمهین از قرای معروف روستای لنجان اصفهان و صاحب مال و ثروت بودند و بدین سبب به لقب ارباب خوانده میشود.» [۲]
پدر و عمویش (ارباب حاج حسن) از ستم «بختیاریها گریخته … به شهر
آمدند که تظلم کنند؛ امّا چه نتیجه که حاکم، خود فاسدتر از آنها
(بختیاریها) بود و به ناچار برای همیشه در اصفهان و ـ در محله باغ همایون
سابق و باغ تختی امروزی ـ ساکن شدند و محل سکونت آنها چهار خانه تو در تو
بود که چهار طرف این خانهها اتاق وجود داشت، و هشت خانوار که حدود شصت
نفر بودند در صلح و صفا و آرامش میزیستند …» [۳]
تحصیلات
آقا رحیم ارباب، ادبیات فارسی و بخشی از صرف و نحو را در کودکی، نزد ملا محمد همامی در «چرمهین» خواند. وی در اصفهان، بقیه مقدمات و سطوح را نزد حاج میرزا بدیع (متوفا: ۱۳۱۸ هـ . ق.)، قوانین اصول را نزد علامه آیت الله آقا سید محمدباقر درچهای (متوفا: ۱۳۴۲ هـ . ق.) و خارج اصول فقه را نزد سید ابوالقاسم دهکردی و حاج آقا منیر احمدآبادی (متوفا: ۱۳۴۲ هـ . ق.) آموخت. فلسفه، هیئت و ریاضیات را نزد جهانگیر خان قشقایی و آخوند ملا محمد کاشی فراگرفت. [۴]
وی ۴ سال به فراگیری اسفار نزد حاجی ملا اسماعیل درب کوشکی پرداخت. او برای ادامه تحصیلات، به عراق رفت و در درس میرزا محمد حسن شیرازی شرکت کرد، تا به مقام اجتهاد نائل آمد.
او شوق فراوانی نسبت به فراگیری دانش داشت. خودش در این باره میگوید:
«از اول شب آماده مطالعه کتابهای علمی میشدم و مطالعه طول میکشید تا
شام حاضر میشد و لذت مطالعه کتاب، مهلت به صرف شام نمیداد و غذا سر
میشد و گاهی مطالعه طول میکشید تا صبح میشد و بعد از تناول غذای شب و
ادای فریضه صبح، در مجلس درس حاضر میشدم و با شوقِ علم آموزی اعتنا به کمبود خواب نداشتم.» [۵]
آقا رحیم ارباب «از حیث تبحّر در ادبیات، در زمان خود کم نظیر بودند. تمام اشعار سیوطی را در سن نود و چند سالگی از حفظ داشتند و نیز کتاب شرح منظومهملا هادی سبزواری را، همین ملا هادی کتابی دارد در فقه به نام «نبراس» که هم نظم است و هم نثر و موضوع آن فلسفه احکام است.» [۶]
استادان
استادان حاج آقا رحیم در اصفهان و نجف به شرح ذیل است:
۱. حجت الاسلام و المسلمین ابوالمعالی کلباسی.
۲. آخوند ملا محمد کاشی.
۳. آیت الله سید محمد تقی مدرس.
۴. آیت الله حاج سید محمد باقر درچهای.
۵. جهانگیر خان قشقایی. [۷]
۶. آیت الله سید ابوالقاسم دهکردی (۱۲۷۲ ـ ۱۳۵۳ هـ . ق.)
۷. میرزا بدیع درب امامی (متوفا: ۱۳۱۸ هـ . ق.). [۸]
۸. حاج آقا منیر احمد آبادی (۱۲۶۹ ـ ۱۳۴۲ هـ . ق.).
۹. آقا سید محمود کلیشادی (متوفا: ۱۳۲۴ هـ . ق). [۹]
احترام به استادان
ارادت و عشق آقا رحیم به استادانش، به خصوص جهانگیرخان قشقایی و آخوند کاشی به حدّی بود که نظیرش در کمتر کسی دیده شده است. وی در خدمت آن دو بزرگوار میایستاد تا بگویند: آقا رحیم، بنشین! آن وقت با ادب در حضور آنان مینشست. «نکته مهمی که در زندگی ایشان قابل توجه است و به عنوان اسوه پذیری از آیت الله ارباب میتوان نام برد، این است که در مورد خدمت به استادش، جهانگیرخان این گونه بود که کلیّه وسایل زندگی و خوراک ایشان را تهیه و غذای ایشان را آماده میکرد و حتی لباسهای ایشان را با نهایت احتیاطی که طبیعت او بود، میشست؛ آن گاه اگر اجازه میداد از خدمتش مرخص میشد.» [۱۰]
تدریس
او شرح لمعه تدریس میکردند. درس شرح لمعه
ایشان «آن قدر تطبیقی بود و شرح و بسط داشت که مطالب را استدلالی برای
شاگردانشان میگفتند. آن کسانی که میرفتند درس ایشان و آن را یادداشت
میکردند، از شرح لمعه آیت الله ارباب بیشتر از درس خارج دیگران استفاده میکردند؛ به طوری که کسی شش یا هفت سال به درس خارج حاج آقا رحیم ارباب میرفت، ادعای اجتهادش مقرون به دلیل میشد. چون در هر بحث فقهی، ایشان روایاتش را از بحار الانوار و یا کتب مشهور روایی که مستند فقه است، نقل مینمودند و یا نظر استادان فقه را با دلایل آن میگفتند. کتاب وسایل الشیعه از کتابهای جامع اخبار فقهی است، کانّهُ ایشان آن روایات را حاضر الذهن داشتند و اقوال مختلف فقها را نقل میکردند، با شرح لمعه تمام اقوال را با شواهد روایی و شواهد آیات قرآن کریم، تفسیر، لغت، رجال، درایه آن کاملا بررسی میکردند. مصداق آن چه که به آن میگویند درس خارج.»
حاج آقا رحیم ارباب، ابتدا در مسجد حکیم و سپس در مسجد «کرک یراق» تدریس میکردند. [۱۱]
وی «فقه را از روی جواهر میگفتند و جواهر هم جلوی ایشان بود. در خارج فقه استنباطشان از روی جواهر آشیخ محمد حسن نجفی بود. فقه را از جواهر میگفتند و اصول را هم از فرائد.» [۱۲]
او پس از آن که بیماریاش شدت یافت، در منزل تدریس
میکردند. وی به تدریس، بیشتر از هر چیز دیگر اهمیت میدادند، «در طول
پنجاه سال کمتر مسافرت رفتند، حتی برای سفرهای زیارتی عتبات مقدس کربلا، نجف، مشهد و حج هم همان یک حج واجب را ایشان رفتند. ایشان درس را تعطیل نمیکردند و در احیای حوزه و تربیت شاگردانی که هر کدام از علمای این شهر (اصفهان) هستند، نهایت جدیت و کوشش را مینمودند.» [۱۳]
آیت الله ارباب در سال ۱۳۲۰ جواهر و شرح تجرید علامه را در مسجد حکیم تدریس میکردند. [۱۴]
وی معتقد بود «تنها تدریس کافی نیست، علما و مجتهدین بر اریکه منبر بنشینند و به بیان مسائل شرعیه و اخلاقیات برای مردم بپردازند.» [۱۵]
یکی از شاگردان وی میگوید: «در زمینه فلسفه، در حدّ اعلی بودند و به «حکیم» شهرت داشتند.» [۱۶]
آیت الله ارباب آخرین فروغهای فلسفه در اصفهان بودند. وی مدتها درس فلسفه میگفتند، لکن بعداً تبدیل کردند به کلام. مانند«شرح تجرید» و هنگامی که به ایشان پیشنهاد میشود که شرح منظومه تدریس کنند، قبول نمیکنند و میفرماید: حاضرم شرایع الاسلام (فقه) بگویم. حکمت ایشان «متمایل به حکمت مشاء و حرفهای ملاصدرا بود؛ به مطالب صدر المتألهین خیلی اهمیت میدادند. هر وقت حرف از حکمت بود، معمولاً سخنان ملاصدرا یا محی الدین عربی اندلسی را مطرح میفرمودند، زیرا اینها استوانههای علمی ایشان بودند در حکمت و عرفان.» [۱۷]
شاگردان
۱. ملا محمد علی معلم حبیب آبادی (صاحب مکارم الآثار) میگوید:
«من هیئت را خدمت آیت الله ارباب میخواندم و مثل این که ایشان در
کُرات سیر کرده بودند، با وجود نداشتن ابزار و وسایل در آن زمان، چنان برای
ما علم هیئت را ترسیم مینمودند که گویا میدیدیم و برای ما عینیّت پیدا
میکرد.» [۱۸]
۲. سید حسین مدرس هاشمی (متولد: ۱۲۹۰ هـ . ق.). وی هیئت را نزد آیت الله ارباب فرا گرفت. [۱۹]
او درباره استادش میگوید: «خیلی به ادبیات بها میداد و اگر طلبهای
عبارتی را اشتباه میخواند، خیلی ناراحت میشد و برعکس، وقتی عبارت عربی را
از نظر ادبی خوب میخواند، او را مورد تشویق قرار میداد.» [۲۰]
۳. سید مصطفی بهشتی نژاد.
۴. سید محمد حسینی قهدریجانی.
۵. شهید سید محمد حسینی بهشتی.
۶. شهید محمد مفتح.
۷. حاج سید محمدرضا خراسانی.
۸. حاج میرزا علی آقا هسته ای.
۹. سید محمد مبارکهای.
۱۰. حاج ملا رمضان املایی.
۱۱. حجت الاسلام مقتدایی.
۱۲. حاج آقا رضا بهشتی نژاد.
۱۳. ملا هاشم جنتی (پدر آیت الله جنتی).
۱۴. حاج آقا هدایت (اهل شهرضا).
۱۵. حاج آقا مهدی امام (امام جمعهشهرضا).
۱۶. آخوند نوری (اهل رهنان).
۱۷. حاج آقا میرزا امام دهکردی.
۱۸. حاج آقا مصطفی امام دهکردی.
۱۹. آقای حسین علی راشد (سخنران معروف).
۲۰. شیخ مرتضی شمس اردکانی.
۲۱. حاج آقا کلباسی.
۲۲. آیت الله ناصری اصفهانی. [۲۱]
۲۳. جلال الدین همایی.
وی «هر وقت به اصفهان میآمد، فوراً به خدمت آقای ارباب میشتافت و ایشان نیز به وی علاقه داشتند. آقا همایی «فقه» آیت الله ارباب را تماماً میدانست.» [۲۲]آقای همایی
در این خصوص نوشته است: «این بنده حقیر افتخار دارد که سالیان دراز با
ارادت صادق در خدمت ایشان آمد و رفت داشتم و مدت مدید از درس فقه، کلام، هیئت و نجوم
از محضر مبارکشان بهرهمند شدهام. آنچه درباره ایشان مینویسم مبتنی بر
درایت است، نه روایت؛ از قبیل مشاهدات و امور یقینی است نه مسموعات و
قضایای حدسی و تخمینی.» [۲۳]
۲۴. شهید مرتضی مطهری
آیت الله شیخ احمد فیاض میگوید: «مرحوم مطهری پیش حاج میرزا علی شیرازی و مرحوم ارباب ـ که در جنبههای حکمت و ریاضی و … قوی بودند و جامع ـ رفت و آمد میکردند و از ایشان استفادهها میبردند، مرحوم ارباب به ایشان احترام میگذاشتند.» [۲۴]
شهید مطهری درباره حاج آقا رحیم ارباب گفت:
«خدا حفظ کند آقای حاج آقا رحیم ارباب اصفهانی را، ایشان از علمای طراز اول ما در فقه و اصول و فلسفه و ادبیات عرب و قسمتی از ریاضیات قدیم میباشند؛ شاگرد حکیم معروف مرحوم جهانگیر خان قشقایی بودهاند و مثل مرحوم جهانگیر خان هنوز هم کلاه پوستی به سر میگذارند.» [۲۵]
ویژگیهای اخلاقی
در خصوص ویژگیهای اخلاقی حاج آقا رحیم ارباب باید گفت که وی مردی بود
که جذبه معنویاش، کوچک و بزرگ را به تکریم و تعظیم وامیداشت و سخنان
کوتاه و پرلطفش هر کسی را به قبول و اطاعت ترغیب میکرد. همیشه با طمأنینه
راه میرفت و چشم به سوی زمین داشت. ابتدا، از طریق صدا دیگران را میشناخت
و بعد آنها را میدید. به اندک غذایی قانع بود، غذای اصلی او را لبنیات
تشکیل میداد. اگر به مهمانی میرفت سادهترین غذا را میخورد. عادت او،
خوردن چند استکان چای بود.
هرگز با هیچ کس، بچه و بزرگ، با لحن تند و خشن سخن نمیگفت و همه را با لفظ آقا یا خانم صدا میزد.
او با بچههایی که شلوغ میکردند، درشتی نمیکرد و با مهربانی برخورد مینمود.
هر کس به ملاقات او میرفت، تا آن جا که توان داشت در تکریم و تعظیم او
میکوشید و در مقابل او به پا میخاست. کمتر کسی دیده شده است که هنگام
سخن گفتن از استادان خود و بزرگان گذشته و حال، تا آن حدّ احترام آمیز سخن
گوید. «وقتی از جهانگیر خان و آخوند کاشی
حرفی به میان میآورد، درست مثل آن بود که هنوز در برابر آنان ایستاده
است. آنها را عاشقانه میستود. یک بار مرد ناپختهای به ایشان گفت: حاج
آقا! شنیدهام که مرحوم آخوند کاشی
گاهی عصبانی که میشدند الفاظ تند و درشت بر زبان میآوردند. در پاسخ
گفتند: از این بابت چیزی نمیدانم؛ ولی شما آیا از بزرگی مقام و علم آخوند
چیزی نشنیدهای؟ گفت: چرا. گفتند: پس از آنها حرف بزنید. [۲۶]
جنبه علمی
مرحوم ارباب، از نظر علمی فوق العاده بود. «مرحوم ارباب رفته بودند تهران برای معالجه. آقایی از علمای تهران، همراه پسرش به عیادت آن مرحوم میروند. همان جا، مشکل فلسفی را که سالها دنبال حلّ آن بوده؛ ولی موفق به حلّ آن نشده بود، از مرحوم ارباب سؤال میکند. ایشان با همان حال مریضی و با آن کهولت سن، پاسخ وی را میدهد و سپس اشعاری را از منظومه، از حفظ میخواند. آن آقا به پسرش میگوید: «این چنین باید درس خواند که هنوز اشعار منظومه از یادش نرفته است و مشکل مرا هم به آسانی حلّ کرد.» [۲۷]
آثار
حاج آقا رحیم ارباب جزوهای در علم هیئت
نوشته بودند. از جمله آثار ایشان، حاشیه نویسی بر کتب مختلف علمی ـ فلسفی
بود ـ به طوری که مطالب خلاف خود را در سطوری یادداشت و نظر خودشان را نیز
مینوشتند. [۲۸]
ایشان در این زمینه همانند مرحوم ابوالحسن شعرانی بودند که بر آثار دیگران حاشیه میزدند.
آیت الله ارباب همراه آیت الله حاج میرزا علی آقا شیرازی، در تصحیح «تبیان» سعی فراوانی نمود. «مرحوم حاج میرزا علی آقا شیرازی
در جلسات متعددی که در هر هفته با حاج آقا رحیم داشتند؛ آن دو با هم گفت و
گو میکردند و بقیه سراپا گوش بودند، خوب به یاد دارم که مدتهای مدید،
به هنگامی که مشغول تصحیح تبیان بودند، از بعداز ظهر تا غروب،
دو نفری مشغول بودند و گاهی سید دیگری نیز بود که متأسفانه ایشان را به
یاد نمیآورم. به هر حال، تبیان را صفحه به صفحه تصحیح کرده و به پیش
میرفتند؛ تا پایان پذیرفت.» [۲۹]
این تفسیر شامل ۷۶ جزء بود «که در کتابخانه مرحوم آقا محسن اراکی بوده است که به دستور حاج میرزا علی آقا شیرازی از آنجا توسط استاد حسین عمادزاده به اصفهان ـ برای تصحیح و مقابله ـ برده میشود.» [۳۰]
از دیگر آثار این عالم فرهیخته، تعلیقات ریاضی در حواشی کتاب «منهاج معادن التجنیس» است که در نسخه عکسی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران موجود است. [۳۱]
توجه به فقرا و مستمندان
«دکتر محمد باقر کتابی میگوید: وقتی که عازم سفر بیت الله
بودم و جهت خداحافظی منزل آقای ارباب رفتم، به ایشان عرض کردم: آقا!
آمدهام خداحافظی کنم، ضمناً یک مقدار پول در ذمّه من هست که آمدهام خدمت
شما بدهم. آقا دست در جیبشان کردند، مقداری پول درآورده و به من داده،
فرمودند: آقا، چرا از فلان همسایهتان غافلید؟! این پولها را با پولهای
خودتان روی هم گذاشته و بدهید به او.»
«عوام و خواص به عدالت ایشان معترفند و کلیه طبقات مردم از بازاری، اداری، مقدسین و مجتهدین به ایشان ارادت دارند و اطلاق نائب امام برای ایشان صحیح است. هیچ گاه تا کنون از سهم امام اعاشه نکردهاند، اصلاً سهم امام نمیگیرند، به مردم میگوید: خود شما بروید به مستحقین و طلاب سهم امام بدهید؛ چه لازم است که من بگیرم و به آنها بدهم.» [۳۲]
وفات
آیت الله ارباب نزدیک به یک قرن زیست. این حکیم فرزانه در خصوص راز طولانی بودن عمر خود گفته است: «من هیچ وقت بدخواه کسی نبودم.» [۳۳]
وی در ۱۸ ذی الحجه ۱۳۹۶ هـ . ق. مصادف با ۱۹ آذر ماه ۱۳۵۵ هـ. ش. و در روز عید غدیر دارفانی را وداع گفت. بدن مطهرش را در تخت فولاد اصفهان، حوالی تکیه ملک به خاک سپردند.
پانویس
[ویرایش]
۱. | ↑ . ارباب معرفت، ص ۷۷. |
۲. | ↑ . ارباب معرفت، ص ۱۲۵. |
۳. | ↑ . ارباب معرفت، ص ۶۷ و ۶۸ (با تغییر اندک). |
۴. | ↑ . ارباب معرفت، ص ۷۴. |
۵. | ↑ . ارباب معرفت، ص ۴۳. |
۶. | ↑ . ارباب معرفت، ص ۴۲. |
۷. | ↑ . گنجینه دانشمندان، ج ۸، ص ۸۶. |
۸. | ↑ . دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص ۵۰۵. |
۹. | ↑ . دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص ۵۰۵. |
۱۰. | ↑ . ارباب معرفت، ص ۷۴. |
۱۱. | ↑ . ارباب معرفت، ص ۴۰. |
۱۲. | ↑ . ارباب معرفت، ص ۴۸. |
۱۳. | ↑ . ارباب معرفت، ص ۴۰. |
۱۴. | ↑ . ارباب معرفت، ص ۵۷. |
۱۵. | ↑ . ارباب معرفت، ص ۱۰ (با تغییر اندک). |
۱۶. | ↑ . ارباب معرفت، ص ۵۷. |
۱۷. | ↑ . ارباب معرفت، ص ۵۰ و ۵۱. |
۱۸. | ↑ . ارباب معرفت، ص ۴۰. |
۱۹. | ↑ . مجله حوزه، شماره ۴۷، ص ۳۳. |
۲۰. | ↑ . مجله حوزه، شماره ۴۷، ص ۴۰ و ۴۱. |
۲۱. | ↑ . به نقل از حسن ابراهیم زاده (یکی از پژوهشگران حوزه علمیه قم). |
۲۲. | ↑ . ارباب معرفت، ص ۵۷. |
۲۳. | ↑ . مجله جاویدان خرد، شماره اول، سال سوم، ص ۸. |
۲۴. | ↑ . مجله حوزه، شماره ۱۸، ص ۳۲. |
۲۵. | ↑ . ارباب معرفت، (پشت جلد). |
۲۶. | ↑ . ارباب معرفت، ص ۶۳ و ۶۴. |
۲۷. | ↑ . مجله حوزه، شماره ۵۳، ص ۵۴ و ۵۵. |
۲۸. | ↑ . مجله حوزه، شماره ۵۳، ص ۴۵. |
۲۹. | ↑ . مجله حوزه، شماره ۵۳، ص ۶۹. |
۳۰. | ↑ . مجله حوزه، شماره ۵۳، ص ۴۴ (با تغییر اندک ). |
۳۱. | ↑ . مجله حوزه، شماره ۵۳، ص ۱۲۷. |
۳۲. | ↑ . علوم و عقاید، ابراهیم جواهری، چ ۱۳۳۳، ص ۷. |
۳۳. | ↑ . ارباب معرفت، ص ۲۰. |
حکایتهایی از آیهالله حاج آقا رحیم ارباب
وی در فقه بسیار خوش سلیقه و دارای استقلال فکری بود. در ریاضیات، هیئت و نجوم به تصدیق اهل فن، استاد مسلم بود. بسیاری از خطبه های نهج البلاغه را از حفظ داشت و اشعار ابن ابی الحدید را در مناقب امیر المؤمنین علی علیه السلام مکرر می خواند و وی را می ستود. اعتقاد و علاقه آیت الله ارباب نسبت به امیر المؤمنین علیه السلام به حدی بود که این عشق و ارادت با گوشت و خون او آمیخته شده بود. و بسیاری مواقع احادیثی را از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله که در فضائل امیر المؤنین علیه السلام فرموده بودند می خواندند. یکی از نظریات فقهی حاج آقا رحیم ارباب وجوب عینی نماز جمعه بود. شهید مطهری می گوید: « روزی در اصفهان به خدمت ایشان رسیدم و موضوع نماز جمعه به میان آمد، ایشان می گفتند: نمی دانم شیعه چه وقت می خواهد عار ترک نماز جمعه را از خود بردارد و جلوی شماتت سایر فرق اسلامی را که ما را به عنوان تارک نماز جمعه ملامت می کنند، بگیرد». در خطبه های نماز جمعه نیز به بیان فضایل و مناقب حضرت علی علیه السلام می پرداختند. ایشان آنقدر علاقه به حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها داشتند که همیشه در نمازهایشان سوره کوثر را قرائت می فرمودند. و می گفتند من نمی توانم این سوره را در نماز نخوانم. چون این سوره متعلق به وجود مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها است. حاج آقا رحیم ارباب دو سه سال آخر عمر نابینا شد. وقتی از ایشان پرسیدند: پس از این همه عمر آیا ادعایی هم دارید یا نه ؟ ایشان فرمودند: در مسائل علمی هیچ ادعایی ندارم، اما در مسائل شخصی خود دو ادعا دارم: یکی آنکه به عمرم غیبت نگفتم و غیبت نشنیدم و دوم آنکه در طول عمر چشمم به نامحرم نیفتاد. در احوال شخصی ایشان نقل است که فرموده بود: برادرم با همسرش چهل سال در منزل ما بودند و در این چهل سال یک بار هم همسر برادرم را ندیدم. ایشان تا پایان عمر به پیروی از استاد خود جهانگیرخان از گذاشتن عمامه پرهیز کردند و خود را شایسته این مقام نمی دانستند. و حال آنکه اگر کسی با ایشان محشور بود، لیاقت ایشان را از همه بیشتر می دید. حاج آقا رحیم رمز یک قرن زندگی خود را اینگونه بیان کردند:« من هیچ وقت بد خواه کسی نبودم». آقا رحیم از مسائل سیاسی زمان خود نیز غافل نبود. و در زمان استقلال الجزایر فتوایی جهت کمک به مسلمانان و ملت الجزایر صادر کرده بودند. ایشان در ۱۸ ذی الحجه ۱۳۹۶ هجری قمری در روز عید غدیر دار فانی را وداع گفتند. حکایتهایی از آیت الله حاج آقا رحیم ارباب درباره مکارم اخلاقی ایشان : ای کاش خودم خدمت می کردم جلسه اول که در درس ایشان حاضر می شدم موقع بیرون رفتن از مجلس کفش های ایشان را بر داشتم و جلوایشان گذاشتم، آقا متوجه شدند، کفش ها را از زمین برداشتند و فرمودند: ای آقا این چه کاری بود کردید؟ هرکس کار خودش را خودش باید انجام دهد. باز روزی به منزلشان رفتم چون آن زمان دلو و طناب بود و بدین وسیله آب را از چاه می کشیدند دیدم ایشان مشغول شستن حوض هستند و می خواهند از چاه آب کشیده و حوض را آب کنند رفتم جلو و عرض کردم آقا کمکتان کنم فرمودند: خیر من می خواهم از این حوض وضو بگیرم شما چرا زحمت آن را بکشید، دلیلی ندارد، آن چه ممکن بود کارهایشان را خود انجام می دادند. چای را خودشان می ریختند و از مهمان پذیرایی می کردند. اواخر عمر که تقریباً بستری بودند چون چشم هایشان را در اثر عمل یا عارضه از دست داده بودند و مشکلاتی داشتند وقتی به دیدن ایشان می رفتم می فرمودند: ای کاش من شما را می دیدم و خودم خدمت می کردم البته این جمله انحصاری نبود بلکه با همه این چنین بودند. تندیس ادب سال های سال که ما در محضر آیه الله ارباب حضور پیدا می کردیم در این مدت یک وقت کوچک ترین تعبیری که بر خلاف ادب باشد و یا تعبیری که اشاعه داشته باشد و غیبت و یا تهمت از ایشان مشاهده نکردیم. و با توجه به اینکه در موضوعات و مباحث علمی آن هایی که تدریس می کنند و یا درس و بحث دارند گاه گاهی تعبیراتی به کار می برند که آن تعابیر زنندگی دارد. لکن ایشان در برخورد با نظر مخالف بسیار متین، منطقی و اخلاقی بودند. زهد از سهم امام اعاشه نمی کردند، اصلاً سهم امام نمی گرفتند و می گفتند خودتان به طلاب مستحق سهم امام بدهید یکی از روحانیون می گفت مقداری سهم امام جهت ایشان آورده بودند، فرمودند تا آن پول ها را به آقایی بدهند تا میان طلاب تقسیم کند، اما پول برای فقرا می گرفتند و فقرا نیز به خانه ایشان رفته و حق خود را می گرفتند. احترام به کودکان از خصوصیات اخلاقی حضرت ایه الله ارباب می توان به احترام و تواضعشان نسبت به واردین به منزل ایشان یاد می نمود، در قدرتشان اگر چیزی بود مضایقه نمی کردند چه نسبت به روحانیون و یا غیر آنها، حتی زمانی که بچه های خردسال همراه با بزرگترهایشان وارد مسجد می شدند، آقا تعهد داشتند که یک چیزی به بچه ها بدهندو یا کاری برای آن ها انجام دهند. حتی یک موقعی مثل اینکه مقداری گردو آماده کرده بودند جهت این مسأله و در این مورد مطلبی را نقل کردند که یکی از مؤمنین « گویا در شهرکرد» جنب مسجدی یک دکانی را وقف کرده بود که مال الاجاره این دکان این بود کودکانی که ظهر ها به مسجد رفته، وضو گرفت و نماز می خواندند آن مغازه دار مواظب بود یک مقداری گردو و بادام به این بچه ها بدهد تا با این عمل این اطفال را به نماز تشویق نماید. تا خوراکتان این است با ما اطباء سرو کار ندارید حاج آقا رحیم ( ره) درنوع غذا وامثال اینها خیلی مراقب بودند به طوری که زمانی مرحوم دکتر محمد ریاحی ( معروف به سرهنگ ریاحی) که از مریدهای خاص ایشان بودند به منزل آقا رفته بود ومرحوم ارباب مشغول خوردن نان وماست بود. دکتر به ایشان گفته بود تا خوراکتان این است با ما اطباء سرو کار ندارید. حتی این پزشک متدین نان سنگکی می گرفت ومی رفت منزل آقا وآنجا ناشتایی می کرد. مرحوم سرهنگ محمد ریاحی از آیه الله ارباب (ره) درخواست نموده بود تا اجازه دهند حمامی جهت استفاده آقا در منزل ایشان بنا شود، زیرا رفتن حمام در بیرون از خانه برای ایشان بسیار مشکل بود. آقای ارباب قبول نکرده وفرموده بودند بروید مخارج آنرا بدهید مستحقین ومستمندان. من تمام عمرم به نامحرم نگاه نکردم یک شخص موثقی نقل می کرد موقعی که آیه الله ارباب چشمهایش را از دست داده بود یک نفر می خواست ایشان را تسلی وآرامش بدهد وگفته بود آقا عوضش شما راحت هستید، چون وضع زمانه بد وبی حجابی رایج است. ایشان فرموده بودند من تمام عمرم به نامحرم نگاه نکردم. نفس قدسی یک وقت سرهنگی از تهران آمده بودند به اصفهان و رفته بود منزل آیه الله ارباب ویک شبانه روز در آنجا مانده بود، وقتی تعبد وتقوای ایشان را می بیند دگرگون می شود واهل نماز وانسانی معتقد به اخلاق وآداب دینی می شود. کلاه پوستی حاج آقا رحیم، وقتی نماز می خواندند عمامه سفیدی داشتند که به جای کلاهشان برسر می گذاشتند و نمی خواستند سیره پدرانشان را ترک کنند، لکن برای لباس روحانیت ارزش خاصی قائل بودند. کم گوی و گزیده گوی ایهالله ارباب مرد فوق العاده ای بودند هیچ گاه خود را مطرح نمی نمودند و یا هرگز قصد تظاهر نداشتند. خیلی کم حرف بودند، زمان سخن گفتن بسیار موقر و سنگین سخن می گفتند. گاهی در جایی نشسته بودند و ما انتظار داشتیم سخنی بگویند لکن مدت ها طول می کشید تا ایشان را به حرف در بیاوریم هیچگاه بدخواه کسی نبودم در باره علت طول عمرشان ( آیه الله ارباب) فرمودند: این بدان علت است که در زندگی ابداً بدخواه کسی نبوده ام مخصوصاً نسبت به خویشان و نزدیکان خود که همیشه خیر خواه آن ها بوده ام، لذا خداوند متعال طول عمر به من عنایت فرموده. چهره اش یاد خدا بود آیه الله حاج آقا رحیم ارباب مصداق واقعی این حدیث شریف بود که وقتی از حضرت عیسی مسیح علیه السلام سـؤال شد با چه کسی مجالست نمائیم فرمود : با کسی که چون او را ببینید شما را به یاد خدا انداخته وچون با شما صحبت کند علم شما را زیاد نماید وعمل او هم شما را رغبت به آخرت کند استخاره ازدواج عقیده آیه الله ارباب این بود دختری که می خواهد ازدواج نماید بدون رسیدگی و تحقیق تن به ازدواج ندهد ویا اینکه خانواده او صرفاً متکی به استخاره نباشند، بلکه باید آن دختر فکر کند که می خواهد عمری را با مردی سپری نماید وجهت این موضوع تحقیق در مورد پسر را لازم می دانستند به خصوص در مورد دو چیز، یکی اخلاق ودیگری دیانت وفرمودند: از روایات هم همین دستور رسیده و می گفتند : چرا برخی بدون تحقیق ورسیدگی این کار را انجام می دهند، زیرا اغلب طلاق ها بواسطه عدم تحقیق است. در همین مورد اگر کسی به ایشان می گفت یک استخاره برای امر خیری بنمائید وچنانکه موضوع را مطرح می نمود که برای ازدواج است می فرمودند : شما باید تحقیق کنید واستخاره ننمائید. ایشان می فرمودند اگر کسی مریض شد حتماً باید به طبیب ماهر و حاذق مراجعه و به دستور او عمل نماید واین غلط است اگر به پزشک مراجعه نکند و بگوید من دعا می کنم تا بهبودی حاصل شود زیرا خداوند متعال امور را با اسباب آن مقدر فرموده ولی باید توجه بیمار در هنگام مداوا به خدا باشد واز یاد او منصرف نشود ودعا کند که خدایا فکر، ذکر ونسخه طبیب را از لطفت به نفع من تقدیر فرما. درباره حاج میرزا علی آقای شیرازی آیه الله ارباب با حاج میرزا علی آقا شیرازی خیلی صمیمی بودند، موقعی بود حاج آقا رحیم تعریف حاج میرزا علی آقا را کرده ودرباره ایشان فرمودند : حاج میرزا علی آقا شیرازی قیامت را باور کرده است. نفوذ کلام حاج آقا رحیم روزی در محله ما (گورتان) آیه الله ارباب در باغی مهمان بودند که این جانب هم در خدمت ایشان بودم. از کوچه باغ عبور می کردیم چند نفر از جوانان بی مبالات آن منطقه چون آنجا خلوت بود مشغول قمار کردن بودند من با دیدن آن منظره احساس ناراحتی کردم که چنین آیه اللهی بر ما وارد شده وبا چنین منظره ای روبه رو شدیم وآیا چه می شود؟ همینطور که یواش یواش می رفتیم یک وقت آقا خطاب به آن جوانان با صدای بلند فرمودند سلام علیکم. آنها سر را بالا کردند تا چشمشان به ایشان افتاد هر کدام از طرفی فرار کردند وبعداً که این جانب با بعضی از آن جوانها برخورد کردم آنها گفتند چرا به ما خبر ندادید که از آنجا متفرق شویم؟ گفتم بنده اطلاع نداشتم که شماها در این محل چه می کنید. آن جوانها برای همیشه دست از قمار کشیدند. این تأثیر یک حرکت بسیار ظریف وبا گذشتی بود که ریالای ارباب داشتند. قدم وکلامشان طوری بود که هر جا قدم می گذاشتند یا کلمه ای می فرمودند فوراً یک اثر مثبتی برجای می گذاشت. (به نقل از حجه الاسلام والمسلمین شیخ اسدالله جوادی توجه به همسایگان سالی بود که در اصفهان بارندگی بسیار شد وخانه های بسیاری خراب ویا در شرف خراب شدن بود. آقا همسایه ای داشتند که آنقدر هم مذهبی نبود وچند بچه داشت، آقا به عیالشان فرموده بودند بروید در خانه همسایه وببینید در چه وضعی هستند، همسرشان آمده ودیده بود که زن وبچه همسایه گریه می کنند واتاق آنها مشرف به خراب شدن بود وموضوع را برای آقا نقل کرده بودآیه الله ارباب فوراً آنها را به منزل خود برده بودند نکته ای که جالب توجه است اینکه آقا یک اتاق وپس اتاق بیشتر نداشتند وفرموده بودند شما در اتاق زندگی کنید، من وهمسرم در پس اتاق. پس از قطع بارندگی ومرمت خانه، همسایه قصد رفتن به منزل خود را نمود در آن حال آقا فرموده بودند من باید ببینم اتاق قابل زندگی هست یا نه وبعد از آن بروید، پس از تحقیق دیده بودند که مزل او قابل سکونت است سپس فرموده بودند حالا مختارید می خواهید بمانید یا برویداختیار با شماست، نظایر این طور رفتار وصفات فراوان داشتند که ما به همه آنها واقف نیستیم. (به نقل از حجه الاسلام والمسلمین شیخ اسدالله جوادی) جلسه بدون ذکر خدا حسرت است ماه رمضانی بود برای افطار یک جایی دعوت داشتند ما هم آنجا بودیم، در آن مجلس شروع کردند به خواندن حدیث وبنا کردند پیرامون آن صحبت کردن ودر حدیث هم هست چنانکه جلسه ای بدون ذکر خدا ختم شود آن مجلس حسرت است در قیامت، بله ایشان می خواستند به این حدیث عمل کنند تا جلسه بدون ذکر خدا نباشد ودر حدیث دیگری هم دارد که مقصود از ذکر خدا، بیان فضائل ما خانواده است و احکام واحوال آنها و آیه الله ارباب به این مطلب می پرداختند. حتی در بیان مطالب از نظر لفظی نیز مقید بودند که کلمات فارسی یا عربی درست و صحیح تلفظ وصحیح ادا شود. ( به نقل از مصاحبه با حجه الاسلام والمسلمین سید بهاء الدین مهدویبرائت از دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) با توجه به اینکه برخی می گفتند آیه الله ارباب نسبت به غاصبین حقوق اهل بیت عصمت و طهارت لعن را روا نمی دارند مرحوم حجه الاسلام والمسلمین حاج آقا مصطفی بهشتی نژاد فرمود : من روزی این موضوع را با حاج آقا رحیم ارباب در میان گذاشته و گفتم می گویند شما با لعن خلفای جور مخالفید ایشان فرمودند به آنها بگویید بنده مرتب زیارت عاشورا را با صد لعن وصد سلامش می خوانم. (حجه الاسلام والمسلمین مجتبی کوچکزاده به نقل از حجه الاسلام والمسلمین شیخ محمود کفعمی) آیا میتوان نماز را به فارسى خواند؟ آقاى دکتر محمد جواد شریعت که با جمعى از دانشجویان با مرحوم حاج آقا رحیم ارباب اصفهانى دیدار کرده است، خاطره آن ملاقات را چنین باز میگوید: سال یکهزار و سیصد و سى و دو شمسى بود، من و عده اى از جوانان پر شور آن روزگار، پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره، به این نتیجه رسیده بودیم که چه دلیلى دارد نماز را به عربى بخوانیم؟ چرا نماز را به زبان فارسى نخوانیم؟ عاقبت تصمیم گرفتیم نماز را به فارسى بخوانیم و همین کار را هم کردیم خانواده هایمان کم کم از این موضوع آگاهى یافتند و به فکر چاره افتادند . آنها، پس از تبادل نظر با یکدیگر، تصمیم گرفتند با نصیحت ، ما را از این کار باز دارند و اگر مؤثر نیفتاد، راهى دیگر برگزینند . چون پند دادن آنها مؤثر نیفتاد; ما را نزد یکى از روحانیان آن زمان بردند . آن روحانى وقتى فهمید ما به زبان فارسى نماز می خوانیم، به شیوه اى اهانت آمیز ، نجس و کافرمان خواند . این عمل او ما را در کارمان راسختر ساخت . عاقبت یکى از پدران، افراد را به این فکر انداخت که ما را به محضر حضرت آیت الله حاج آقا رحیم ارباب ببرند و این فکر مورد تأیید قرار گرفت . آنها نزد حاج آقا ارباب شتافتند و موضوع را با وى در میان نهادند . او دستور داد در وقتى معین ما را خدمتش رهنمون شوند . در روز موعود ما را که تقریبا پانزده نفر بودیم، به محضر مبارک ایشان بردند . در همان لحظه اول، چهره نورانى و خندان وى ما را مجذوب ساخت، آن بزرگ مرد را غیر از دیگران یافتیم و دانستیم که با شخصیتى استثنایى روبه رو هستیم . آقا در آغاز دستور پذیرایى از همه ما را صادر فرمود . سپس به والدین ما فرمود: شما که به فارسى نماز نمی خوانید، فعلاً تشریف ببرید و ما را با فرزندانتان تنها بگذارید . وقتى آنها رفتند، به ما فرمود: بهتر است شما یکى یکى خودتان را معرفى کنید و بگویید در چه سطح تحصیلى و چه رشته اى درس می خوانید . آنگاه، به تناسب رشته و کلاس ما، پرسشهاى علمى مطرح کرد و از درسهایى مانند جبر و مثلثات و فیزیک و شیمى و علوم طبیعى مسائلى پرسید که پاسـخ اغلب آنها از توان ما بیرون بود . هر کس از عهده پاسـخ بر نمی آمد، با اظهار لطف وى و پاسـخ درست پرسش رو به رو می شد . پس از آن که همه ما را خلع سلاح کرد، فرمودند : والدین شما نگران شده اند که شما نمازتان را به فارسى مى خوانید، آنها نمى دانند من کسانى را مى شناسم که – نعوذبالله – اصلاً نماز نمى خوانند . شما جوانان پاک اعتقادى هستید که هم اهل دین هستید و هم اهل همت. من در جوانى مى خواستم مثل شما نماز را به فارسى بخوانم; ولى مشکلاتى پیش آمد که نتوانستم . اکنون شما به خواسته دوران جوانى ام جامه عمل پوشانیده اید، آفرین به همت شما . در آن روزگار، نخستین مشکل من ترجمه صحیح سوره حمد بود که لابد شما آن را حل کرده اید . اکنون یکى از شما که از دیگران مسلط تر است، بگوید بسم الله الرحمن الرحیم را چگونه ترجمه کرده است . یکى از ما به عادت دانش آموزان دستش را بالا گرفت و براى پاسـخ دادن داوطلب شد . آقا با لبخند فرمود: خوب شد طرف مباحثه ما یک نفر است; زیرا من از عهده پانزده جوان نیرومند بر نمى آمدم . بعد به آن جوان فرمود: خوب بفرمایید بسم الله را چگونه ترجمه کردید؟ آن جوان گفت: طبق عادت جارى به نام خداوند بخشنده مهربان . حضرت ارباب لبخند زد و فرمود: گمان نکنم ترجمه درست بسم الله چنین باشد . در مورد «بسم» ترجمه «به نام» عیبى ندارد . اما «الله» قابل ترجمه نیست; زیرا اسم علم (خاص) خدا است و اسم خاص را نمى توان ترجمه کرد; مثلا اگر اسم کسى «حسن» باشد، نمى توان به آن گفت «زیبا» . ترجمه «حسن» زیبا است; اما اگر به آقاى حسن بگوییم آقاى زیبا، خوشش نمى آید . کلمه الله اسم خاصى است که مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق مى کنند . نمى توان «الله» را ترجمه کرد، باید همان را به کار برد . خوب «رحمن» را چگونه ترجمه کرده اید؟ رفیق ما پاسـخ داد: بخشنده . حضرت ارباب فرمود: این ترجمه بد نیست، ولى کامل نیست; زیرا «رحمن» یکى از صفات خدا است که شمول رحمت و بخشندگى او را مى رساند و این شمول در کلمه بخشنده نیست; «رحمن» یعنى خدایى که در این دنیا هم بر مؤمن و هم بر کافر رحم مى کند و همه را در کنف لطف و بخشندگى خود قرار مى دهد و نعمت رزق و سلامت جسم و مانند آن عطا مى فرماید . در هر حال، ترجمه بخشنده براى «رحمن» در حد کمال ترجمه نیست . خوب، رحیم را چطور ترجمه کرده اید؟ رفیق ما جواب داد: «مهربان» . حضرت آیت الله ارباب فرمود: اگر مقصودتان از رحیم من بودم – چون نام وى رحیم بود – بدم نمى آمد «مهربان» ترجمه کنید; اما چون رحیم کلمه اى قرآنى و نام پروردگار است، باید درست معنا شود . اگر آن را «بخشاینده» ترجمه کرده بودید، راهى به دهى مى برد; زیرا رحیم یعنى خدایى که در آن دنیا گناهان مؤمنان را عفو مى کند . پس آنچه در ترجمه «بسم الله» آورده اید، بد نیست; ولى کامل نیست و اشتباهاتى دارد . من هم در دوران جوانى چنین قصدى داشتم; اما به همین مشکلات برخوردم و از خواندن نماز فارسى منصرف شدم . تازه این فقط آیه اول سوره حمد بود، اگر به دیگر آیات بپردازیم، موضوع خیلى پیچیده تر مى شود . اما من معتقدم شما اگر باز هم بر این امر اصرار دارید، دست از نماز خواندن به فارسى برندارید; زیرا خواندنش از نخواندن نماز به طور کلى بهتر است . در اینجا، همگى شرمنده و منفعل و شکست خورده از وى عذرخواهى کردیم و قول دادیم، ضمن خواندن نماز به عربى، نمازهاى گذشته را اعاده کنیم . ایشان فرمود: من نگفتم به عربى نماز بخوانید، هر طور دلتان مى خواهد بخوانید . من فقط مشکلات این کار را براى شما شرح دادم . ما همه عاجزانه از وى طلب بخشایش و از کار خود اظهار پیشمانى کردیم . حضرت آیت الله ارباب، با تعارف میوه و شیرینى، مجلس را به پایان برد . ما همگى دست مبارکش را بوسیدیم و در حالى که ما را بدرقه مى کرد، خدا حافظى کردیم . بعد نمازها را اعاده کردیم و از کار جاهلانه خود دست برداشتیم . بنده از آن به بعد گاه به حضور آن جناب مى رسیدم و از خرمن علم و فضیلت وى خوشه ها بر مى چیدم . وقتى در دوره دکتراى زبان و ادبیات فارسى دانشگاه تهران به تحصیل مشغول بودم، گاه نامه ها و پیغامهاى استاد فقید مرحوم بدیع الزمان فروزانفر را براى وى مى بردم و پاسـخهاى کتبى و شفاهى حضرت آیت الله را به آن استاد فقید مى رساندم . و این افتخارى براى بنده بود . گاه ورقه هاى استفتایى که به محضر آن حضرت رسیده بود، روى هم انباشته مى شد . آن جناب دستور مى داد آنها را بخوانم و پاسـخ را طبق نظر وى بنویسم . پس از خواندن پاسـخ، اگر اشتباهى نداشت، آن را مهر مى کرد . در این مرحله با بزرگواریهاى بسیار آن حضرت رو به رو بودم که اکنون مجال بیان آنها نیست . خدایش بیامرزد و در دریاى رحمت خویش غرقه سازد; «انه کریم رحیم» آثار صلوات آیت الله ارباب تعریف می کنند که: من یک انگشتری داشتم که به آن علاقمند بودم. زمانی بیرون شهر رفته بودیم و آن انگشتری مفقود شد من برای پیدا شدن آن نذر کردم و در این فکر بودم که محبوب ترین اشخاص نزد خداوند پیغمبرش است و پروردگار دوست دارد برای رسول او صلوات بفرستیم من نیز پانصد صلوات نذر ردم جهت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و این کار را انجام دادم.پس از مدتی، کدخدای روستای لایبید یعنی همان منطقه ای که انگشتری گم شده بود منزل ما آمد و انگشتری را آورد و گفت آقا این انگشتری را در تخم هنداونه ما پیدا کرده اند. آتش نمی سوزاند یک روز شخصی نزد مرحوم ارباب می آید و می گوید: آقا ما با سنگ نان می پزیم و آن دو عدد سنگ است که گذاشته ایم و آتش درست می کنیم اما یکی از آن سنگ ها گرم می شود و دیگری را هر کاری می کنیم با این که ۲۴ ساعت است زیر آن آتش روشن کرده ایم گرم نمی شود. آقا می فرماید: بروید سنگ را بردارید و بیاورید، وقتی که سنگ را می آورند آقا می فرمایند سنگ را بشکنید، سنگ را که می شکنند می بینند وسط این سنگ یک کرم است که قطعه کوچکی از برگ سبز هم در دهانش است . آقا وقتی که این صحنه را دیدند به گریه افتاده و گفتند: خداوند متعال این حیوان را وسط این سنگ حفظش کرده و آتش را بی اثر کرده تا این حیوان نسوزد. احترام به سیده جناب آقای حجه الاسلام و المسلمین سید محمود بهشتی اصفهانی فرمودند: یکی از رفقا برای من تعریف کردند: ما جهت طلاق دادن یک خانم علویه که شوهرش دیوانه شده بود به محضر حاج آقا رحیم ارباب رفتیم، هوا خیلی سرد بود و به آن خانم سیده گفتیم که شما در خانه بایستید تا ما برویم ببینیم آقا نظرشان چیست. وقتی قضیه را محضر حاج آقا رحیم ارباب نقل کردیم، ایشان فرمودند: من برای این کار معذورم و ما را راهنمایی کردند که خدمت آیت الله شمس آبادی برویم . وقتی که خواستیم مرخص شویم، ایشان فرمودند: حالا آن علویه کجاست ؟ گفتیم آقا خانم جلوی در ایستاده اند. تا این را گفتیم ایشان دست هایشان را بلند کردند و گفتند: خدایا از جانب من از حضرت زهرا علیها سلام عذر خواهی کن که ما در اتاق گرم در کنار بخاری نشسته ایم و یک علویه این مدت در سرما زیر برف ایستاده. مرحوم ارباب این جمله را سه بار فرمودند و از خدا خواست تا از حضرت زهرا علیها سلام حلالیت بگیرد. ایشان ارادت خواصی به حضرت زهرا داشتند آن گونه که همیشه در نمازهایشان سوره کوثر را می خواندند و می فرمودند: من نمی توانم این سوره را در نمازهایم نخوانم زیرا متعلق به وجود مقدس حضرت زهرا علیها سلام است. بروید تسبیحات بخوانید ولایت ایشان عجیب بود بخصوص عشق و علاقه به حضرت امیر المومنین علیه السلام و صدیقه طاهره سلام الله علیها کم نظیر و یا بی نظیر بود، . اگر شخصی برای حاجت مهمی به ایشان مراجعه می کرد می فرمودند : بروید تسبیحات حضرت صدیقه طاهره (س) را بخوانید یعنی سی و چهار مرتبه الله اکبر، سی و سه مرتبه الحمدالله و سی و سه مرتبه سبحان الله و خودشان نیز همین طور عمل می کردند. ایشان آنقدر علاقه به حضرت صدیقه طاهره حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) داشتند که همیشه در نمازهایشان سوره کوثر را قرائت می فرمودند و می گفتند : من نمی توانم این سوره را در نماز نخوانم چون متعلق به وجود مقدس حضرت زهرا (سلام الله علیها) است. برای سادات احترام زیادی قایل بودند به هیچ عنوان جلوی آنها حرکت نمی کردند حتی اگر شاگرد ایشان بودند شوق علم آموزی آیت الله ارباب درباره اوقات مطالعه خود در اوایل تحصیلاتشان می فرمودند: از اول شب آماده مطالعه کتاب علمی می شدم و مطالعه ام طول می کشید تا آنکه شام حاضر می شد و لذت مطالب کتاب مهلت به صرف شام نمیداد و غذا سرد می شد و گاهی مطالعه آنقدر به طول می انجامید تا صبح می شد و بعد از تناول غذای شب و اداء فریضه صبح در مجلس درس حاضر می شدم و از شوق علم آموزی اعتنا به کمبود خواب نداشتم .
برچسب ها :اصول فقه ، جهانگیر خان قشقایی ، رحیم ارباب ، رحیم ارباب اصفهانی ، علامه محمد باقر درچه ای ، مطهری ، ملا محمد همامی ، ملا محمد کاشی ، ملاصدرا ، موسسه اوای توحید
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 4 در انتظار بررسی : 4 انتشار یافته : ۰