دیدگاه مکاتب فلسفه یونانی درباره سعادت انسان
هیچ منافاتی بین حفظ ارزشها با پیشرفت علمی، صنعتی و اقتصادی نیست؛ بلکه حتی میتوان با حفظ ارزشها سیادت سیاسی و بینالمللی هم کسب کرد.
هیچ منافاتی بین حفظ ارزشها با پیشرفت علمی، صنعتی و اقتصادی نیست؛ بلکه حتی میتوان با حفظ ارزشها سیادت سیاسی و بینالمللی هم کسب کرد.
اگرچه آقای دکارت فرانسوی این دلیل را خیلی بال و پر داده و بعضیها فکر کردهاند که این از مبتکرات آقای دکارت است ولی در واقع جناب بوعلی هم درکتاب «شفاء» و هم در «الإشارات و التنبیهات» که فاصلۀ زمانی زیادی با آقای دکارت داشته در چندین قرن پیش با بررسی تجربی گفته است که
سؤال بعدی این است، آن حقیقتی که از آن تعبیر به «مَن» شد و بیان شد که غیر از اعضا و جوارح داخلی و خارجی انسان و امری موجود است، آیا با چشم سر دیده میشود و قابل اشاره است؟ در جواب میگوییم که این حقیقت با حواس ظاهری ادراک نمیشود؛ یعنی شنیدنی، دیدنی، چشیدنی،
حضرت علامه حسنزاده (حفظه الله تعالی) در اثبات حقیقت نفس با استفاده از مُحرّک و متحرّک، خطاب به شاگردان میفرمایند از همین کاری که شما عزیزان انجام دادید و از آمل راه افتادید و تا قم آمدید استفاده میکنیم؛ بدین گونه که اگر کسی از شما سؤال میکرد کجا میروید؟ میگفتید: قم میرویم. سؤال را
از نظر حضرت علامه حسنزاده چنانچه در این درس متذکر میشوند، بطلان این عقیده بالبداهه فهمیده میشود. باید توجه داشت امری که خلاف بداهت عقل است را نباید مطرح کرد. این متکلمین توانایی حل شبهۀ علم باری تعالی در ازل را نداشتند و لذا یک مطلب بدیهی به نام «استحالۀ ارتفاع نقیضین» را انکار نمودند.
سوفسطائیان معتقدند که جدای از پندار انسان و نحوۀ نگرش او بر عالَم چیزی حقیقت ندارد و البتّه در این ادعای خود به ادلّهای هم تمسّک میکنند؛ از جمله خطاهای حواسّ در ادراک محسوسات؛ یعنی ما محسوسات این عالَم را از طریق قوای احساسی ادراک میکنیم در حالی که قوای احساسی ما بیانگر واقعیّات نیستند؛
حال که وجداناً[۱] و عیاناً[۲] میدانیم که این ممّیز و حاکم، ما هستیم و هر یک از ما دارای این تمییز دهنده است که در هر حال و هر جا و هر وقت دارای آن میباشد، سؤال این است که ذات آن چیست؟ یعنی گوهر و سرشت آن چیست و چگونه موجودی است؟ اگر گفتیم
سؤالی که مطرح میگردد این است که تقسیماتی که برای موجودات بیان شد و شامل جماد، نبات، حیوان و انسان میشود و اینکه در میان خود موجودات و از جمله انسانها هم از نظر مراتب وجودی شدت و ضعف وجود دارد حال چه کسی این حکم را میکند؟ چه کسی تشخیص میدهد که حیوان بالاتر
اهل معرفت در تبیین نسبت موجودات عالم امکان با پروردگار عالم، اظهار عجز میکنند، چون بیاناتی از قرآن مقدس و روایات را مشاهده میکنند که به راحتی نمیتوان آنها را فهم نمود، از جمله:«هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ»[۱]؛ «او است آغاز و انجام و پیدا و نهان و او بر همه