استاد ضیایی
پیوستگی و گسستگی اجسام(استاد ضیایی)
بحث به اینجا رسید که اجسامی که در ظاهر پیوسته و یکپارچه میبینیم آیا در واقع همینگونه هستند یا اینکه در واقع گسستهاند؛ یعنی از اجزای ریز تشکیل شدهاند و به همدیگر ضمیمه شدهاند و به علّت خطای باصره است که یکپارچه دیده میشوند؟
اکثر حکما در طول تاریخ بر این باور بودند که اجسام همانطور که یکنواخت دیده میشوند، پیوستهاند ولی بعضی از حکمای پیشین و امروزی میگویند که اجسام پیوسته نیستند، بلکه گسستهاند و از اجزای ریز تشکیل شدهاند. اکثریت غالب حکمای امروز هم قائلند که اجسام از اتمها تشکیل شدهاند؛ یعنی این اتمها کنار هم قرار گرفتند و جسم را تشکیل دادهاند. در گذشته در طول تاریخ قبل از اسلام نوادری از حکمای یونان همین قول را پذیرفته بودند که از جملۀ آنها آقای ذیمقراطیس است که از حکمای قرن پنجم قبل از میلاد میباشد. وی به مانند حکمای امروز میگفت که اجسام از اجزای صغار صلبه[۱] تشکیل شدهاند؛ یعنی از اجزای خیلی ریز نشکن و سفت که خودشان جسم نیستند ولی با ترکیب آنها جسم درست میشود. حال سؤالی که پیش میآید این است که چطور میشود آن اجزا جسم نباشند ولی از ترکیبشان جسم درست شود؟
حضرت علامه حسنزاده (حفظه الله تعالی) در درس شرح اشارات در توضیح نظریۀ ذیمقراطیس فرمودند که شاید قائلین به این نظریه میخواهند بگویند که مثلاً فرمول آب H۲O است و از دو ملکول هیدروژن و یک مولکول اکسیژن تشکیل شده است. هیدروژن و اکسیژن هیچکدام به تنهایی آب نیست ولی از ترکیب آنها آب درست شده است. هیدروژن و اکسیژن به تنهایی گاز هستند ولی وقتی اینها کنار هم قرار میگیرند جسمی به نام آب درست میشود که از مایعات است. بنابراین فوری نباید با استناد به ظاهر حرفشان را رد کنیم که چطور میشود اکسیژن و هیدروژن جسم نباشند ولی جسم بسازند. در هر صورت جناب ذیمقراطیس قولی شبیه قول امروزیها دارد ولی حضرت علامه حسنزاده (حفظه الله تعالی) در این درس از استادشان مرحوم آیت الله شعرانی ; بیانی دارند که نشان میدهد ایشان قائل بودند که ما یک قول از مثبتین جزء داریم که قائل به اجزاء لایتجزّی هستند؛ یعنی جزئی که هرگز تقسیم و تجزیه نمیشود و یک قول هم از آقای ذیمقراطیس داریم و این دو قول هرچند که به ظاهر شبیه یکدیگر هستند ولی باید آنها را از همدیگر جدا کنید. مرحوم علامه شعرانی میخواهد بگوید که این دو با هم فرق دارند؛ زیرا آنها که قائل به اجزای لایتجزی هستند _ که در این درس از آنها به مثبتین جزء تعبیر میشود _ جزء را به هیچ وجه قابل قسمت نمیدانند؛ یعنی نه کسراً، نه قطعاً، نه وهماً و نه فرضاً. اما جناب ذیمقراطیس جسم را از برخی جهات قابل تقسیم میداند که در ادامه به آن میپردازیم.
کسراً: یعنی جسم از اجزای ریزی تشکیل شده که آن اجزاء شکسته نمیشوند.
قطعاً: یعنی جسم از اجزای ریزی تشکیل شده که آن اجزای ریز بریده نمیشود؛ یعنی نمیتوان با چاقو آنها را ولو به صورت ظریف دو تکه کرد.
وهماً: یعنی حتی به لحاظ خیالمان هم نمیتوانیم آن اجزاء را تقسیم کنیم.
فرضاً: یعنی به لحاظ عقل هم نمیتوان آنها را تقسیم نمود.
[۱] . به این معنا که جسم عبارت از یک واحد نیست، بلکه مجموعهای از اجزاء ریز است که سخت می باشند؛ یعنی قابل شکستن و تقسیم در خارج نیستند.
برچسب ها :حکمت ، عرفان اسلامی ، علامه حسن زاده ، علامه طباطبائی ، فلسفه ، فلسفه اسلامی ، موسسه آوای توحید
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 2 در انتظار بررسی : 2 انتشار یافته : ۰