انقلاب اسلامی ایران یک هویت مشروعیتبخش بود
حجتالاسلام والمسلیمن دکتر مهراب صادقنیا عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب در مجلس بیست و ششم حسینیه بینالمللی مجازی شهید حاج قاسم سلیمانی به ایراد سخنرانی با عنوان «انقلاب اسلامی و هویت پایداری» پرداخت. این نشست به صورت مجازی برگزار شد. در ادامه سخنرانی این عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب را میخوانید:
انقلاب اسلامی ایران توانست نهتنها در میان جامعه ایران بلکه در میان شماری از جوامع هویت پایداری و مقاومت را توسعه دهد و حتی آن را به یک هویت برنامهای در برابر هویت سلطه تبدیل کند. بههرحال علیرغم آنکه دولتمردان شماری از کشورهای مختلف چندان از انقلاب اسلامی راضی نبودند و سعی میکردند از آن دوری کنند ولی جوامع مختلف بهویژه جوامعی که با ایرانیها چه از حیث مذهب و چه غیر آن، تناسب فرهنگی بیشتری داشتند، با انقلاب اسلامی ایران همدلی کردند و پیروزی مردم ایران در سال ۵۷ را پیروزی خودشان دانستند و سعی کردند از آن حمایت کنند و حتی سعی کردند از آن تقلید کنند. معنای این، همان تقویت هویت مقاومت یا توسعه هویت مقاومت در جوامع مختلف بهویژه در جوامع اسلامی و شیعی است.
برای اینکه بتوانم این مدعا را توضیح دهم، مجبورم از یک چارچوب مفهومی استفاده کنم که آقای امانوئل کاستل که یک جامعهشناس سیاسی است، مطرح کرده است. او بین سه هویت تمایز قائل است و معتقد است باید سه هویت را از هم تفکیک کرد. یکی هویت سلطه است و دیگری هویت پایداری یا مقاومت و سومی، هویت برنامهدار یا هویت پروژهای. هویت سلطه، هویتی است که استعمار و نظام سلطه تعریف میکند و به دنبال این است که سلطه خودش را تعمیق دهد و آن را توجیه کند و نظام ارزشی خودش را توجیه کند و هرچه بیشتر خردهفرهنگها را به حاشیه براند و فرهنگهای بومی را حذف کند و نظامهای اخلاقی و ارزشی بومی را نادیده بگیرد و به کناری براند و مردم را مثل هم کند. به این میگویند هویت سلطه.
هویت دوم، هویت پایداری است که توسط کنشگران اجتماعی تولید میشود و غرضش هم پایداری در برابر هویت سلطه است و بر نظام ارزشی و نظام اخلاقی و بومی و محلی تأکید دارد. نظام بومی تلاش دارد با پررنگ کردن نظام ارزشی خود، خودش را حفظ کند. به این میگویند هویت پایداری که سنگری است برای مبارزه با تغییراتی که هویت سلطه دنبال میکند.
هویت سوم، هویت برنامهدار یا هویت پروژهای است؛ یعنی هویتی که به دنبال مقاومت است و با ارائه یک برنامه و یک نظام ارزشی، در برابر نظام سلطه عرضاندام میکند و خودش را نگاه میدارد و برنامهای میشود در مقابل برنامهای که نظام سلطه دنبال میکند. لذا دیگر از حالت پایداری و مقاومت صرف خارج میشود و تبدیل میشود به یک برنامه که مبتنی است بر مصالح فرهنگی قابل دسترس مثل فرهنگ، ملیت و جغرافیا و زیستبوم و بر اساس استفاده از اینها تبدیل میشود به هویتی که خودش را در برابر نظام سلطه حفظ میکند.
امام خمینی(ره) در جایی میفرمایند که «هر یک از انبیا که آمدهاند برای اجرای عدالت آمدهاند مقصدشان این بود که اجرای عدالت کنند. لکن موفق نشدند. حتی رسول ختمی مرتبت هم موفق نشد که برای اصلاح بشر آمده بود و برای اجرای عدالت آمده بود و برای تربیت بشر آمده بود. باز در زمان خودشان موفق نشدند».
. بعد ادامه میدهند: «ما تکلیف داریم آقا اینطورنیست که حالا ما منتظر امام زمان هستیم. پس دیگر بنشینیم در خانههایمان و تسبیح را در دست بگیریم و بگوییم عجل الله تعالی فرجه الشریف».
این یعنی این که امام خمینی(ره) دارد از این نمادهای مذهبی برای تقویت آن هویت پایداری و انقلابی بهره میبرد. بهویژه اسلام شیعی باعث شده است این هویت توسعه پیدا کند. روزی که امام موسی صدر نخستین تشکل شیعی را در لبنان ایجاد کرد و نامش را حرکه المحرومین گذاشت، عنوانی بود برای نشان دادن کسانی که به حاشیه رانده شده بودند؛ یعنی شیعیانی که توسط نظام سلطه به حاشیه رانده شده بودند. اما امروز شیعیان لبنان با الگوگیری از انقلاب اسلامی ایران و تأسیس یک نیروی قدرتمند به نام حزبالله، دیگر محروم نیستند و دیگر حرکت آنها، حرکه المحرومین نیست که آن روز امام موسی صدر میگفت. دیگر حرکت آنها یک نماد آشکار است از مقاومت و ایستادگی و از پروژه و برنامه در برابر هویت مهاجم و دشمنان؛ و نمادی است از ایستادگی و توانمندی در برابر به چالش کشیدن نظام سلطه.
بر اساس این هویتهای سهگانه، اگر بخواهیم انقلاب اسلامی ایران را بازخوانی کنیم و از چرایی پیدایشاش سخن بگوییم، خواهیم دید بر خلاف سادهسازیهایی که برخی جامعهشناسان از انقلاب اسلامی ایران ارائه میدهند، این انقلاب یک هویت پایداری و مقاومت در برابر هویت سلطه و یک هویت مشروعیتبخش بود. مردم ایران با تکیه بر باورداشتهای مذهبی خودشان و گرامی داشتن آنها از تغییراتی که نظام سلطه داشت ایجاد میکرد و فرهنگ و مذهب آنها را به حاشیه میراند، ناخوشنود بودند. به همین دلیل در برابر این تغییرات قد علم کردند و در برابر این تغییرات ایستادگی کردند و در نهایت خودشان را از تغییرات اجباری که هویت سلطه دنبال میکرد، رهانیدند و انقلابی را در سال ۱۳۵۷ بازتولید کردند. یعنی در حقیقت انقلاب اسلامی ایران نوعی مقاومت بود در برابر آن هویت سلطهای که نظام استعمار و استکبار دنبال میکرد.
اما این هویت مقاومت همواره در قالب یک مقاومت نماند. همواره در قالب یک پایداری سالم نماند. به زودی تبدیل شد به یک نظام و برنامه و یک پروژه. به همین دلیل از دایره و چارچوبه ایران فراتر رفت و به صورت یک گفتمان بر جوامع دیگر هم تأثیر گذاشت. نهتنها در حوزه خاورمیانه بلکه در حوزه بینالملل توانست تأثیر بگذارد. انقلاب اسلامی ایران با تکیه بر هویت مذهبی خودش توانست الگویی باشد برای مقابله با هویت سلطه. توانست الگویی باشد برای تزریق بدگمانی و بیاعتمادی به نظام سلطه و مشخصاً به آمریکا. توانست محور جنبشهای مقاومت باشد در سراسر جهان و بهویژه در میان امتهای اسلامی و نه تنها در خاورمیانه بلکه در خارج آن. در جنوب شرق آسیا در تایلند در جایی که مسلمان کم است و شیعه به مراتب کمتر، گروهی که حتی خودشان را در اوایل، شیعه هم نمینامیدند و میگفتند ما خمینیست هستیم، دقیقاً مبتنی بر همین ویژگیهای انقلاب اسلامی ایران و با تقلید از همین خصلتها و هویت پایداری با استقبال از آرا و اندیشههای امام خمینی(ره) در کشور خودشان یک اعتراض به راه انداختند و یک انقلاب را دنبال کردند و اگرچه انقلاب آنها در ظاهر موفق نبود ولی در نهایت تبدیل شد به یک جریان شیعی در آن کشور که روز به روز توسعه پیدا میکند. یا در نیجریه و برخی کشورهای دیگر. لذا این الگوگیری و سرمشقگیری لزوماً در خاورمیانه و مناطق نزدیک ما هم صورت نگرفته بلکه در سطح بینالملل صورت گرفته است.
اما چطور این اتفاق افتاده است و چطور انثقلاب اسلامی ایران از یک هویت در داخل تبدیل شده به یک هویت مقاومت بینالمللی و حتی به سوی یک هویت پروژهای و برنامهدار حرکت میکند. این ماجرایی است که باید توضیحش داد. برای درک انقلابها باید به این نکته توجه کنیم که بررسی عینی انقلابها در سراسر جهان نشان میدهد که سرگردانی و نارضایتی و اعتراض، بهتنهایی باعث شکلگیری انقلاب نمیشود. وضعیتهای تحملناپذیر و بحرانی برای اینکه به یک کنش انقلابی تبدیل شوند و به انقلاب تبدیل شوند، نیازمند یک سری زمینههای روانشناختی و انگیزشی هستند. افراد و کنشگران یک جامعه هنگامی به عمل انقلابی دست میزنند که ایدئولوژیهای دینی به آنها کمک کنند. هنگامی به عمل انقلابی دست میزنند که الگوهای عینی در جامعه و در سطح جهان داشته باشند. آن وقت است که این افراد و کنشگران و ناراضیها دست به انقلاب میزنند. البته این ایدئولوژیها و انگیزهها باید بتوانند ساختار ارزشی بدیلی برای جامعه در برابر آن نظام سلطه ارائه کنند والا با صرف شعار و جاذبهها، امکان تحریک دیگران و ایجاد انقلاب در بین معترضین فراهم نمیشود. انقلاب اسلامی ایران هر دوی این مطلب را نشان داد. یعنی هم به لحاظ انگیزه و ارائه الگو به جوامع مختلف که زمینهای از نارضایتی و تحملناپذیری داشتند، سرمشقی داد و هم اینکه یک ایدئولوژی دینی معرفی کرد که ساختار بدیعی بود در برابر نظام سلطه و در برابر آنچه نظام سلطه دنبال میکرد. این طور بود که انقلاب اسلامی ایران به یک سرمشق و نماد مقاومت در بین فرهنگهای مختلف تبدیل شد.
از آنجا که نمادهای مقاومت مردم ایران در نیمقرن گذشته بیشتر، از دین و فرهنگ مذهبی مردم برخاسته بود، تمام مردمی که در سطح جهان با ایرانیها قرابت مذهبی و فرهنگ مذهبی داشتند، این مقاومت را به شکل عمیقتر و گستردهتری در میان خودشان بازتاب دادند. رهبران انقلاب اسلامی ایران عمدتاً از مفاهیم مذهبی برای تقویت هویت پایداری و مقاومت استفاده میکردند. کمتر سخنرانی از امام خمینی(ره) یا مقام معظم رهبری میتوانیم پیدا کنیم که در آن از ظرفیتهای مذهبی برای تقویت نماد مقاومت استفاده نکرده باشند.
برچسب ها :دانشگاه ادیان و مذاهب
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 2 در انتظار بررسی : 2 انتشار یافته : ۰