وحدت حوزه و دانشگاه در گرو تعامل کلام اسلامی و علوم انسانی
برای بررسی رابطه متقابل دانش کلام و علوم انسانی، از یک سو با دانشی به نام دانش کلام مواجه هستیم که به دنبال تبیین مبانی و اصول اندیشه دینی، جهانشناسی، انسانشناسی و عرصههای مربوط به خداشناسی و به تعبیری بینش و گرایش انسان نسبت جهان گذشته و آینده است. از سوی دیگر موضوع ما علوم
برای بررسی رابطه متقابل دانش کلام و علوم انسانی، از یک سو با دانشی به نام دانش کلام مواجه هستیم که به دنبال تبیین مبانی و اصول اندیشه دینی، جهانشناسی، انسانشناسی و عرصههای مربوط به خداشناسی و به تعبیری بینش و گرایش انسان نسبت جهان گذشته و آینده است. از سوی دیگر موضوع ما علوم انسانی است؛ علومی که امروز در کنار علوم طبیعی، بیشترین سهم را هم در شناسایی و تبیین واقعیتهای اجتماعی ما دارد و از سوی دیگر در جهت مدیریت شرایط انسانیِ ما به وضعیتهای جدید نظریهپردازی، تبیین و تجویز و توصیه میکند.
اگر قرار باشد به معنایی ساده این دو دانش و جایگاه و خاستگاه آنها را تبیین کنیم، باید بگوییم از یک سو با دانشی سر و کار داریم که بینش و نگاه انسان را به هستی از منظر دین تنظیم میکند و از سوی دیگر با مجموعهای از دانشها سر و کار داریم که بیشترین سهم را در شناسایی و تحول موقعیت انسان و افقگشایی برای فردای او انجام میدهد. بنده با این تعریف ساده که البته میتواند دقیقتر هم بشود، میخواهم از این بحث بگذرم و به مباحث اصلی برسم. تعریفهای دقیقتری از این دو حوزه دانشی صورت گرفته و خود ما هم این بحث را در جاهای دیگر مطرح کردهایم.
دو حوزه گریزناپذیر
تأکیدم بر این تعریف برای این است که نشان دهیم دقیقاً با دو نقطه مرکزی در حوزه معرفت امروزین بشر سر و کار داریم که دو حوزه گریزناپذیر هستند و نمیتوان هیچ ساحتی از حیات انسان و هیچ گروهی از گروههای انسانی را از این دو حوزه معرفتی برکنار دانست و نسبت به این دانشها بیتفاوت بود. از یک سو، انسان نیازمند شناخت حقیقت خودش و جهان، گذشته و آینده عالم هستی و سرنوشت انسان است. هر انسانی در هر جایگاهی تلقیای از این حوزه برای خود دارد و نمیتواند بدون این تلقی حیات و هستی داشته باشد و از سوی دیگر، نمیتوان در دنیای امروز بدون یک شناخت دقیق و تبیین درست از امور جاری و وضعیت عینی انسان و چگونگی برونرفت از این وضعیت و چگونگی پیشرفت آینده این وضعیت را داشته باشیم.
پرسش این است که این دو حوزه دانشی چه نسبتی با همدیگر دارند؟ برای اینکه مباحث قبلی را تکرار نکنم، ابتدا دو کار قبلی را که انجام دادهام، معرفی میکنم. در دو جلسه در مجمع عالی حکمت اسلامی، ظرفیتهای دانش کلام در علوم انسانی را مطرح کردم و در کتابی تحت عنوان «ظرفیتشناسی علوم اسلامی در تحول علوم انسانی» از سوی مجمع عالی حکمت منتشر شد. اقدام دیگری که چند روز قبل از چاپ خارج شد، «ظرفیتهای تمدنی علم کلام» بود که شامل هشت گفتوگوی علمی است که با بنده در پژوهشکده مطالعات تمدنی و اجتماعی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی صورت گرفته است. البته چند مقاله درباره ظرفیتهای دانش کلام در حوزه علوم انسانی و تمدنسازی منتشر شده است. در این مجموعه تلاش بر این بوده که مباحث حوزه مطالعات تمدنی که بیگانه از بحثهای علوم انسانی نیست، با توجه به نگرههای کلامی مورد سنجش و ارزیابی و بحث و گفتوگو قرار گیرد. بنابراین در اینجا بنا ندارم این مباحث را تکرار کنم، اما در اینجا نکتهای را بیان میکنم که شاید چارچوب و اصولی را برای محققانی که میخواهند در این زمینه کار کنند، مشخص کند.
همپوشانی یا استقلال؟
نکته این است که اساساً آیا علم کلام و علوم انسانی دو حوزه دانشی مستقل هستند یا به گونهای همپوشانی دارند و میتوانیم بگوییم علم کلام یک علم انسانی است یا مطالب علم انسانی همان مطالب الهیات است یا اینکه این دو حوزه استقلال دارند؟ بنده از استقلال این دو دانش دفاع میکنم و معتقدم به سه جهت این دو حوزه از یکدیگر مستقل هستند و این استقلال همچنان باید باقی بماند و تلاشهایی که گاهی دیده میشود که عدهای میخواهند از دانش کلام تفسیری ارائه دهند که به عنوان بخشی از دانش انسانی باشد را ناصواب میدانم و اساساً با ماهیت این دو دانش فاصله و اختلاف دارد.
دلیل اول استقلال آنها به لحاظ روششناسی است. روششناسی علم کلام، روشی اصولاً عقلی ـ نقلی است، هرچند در این روششناسی، گاه از امری به نام تجربه، مطالعات تاریخی، نظریههای روانشناسی، اقتصاد، جامعه شناسی بهره برده میشود و این اقتضای دانش کلام است و این دانش در هیچ دایرهای محدود نمیماند و تابع موضوع و مسائل خود جلو میرود. ممکن است به مرز دانشهای علوم انسانی یا طبیعی برسد و حتی از آن روشها کمک بگیرد، اما دانش کلام باید بر پایه عقلی ـ نقلی مورد تأکید قرار بگیرد و توسعه پیدا کند.
از سوی دیگر، دانشهای انسانی، اساساً علومی تجربی به معنای عام کلمه هستند و دو ویژگی دارند؛ شامل اینکه به امور جزیی و عینی به معنای دقیق کلمه میپردازند؛ یعنی برای آنها مسئلهها، عینی و مشخص و در جریان زمان و مکان است. روش شناسایی این موضوعات جاری هم عموماً و اصولاً همان روشهایی است که در علوم تجربی با همه وسعت معنای آن به کار میرود. در اینجا با استقراء، فرضیه و آزمون سر و کار داریم. نظریه میسازیم، پیشبینی میکنیم و سپس تجویزهای متناسب آنها البته به اقتضای یک علوم انسانی انجام میدهیم. خیلی روشن است که منظور از علوم انسانی، همان علوم انسانی خاص است وگرنه مباحثی همانند ادبیات یا حقوق و اخلاق هنجاری، کلاً از بحث بنده بیرون است و تکلیف آن باید در جاری دیگر روشن شود و تا حدود زیادی هم روشن است. این دانشها که اساساً تجربی هستند با دانشهای کلام تفاوت متدلوژیک دارند.
بروندادهای مختلف دو حیطه علمی
حوزه دوم تفاوت این دانشها به موضوع آنها بر میگردد، بدین معنا که دانش کلام به مسائل و موضوعات کلان انسان میپردازد؛ مسائلی که معمولاً زمانمند هم نیست و از بنیادی در حیات انسان برخوردار است و افقهای نگاه انسان را تنظیم میکند، بنابراین اساساً علم کلام با مسائل جاری به معنای جزیی در زمان و مکان ارتباط مستقیم ندارد، اما بر عکس، موضوعات علوم انسانی علیالاصول بر موضوعات جزیی و کاملاً در حال تغییر و حرکت است و اگر هم این را تعمیم میدهد و گزارههای عام درست کرده و نظریهپردازی میکند، همگی ناظر بر نظریات مشخص و عینی است. از جهت دیگری هم این دو دانش اختلاف دارد که به اصول، چارچوب و مبانی آنها بر میگردد که فعلاً به آن نمیپردازم، اما باید استقلال این دو دانش را به رسمیت شناخت.
به لحاظ نتایج و اهداف نیز روشن است که این دو حوزه دانشی، بروندادهای مختلفی دارند، پس اهداف مختلفی را نیز دنبال میکنند. در عین حال این به معنای جداسازی کلی این دو دانش نیست. اتفاقاً علیرغم همه این اختلافات، بین علوم انسانی و علوم الهیاتی همپوشیهای فراوانی وجود دارد. درست است موضوعات اینها به لحاظ خُرد و کلان متفاوت است، اما مسائل اینها در رابطه با انسان در بسیاری از موارد مشترک است و اگر زمانی تصور میشد که علوم انسانی کاملاً بیرون از حوزه الهیات هستند، امروز با گسترش دانشهای انسانی معلوم شده که آن جداسازی گذشته هم یک توهم بیش نبوده است.
از سوی دیگر با توسعه دامنه الهیات هم معلوم شده است بسیاری از موضوعات و مسائل علوم انسانی را زیر پوشش قرار میدهد و باید مورد بررسی قرار گیرد وگرنه الهیات پاسخگوی نیازهای خود نخواهد بود. به همین دلیل هم گرایشهای مضاف در الهیات ایجاد شده و مثلاً در حوزه الهیات مسیحی، الهیات را به شاخههای مختلف همانند الهیات اجتماعی، الهیات فرهنگ و الهیات انسان تا بحثهای بسیار ریزتر بردند و هم در عرصههای علوم انسانی شاهد مباحثی هستیم که کاملاً تنه میزند، بلکه دقیقاً موضوعات کلامی را در مباحث جامعهشناسی، روانشناسی و علوم تربیتی و سایر دانشها مورد بررسی قرار میدهد. امروز الهیدانان، متکلمان و عالمان علوم انسانی، هم اشتغالات واحد دارند و هم سخت به هم نیازمند هستند. بنابراین استقلال این دو دانش را به رسمیت میشناسیم، اما نیازمندی دو جانبه وجود دارد.
سه گام در تعیین نسبت
نکته دیگری که باید اشاره کرد، این است که در باب نسبت میان این دو دانش باید سه گام برداریم؛ گام نخست در امکان تأثیرگذاری است. آیا واقعاً فرض اینکه دانشی مانند الهیات میتواند در یک دانش تجربی و عقلی تأثیر بگذارد، پارهای از متفکران را بر این واداشته که معتقد باشند اینها دو دانش متفاوت هستند و امکان گفتوگو میان آنها نیست. ما گفتهایم اینها باطل است. گام دوم این است که اگر امکان گفتوگو میان این دو دانش را معتقد باشیم، باید از ظرفیتهای این دو دانش بپرسیم. و اینکه آیا ظرفیتهای تولید شده یا در دست تولیدی هست که بتوان روی آنها انگشت گذاشت و از گفتوگوی میان آنها سخن گفت یا اینکه این دو دانش در دو دنیا مختلف سیر میکنند؟ در این زمینه هم معتقدیم که امروزه به صورت عینی و بالفعل ظرفیتهایی برای گفتوگو و تأثیرگذاری وجود دارد.
گام سوم در باب آن واقعیت دانش کلام و امکان بسط و توسعه این دانش است که میتواند به حوزه علوم انسانی بیاید و از سوی دیگر بسترها و زیرساختهایی که در دانشهای علوم انسانی وجود دارد که آن را با علوم کلامی مرتبط میکند. این باب آنقدر گسترده و باز است که زمینههای تعامل را فراهم میکند، لذا باید به افقی نگاه کنیم که در آن افق الهیدانان و عالمان علوم انسانی بر سر یک میز به گفتوگو و تعامل میپردازند و این راه برونرفت از بسیاری از مشکلات علمی ما است.
ممکن است کسی بگوید وضعیت موجود با وضعیت مطلوب علم کلام فاصله دارد، اما سخن ما این است که دانش مقولهای تدریجی و عقلانی است و این تصور که گاهی اوقات نسبت به دانشها از جمله علوم اسلامی داریم و فکر میکنیم فقه، اخلاق، فلسفه و امثالهم ایدهآل هستند و همانند وحی از آسمان آمدهاند و قابل تغییر نیستند، دیدگاهی درست نیست، بلکه این دانشها ساختیافته است و ما براساس الگوها و مدلهایی، دانش میسازیم، لذا وحی الهی در دانش فقه میتواند در قالب دیگری ارائه شود. علم کلام، دانشی تکاملپذیر است. از سوی دیگر، اگر نگاه ایدهآلگرا و اتوپایی نسبت به حوزه دانش فروتر بیاییم و وضعیت دانش را ببینیم، به این نتیجه میرسیم که علم مطلوب را باید از علم موجود به دست بیاوریم.
بنابراین وقتی از تعامل میان این دو دانش صحبت میکنم، معتقدم با نگاه به همه ضعفها و کاستیها و احیاناً انحرافاتی که هست باید باب تعامل را به گونهای رقم زد که منجر به تکامل دانشها شود، چراکه دانش کلام با علوم انسانی و الهیات بده بستان دارد و در نقطه مطلوب نیز مهندسی این دو دانش باید به گونهای باشد که خط ارتباطی میان دانشهای علوم انسانی و حوزه کلام برقرار کنیم.
خطوط تعامل علم کلام و علوم انسانی
برخی به اشتباه تصور میکنند زمان علم کلام گذشته است و میتوان دانشی همانند فلسفه را جایگزین کرد، اما این درست نیست، چراکه فلسفه از یک طرف با علوم انسانی و دانش کلام ارتباط دارد و دانش کلام نمیتواند جای آن را بگیرد و به همین دلیل است که فیلسوفان هر وقت خواستهاند خلأ دانش کلام را پر کنند، خودشان متکلم شدهاند. فلسفه نمیتواند به مسائل خاص هستی ورود کند، بلکه اینها کار دانشی است که به منابع معرفت دسترسی دارد. پس الهیات و کلام جایگاه خود را دارد و باید خطوط ارتباطی آن شفاف شود و فلسفه نیز جایگاه خود را دارد.
سؤال این است که اگر قرار است از تعامل علم کلام و علوم انسانی سخن بگوییم، چه حوزههایی را باید در پیش روی خود گرفته و خطوط ارتباطی را چگونه ترسیم کنیم؟ برای ترسیم درست از نسبت میان کلام و علوم انسانی باید از یک طرف به لایههای علوم انسانی توجه کنیم. زمانی تصور میشد علوم انسانی و اساساً همه علوم، مجموعهای از گزارهها است و توسعه آن نیز کمّی و عددپذیر است، اما هرچه دانش جلوتر رفته است، مشخص شده که دانش ابعاد و لایههایی دارد که به گزارهها ختم نمیشود. واقعیت دانش را امروزه میتوان در چهار لایه شامل عقلانیت، چارچوبهای نظری، نظریهها و گزارهها دستهبندی کرد.
ما یک عقلانیت فقهی، کلامی و اخلاقی داریم که به معنای استدلال قیاسی نیست، بلکه به معنای رویکرد شما به مسئلهها است و در دانشها بنیادساز است و همه عالمان با پذیرش آن میتوانند در مورد چنین دانشی نظر بدهند. چارچوبهای نظری را با عنوان مبادی یا مبانی دانشی تلقی میکنیم. منظور از نظریهها، کلاننگرههای حاکم بر دانش و گزارههای تعمیمپذیری است که پدیدههای علمی را در قالبهای کلی مورد بررسی قرار میدهند. دانشمندان بیشتر با گزارهها سر و کار دارند و در علم کلام و علوم انسانی معمولاً با این گزارهها کار میکنند. لذا وقتی از تعامل صحبت میکنیم، اولین نکته این است که چه بخش از دانش کلام با دانش علوم انسانی گفتوگو میکند و دوم اینکه منطق این کار چیست؟ معتقدم روابط عمیقی وجود دارد که باید براساس قواعد مشخصی تنظیم تا باب گفتوگو باز شود.
۵ گونه تأثیرپذیری دانش
گونه اول در بحث تأثیرپذیری دانش گونه استنباطی است؛ یعنی از یک دانش به دانش دیگر ارجاع دهیم، گونه دیگر استلهامی اینکه یک دانش برای دیگر حوزهها الهامبخش باشد، چراکه بین منابع اسلامی همانند قرآن و سنت با علوم انسانی رابطه استلهامی وجود دارد و علم کلام و علوم انسانی میتوانند مسائل خود را با بهرهگیری از یکدیگر توسعه ببخشند. نوع سوم مرجعیت از نوع استکمالی است. در اینجا معتقدیم هر دانشی راه خود را میرود، اما وقتی به دانش دیگر توجه میکند، در همه آن لایهها از جمله عقلانیت، نظریهها و … توجه میکند، احساس خواهد کرد با در نظر گرفتن این گزاره کلامی، مثلاً میتواند فلان نظریه روانشناسی را نیز کاملتر کند.
گونه چهارم، تأثیرگذاری از نوع حکمیتی یا دانش به مثابه میزان است. وقتی اصول اساسی کلامی و اصل قرآنی داریم، میتوانیم به فقه، اخلاق، جامعهشناسی و … عرضه کنیم و دانش کلام برای ما حَکَم باشد. گونه پنجم، اثرگذاری از نوع بینشی است. در این زمینه هم بارها در تاریخ کلام و دانشها سابقه دارد که متکلمان ما با غور در علوم انسانی از نگرههای آنها استفاده کردهاند.
معتقدم برای ایجاد تعامل میان دو حوزه دانشی که استقلال دارند، ضرورت دارد باب گفتوگو را باز کنیم و بدون این کار، شکاف میان دانشها همچنان باقی میماند و وحدت میان حوزه و دانشگاه امکانپذیر نیست. اگر چنین نگاهی به علوم اسلامی و انسانی داشته باشیم، بسیاری از چالشهایی که در مقام نظر و عمل داریم، در چنین بستری برطرف خواهد شد و به سمت یک جامعه واحد علمی حرکت خواهیم کرد که هرکسی سهم خود را ایفا خواهد کرد و نگاه انتقادی نیز وجود خواهد داشت.
برچسب ها :هفته پژوهش ۹۹
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰