ارزش معرفت نفس
اهل معرفت در تبیین نسبت موجودات عالم امکان با پروردگار عالم، اظهار عجز میکنند، چون بیاناتی از قرآن مقدس و روایات را مشاهده میکنند که به راحتی نمیتوان آنها را فهم نمود، از جمله:«هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ»[۱]؛ «او است آغاز و انجام و پیدا و نهان و او بر همه
اهل معرفت در تبیین نسبت موجودات عالم امکان با پروردگار عالم، اظهار عجز میکنند، چون بیاناتی از قرآن مقدس و روایات را مشاهده میکنند که به راحتی نمیتوان آنها را فهم نمود، از جمله:«هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ»[۱]؛ «او است آغاز و انجام و پیدا و نهان و او بر همه چیز دانا است.»
«وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»[۲]؛ «و او با شما است هر کجا باشید و خدا به آنچه میکنید بینا است.»
«وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّه»[۳]؛ «و از آن خدا است مشرق و مغرب، به هر سو که روی آرید همانجا روی خداست.»
«وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ»[۴]؛ «همانا آفریدیم انسان را و وسوسه های دلش را آگاهیم و ما از رگ گردن او به او نزدیکتریم.»
«وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ»؛ «وبدانید که خدا حائل میشود بین انسان و دلش».
و در روایات ائمه معصومین: : نیز فروان بیاناتی با همین مضامین دیده میشود به عنوان نمونه در نهج البلاغه مولی علی ۷ آمده «مَعَ کلّ شئ لا بِمُقارَنَهٍ و غَیرُ کُلّ شئٍ لابِمُزایَهٍ»[۵]؛ «(خدا) با هر چیزی است بدون آنکه مقارن او باشد و غیر از هر چیزی است بدون آنکه از آن جدا باشد.»
و در جای دیگر میفرماید«لَیسَ فِی الأشیاء بِوالجٍ و لاعَنها بِخارِجٍ»[۶]؛ «(خدا) نمیباشد داخل در اشیاء و نمیباشد خارج از اشیاء»
و در جای دیگر میفرماید: «تُوحیدهُ تَمییزُهُ عَن خَلقِهِ و حُکمُ التمییز بَینُونَهُ صِفَهٍ لابَینُونَهُ عُزلَهٍ» ،«توحید حق تعالی ممتاز بودن او از خلقش میباشد و معنای این امتیاز، جدایی از جهت صفت است نه جدایی به معنای بیگانگی.
و در جای دیگر میفرماید: «داخِلٌ فی الأشیاءِ لا کَشَئٍ داخِلٍ فی شَئٍ و خَارجِ عَنِ الأشیاءِ لا کَشَئٍ خارجٍ مِن شَئٍ»[۷]، «(خدا) داخل در اشیاء است نه همانند این که شئ ای داخل در شئ دیگر باشد و خارج از اشیاء است نه همانند این که شئ ای خارج از شئ دیگر باشد.»
و چه بسیار از این قبیل بیانات در جوامع روایی دیده میشود، اینجاست که اهل معرفت با توجه به آیاتی که ذکر شد و نمونهای از روایاتی که اشاره شد اظهار عجز نمودند در تبیین نسبت موجودات عالم امکان به وجود حق تعالی و چون نتوانستند واقعیت را دریابند لذا به مثالهایی جهت تقریب ذهن تمسک نمودند از جمله گفتند:
الف:نسبت وجود ما به حق تعالی نسبت امواج دریا به آب دریا است، امواج دریا، دریا نیستند چون موج شکن آب دریا است، لکن جدای از دریا هم نیستند، دریا میتواند به موج خود بگوید اگرچه تو غیر از من میباشی ولکن من در تار و پود تو حضور دارم.
ب: نسبت وجود ما به حق تعالی،نسبت نم به یم یعنی نسبت رطوبت ساحل دریا به آب دریا است، نم ساحل دریا، دریا نیست، لکن جدای از آب دریا هم نیست.
البته چون واقع بالا تر و لطیف تر از این قبیل مثال ها است لذا حضرت علامه حسن زاده (حفظه الله تعالی) میفرمایند:
مثال موج و دریا سخت سست است | مثال یم و نم هم نادرست است[۸] |
مولوی در مثنوی در قالب ابیاتی چندین مثال در این باب آورده است و در نهایت آن ها را کافی و وافی در بیان واقعیت نسبت ما به حق تعالی نمیشمرد.
جنبش ما هر دمی خود اشهد است یا خفّی الذات محسوس العطا تو بهاری ما چو باغ سبز و خوش تو چو جانی ما مثال دست و پا تو چو عقلی ما مثال این زبان ای برون از وهم و قال و قیل من | کو گواه ذوالجلال سرمد است انتَ کَالماءِ وَ نَحنُ کَالّرحی او نهان و آشکار را بخشش قبض و بست دست از جان شد روا این زبان از عقل مییابد بیان خاک بر فرق من و تمثیل من[۹] |
هیچ یک از این مثال ها نمیتوانند بیانگر واقعیت باشند و بهترین مثالی که میتوان بیان نمود و در بیانات دینی هم بدان اشاره شد این است که بگوییم نسبت وجود ما با وجود حق تعالی همانند نسبت قوای نفس ما به وجود نفس ماست، هر یک از قوای متعددی داریم از قبیل قوه باصره، سامعه، ذائقه، شامّه، لامسه، قوه خیال، واهمه، عاقله، جاذبه، دافعه، غاذیه و… هیچ یک از این قوا نفس نیستند ولکن جدای از نفس هم نیستند، وجود نفس ناطقه در هریک از این قوا به اندازه ظرفیت آن حضور دارد و به تعبیر دیگر هر یک از قوا به اندازه ظرفیت خود، وجود نفس ناطقه را نشان میدهد و آیه ای از آیات او میباشد، و لذا در بیانات دینی معرفت نفس راه وصول به معرفت ربّ معرفی شده است، در سوره مبارکه حشر آنجا که میفرماید: «وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ»[۱۰]؛ «و نباشید مانند آنانکه فراموش کردند خدا را پس فراموششان ساخت خویشتن را» اگر قضیه ای که در این آیه شریفه آمده عکس نقیض کنیم یعنی نقیض موضوع و محمول را بگیریم و جابجا کنیم معنایش میشود: آنان که خود را فراموش نکردند (معرفت به نفس خود پیدا کردند) خدا را فراموش نمیکنند (معرفت به حق تعالی پیدا میکنند) و البته در علم منطق ثابت شده است که هر قضیه ای اگر اصلش صادق باشد عکس او و همینطور عکس نقیض او هم صادق خواهد بود.
قال النبی ۶:«مَن عَرَفَ نَفسه فَقَد عَرَفَ رَبّه»[۱۱]؛ «هرکس خود را بشناسد خدایش را شناخته است» حضرت علامه حسن زاده آملی (حفظه الله تعالی) در کلمه ۵۴۹ کتاب هزار و یک کلمه خود مینویسند (بیش از نود وجه در کلمه ای از کلمات گذشته در معنی آن تقریر و تحریر کرده ایم) و آن کلمه، کلمه ۳۳۰ کتاب هزار و یک کلمه است که در جلد سوم آن آمده است.
علم الهدی سید مرتضی ; از رسول خدا ۹ روایت میکند که فرمودند: «اعلمکم بنفسه اعلمکم بربّه»[۱۲]؛ «آگاهترین شما بر نفسش داناترین افراد به ربّش میباشد.» اهمیت معرفت نفس از آن جهت است که اگر کسی نفس انسانی را خوب بشناسد، مجرد بودن او را میشناسد و راهی است برای ورود به عالم ماوراء طبیعت و اثبات موجودات مجرده و در نتیجه اثبات اله عالم و معرفت به پروردگار عالم و توحید حق تعالی. لذا بزرگان در گذشته به این مطلب اعتنا و اهتمام خاصی داشتند و از جمله کسانی که در این باب تلاش و کوشش فراوانی داشتند حضرت علامه ذوفنون آیه الله حسن حسن زاده آملی (حفظه الله تعالی) بودند که در طول چندین سال در ایام تعطیلی حوزه های علمیه در تابستان در شهر آمل برای عده ای از طالبان و مشتاقان معارف الهی محفل و مجلس درسی دایر مینمودند و در ضمن حدود ۱۵۰ جلسه به نحو احسن معرفت به نفس انسانی را تبیین فرمودند که به صورت کتابی به نام (دروس معرفت نفس) چاپ و در اختیار علاقه مندان قرار گرفت، موسسه علمی و تربیتی آوای توحید در شهر مقدس قم که توفیق نشر معارف دینی و معرفتی را بعهده دارد و توجه خاصی به انتشار مباحث ناب توحیدی و معرفتی خصوصا آثار گرانقدر حضرت علامه دارد، تصمیم گرفت که این اثر ارزشمند با شرحی ساده تر و توضیحاتی بیشتر جهت استفاده عامتر در ضمن جلساتی متعدد برای جمعی از طلاب و غیر طلاب در قم پیاده گردد و این مسئولیت را بعهده اینجانب که سالیانی متمادی خوشه چین خرمن علمی و عملی آن حضرت بودم واگذار نمود و بنده هم با کمال میل پذیرا شدم و در حد بضاعت ناچیز علمی خود به شرح مطالب عالیه آن اثر گرانقدر پرداختم تا شاید قدمی در جهت قدر دانی و سپاس از آن همه عنایات علمی و عملی که به بنده مبذول فرمودند برداشته باشم و اگر قصوری و نقصی در این شرح دیده میشود مسلما از ناحیه اینجانب خواهد بود. در خاتمه از مدیریت محترم موسسه آوای توحید حجت الاسلام حیدری و عزیرانی که زحمت پیاده کردن مطالب این شرح و تنظیم و چاپ آن را بعهده داشتند نهایت تشکر و سپاس را دارم و توفیق بیش از پیششان را از خداوند منّان آرزو میکنم
[۱]. حدید، آیه ۳.
[۲]. حدید، آیه ۴.
[۳]. بقره، آیه ۱۱۵.
[۴]. ق، آیه ۱۶.
[۵]. نهج البلاغه، خطبه ۱.
[۶] . نهج البلاغه، خطبه ۱۸۴.
[۷]. کافی، ج۱، ص ۸۶.
[۸]. دیوان حضرت علامه حسن زاده آملی (حفظه الله تعالی).
[۹]. مولوی مثنوی، دفتر پنجم.
[۱۰]. حشر، آیه ۱۹.
[۱۱]. غررالحکم، ص ۲۳۲.
[۱۲]. غرر و درر علم الهدی سید مرتضی، ج ۲، ص ۳۲۹.
برچسب ها :حکمت ، عرفان اسلامی ، علامه حسن زاده ، فلسفه ، فلسفه اسلامی ، موسسه آوای توحید
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 2 در انتظار بررسی : 2 انتشار یافته : ۰