کد خبر : 5158
تاریخ انتشار : جمعه ۲ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۶:۱۳

سید احمد کربلایی تهرانی

سید احمد کربلایی تهرانی

اواسط قرن ۱۳ هـ . ق. در خانواده ای دانش پرور و هاشمی تبار، به نام سید ابراهیم موسوی تهرانی، در شهر مقدس کربلا، کودکی دیده به جهان گشود، که نام احمد را برایش برگزیدند.خاندان پدری سید احمد اصالتاً اهل تهران بوده اند؛ اما پدرش برای تحصیل معارف دین و بهره مندی از محضر بزرگان

اواسط قرن ۱۳ هـ . ق. در خانواده ای دانش پرور و هاشمی تبار، به نام سید ابراهیم موسوی تهرانی، در شهر مقدس کربلا، کودکی دیده به جهان گشود، که نام احمد را برایش برگزیدند.
خاندان پدری سید احمد اصالتاً اهل تهران بوده اند؛ اما پدرش برای تحصیل معارف دین و بهره مندی از محضر بزرگان دانش، از دیار خویش به شهر کربلا، که یکی از مراکز علمی شیعه بود، هجرت نمود، و در جوار مرقد پاک حضرت سید الشهدا ـ علیه السلام ـ به فراگیری آموزه های دینی پرداخت. به همین علت فرزندش، سید احمد، به سید احمد کربلایی تهرانی شهرت یافت. در پاره ای نوشته ها، عنوان حائری را به نامش افزوده اند. از آن جا که این عالم بزرگوار، در هنگام عبادت و نیایش، بسیار گریه می کرد و به «بکاء» هم معروف شده است. و گویا یکی از چشمان او، بر اثر بیماری، نابینا شد؛ از این رو به «واحد العین» هم نامیده شده است.
با جستجویی که در منابع زندگی نامه این عارف فرزانه انجام شد، تاریخ دقیق ولادت او به دست نیامد؛ ولی از مجموع اخبار گردآوری شده در مورد شرح حال او می توان حدس زد که پس از نیمه دوم سال قرن سیزدهم تولد یافته است. [۱]

هجرت


از آن جا که حوزه نجف از دیر بار از اعتبار و شهرت جهانی برخوردار بود و خاستگاه برجسته ترین استادان علوم معقول و علوم منقول به شمار می رفت؛ لذا سید احمد برای تکمیل تحصیلاتش به این حوزه مقدسه هجرت نمود. حوزه های درسی نجف از رونق و جاذبه ویژه ای برخوردار بود. و کربلایی که آثار نبوغ و فهم در سیمای او می درخشید و جانش تشنه دانش دین بود، به سوی این حوزه شتافت. البته اطلاعی از سال ورود او به حوزه نجف در دست نیست؛ اما با توجه به سن وی می شود گفت: در اواخر سال (۱۳۰۰ هـ . ق) به نجف هجرت نموده است. بعد از ورود به حوزه پربار نجف، با تلاش روزافزون به تحصیل پرداخت. وی سطوح عالیه و دروس خارج فقه و اصول را از محضر بزرگان آن دیار، فرا گرفت و بهره های فراوانی کسب نمود و به درجه رفیع اجتهاد رسید.
سید احمد در کنار تحصیل برای جمعی از طلاب به تدریس پرداخت. [۴]

استادان


ایشان، فقه و اصول را از محضر مجتهدان بزرگی چون: میرزا محمد حسن شیرازی، معروف به میرزای بزرگ (صاحب فتوای تحریم تنباکو)، علامه بزرگوار میرزا حسین خلیلی تهرانی، میرزا حبیب الله رشتی و آخوند خراسانی بهره برد و در این علوم تبحری تمام و کمال یافت. سید احمد با آن فطرت پاک و دل صافی که داشت به آموختن دانش های ظاهری و نقلی بسنده نکرد بلکه پس از فراگیری کتاب تشریع، به مطالعه کتاب تکوین به ویژه «نفس» پرداخت. وی برای رسیدن به این منزلت والا، سر بر آستان عارف بی همتا، ملا حسینقلی همدانی نهاد. این استاد کارآزموده آن چنان اخگری بر جان او افکند که شعله وجودش لحظه به لحظه بیشتر و بیشتر شد و به مقامی رسید که، آقا بزرگ تهرانی درباره اش می گوید: او یگانه دوران بود. [۵] [۶] [۷] [۸] [۹] [۱۰]

شاگردان


سید احمد کربلایی به دنبال کوشش پی گیر و پشتکار فراوان، در ردیف یکی از معروفترین و برجسته ترین استادان نجف، قرار گرفت، و در حوزه فقه، اصول، حکمت، اخلاق و عرفان از مرتبه بلندی برخوردار شد. این گونه بود که گروهی از دانش پژوهان از دانش و تربیت و نصایح عارفانه او بهره های فراوانی بردند.
اسامی جمعی از شاگردانش که در منابع ترجمه این عارف فرهیخته آمده، از این قرارند:
۱. میرزا علی آقای قاضی.
۲. سید محمد کاظم عصار تهرانی.
۳. سید محسن امین، که از سال (۱۳۰۸ هـ . ق) تا سال (۱۳۱۱ هـ . ق) نزد این بزرگوار کسب فیض کرد.
۴. میرزا مهدی غروی اصفهانی.
۵. سید جمال الدین گلپایگانی.
۶. شیخ محمد تقی بافقی قمی.
۷. سید ابوالقاسم لواسانی.
۸. کیوان قزوین، مولف کتاب معروف رساله رازگشا. [۱۱] [۱۲] [۱۳] [۱۴] [۱۵] [۱۶] [۱۷]

فقاهت


وقتی نام سید احمد کربلایی را می شنویم یا پاره ای از منابع و زندگی نامه های مربوط به او را بررسی کنیم، بیشتر سیمای عرفانی و معنوی و اخلاقی او برای ما جلوه گر است و بعد علمی و فقهی او چندان مورد توجه قرار نمی گیرد؛ اما حقیقت این است که این مرد بزرگ، همان طور که در عرصه عرفان و سیر و سلوک و مجاهده با نفس ید بیضایی داشت، در میدان فقاهت نیز از جایگاه والایی برخوردار است، که گروهی از بزرگان تراجم از این نکته غافل نشده اند. محق بزرگ آقای محمد حسین اصفهانی مشهور به کمپانی در شأن او گفته است: من احدی را در فقه مثل او ندیده ام. و یا درباره ایشان گفته اند:
کوه علم و تجلی گاه دانش؛ دانشور جلیل و فقیه کبیر؛ دانشمند فاضل او از اکابر روزگار بود و احاطه حیرت انگیزی در فقه داشت؛ از اعاظم فقهای امامیه و فقیه یگانه بود. [۱۸] [۱۹] [۲۰] [۲۱] [۲۲] [۲۳]
یکی از دانشمندان معاصر می نویسد: در حوزه فقه، همین بس که در سن چهل سالگی نامزد مرجعیت شیعه شد؛ ولی حاضر نشد فتوا دهد، معروف است که: شیخ محمد تقی شیرازی، بزرگترین فقیه عصر خویش، احتیاطات خویش را به سید احمد کربلایی ارجاع می داد.
در این جا مناسب است داستانی نقل شود که علاوه بر آموزنده بودن، نشان دهنده مرتبه والای پیراستگی و وارستگی سید احمد کربلایی است. علامه سید محمد حسینی تهرانی می گوید:
روزی به دیدن آیه الله سید علی لواسانی فرزند آیه الله سید ابوالقاسم، یکی از شاگردان مکتب عارف مشهور ملا حسین قلی همدانی بود. بعد از رحلت آن بزرگوار در سال ۱۳۱۱ هـ . ق در شمار شاگردان آیه الله سید احمد کربلایی، وصی آن جناب قرار گرفت. روزی بعد از درسم، که شاگردان رفتند، به من فرمود: آقا سید ابوالقاسم! اگر کاری نداری بنشین! گفتم: کاری ندارم و در اطاق نشستم. سپس فرمود: برای میرزا محمد تقی بنویس! . (در این وقت مرحوم آیه الله العظمی شیخ محمد تقی شیرازی در کربلا زندگی می کرد.) آن گاه حالش دگرگون شد و گفت: آه! آه!
فرمود: این مرد (شیخ محمد تقی) احتیاطات خود را به من ارجاع داده. اشخاصی به او رجوع کرده اند (و به او گفته اند) که اگر برای شما اتفاقی بیفتد، ـ یعنی از دنیا بروید ـ در امر تقلید به کدام یک از علما رجوع کنیم؟ او در پاسخ گفته است: من غیر از سید احمد کربلایی کسی را سراغ ندارم. آقا سید ابوالقاسم! بنویس: آقای میرزا محمد تقی! شما که اینک در امور دنیا حکومت و ریاست دارید، اگر این کار ها را بکنید و کسی را به من ارجاع دهید، فردای قیامت در محضر خدا، که حکومت با ماست از شما شکایت می کنم و از شما راضی نخواهم بود. [۲۴]
سپس مولف کتاب توحید علمی و عینی، چنین می نگارد:
در آن روزگار، اگر مرجع تقلید ی از دنیا می رفت، تجار تهران ـ به خاطر نفوذ سیاسی و اقتصادی که در میان مردم ایران داشتند ـ به هر مرجعی که رجوع می کردند، او مرجع تقلید شیعیان می شد. بدین گونه چون اهالی تهران به آقا سید احمد، در امر تقلید رجوع کردند او نپذیرفت ـ چون مسئولیت مرجعیت شیعه بسیار سنگین است و طبعا یک سلسله مسائلی را به دنبال دارد، همانند موقعیت سیاسی، اجتماعی و مردمی، که انسان باید بسیار مراقب خویش و اطرافیان باشد، تا مشکلی برای اعتبار مرجعیت شیعه پیش نیاید، و از این منظر بود که این مجتهدعارف، به عنوان مبالغه و تأکید بر حساسیت مرجعیت شیعه، این جمله تاریخی را گفت: اگر جهنم رفتن واجب کفایی است، من به الکفایه، موجود است. [۲۵] [۲۶]

در اوج عرفان


عرفان ناب شیعی برگرفته از آموزه های دینی است، همانند: قرآن، اخبار و سیره اهل بیت عصمت و طهارت ـ علیهم السلام ـ که تبلور و جلوه معنوی اسلام هستند.
این شیوه از زمان حیات رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و حضرت امیر المومنین ـ علیه السلام ـ و در میان پاره ای از یاران خاص آن دو بزرگوار مانند: سلمان، ابوذر و مقداد وجود داشت و کم و بیش در گستره تاریخ، زهد و پارسایی دینی، تداوم یافت؛ تا این که شخصیت های فرهیخته ای در این زمینه، درخشیدند. از معروف ترین این چهره ها در روزگاران اخیر می توان از سید علی شوشتری، ـ استاد اخلاق شیخ مرتضی انصاری ـ و عارف کامل، ملا حسینقلی همدانی، ـ استاد برجسته تمام عارفان سده اخیر ـ نام برد. در مکتب عرفانی ملا حسینقلی همدانی انسان های بزرگی پرورش یافتند و به درجات والایی از توحید، خلوص، پارسایی و اعراف از زرق و برق فریبنده دنیای مادی، نائل شدند؛ که هر یک از آنان نمادی از قدس و پاکی بودند. شاگردان او در حدود سیصد نفر، رقم خورده اند که سرآمد آنها، بزرگانی چون: میرزا جواد ملکی تبریزی، شیخ محمد بهاری و سید احمد کربلایی هستند.
سید احمد کربلایی در پیروی از راه و رسم استادش آن چنان پیش رفت که یکی از چهره های جاودانه، ماندگار و قهرمان و قله عرفان ناب شیعی شد. [۲۷] [۲۸] [۲۹]

از منظر بزرگان


برای این که بیشتر با ژرفای اندیشه های عرفانی و حالات معنوی او آشنا شویم، لازم است که به سخنان بزرگان درباره وی، نیک گوش فرا دهیم.

← آقا بزرگ تهرانی

آقا بزرگ تهرانی، صاحب «نقباء البشر» که از معاصران او بوده در ترجمه اش چنین می نگارد:
او یکی از یاران و شاگردان ویژه عارف کبیر ملا حسینقلی همدانی بود. او یگانه روزگار خویش بود در مراتب دانش، رفتار، سیر و سلوک، زهد، ورع، تقوا طلبی، شناخت خداوند متعال و ترس و خوف از خداوند. او همواره نماز های خویش را در خلوت می خواند و از این که مردم در نماز به او اقتدا کنند پرهیز و اجتناب می کرد. او از خوف خدا، بسیار می گریست و اشک می ریخت به گونه ای که در حال نماز، گریه، عنان اختیار را از او می ربود؛ به ویژه در هنگامه نماز شب.
من سالیان متمادی همسایه دیوار به دیوار او بودم. و از حال و هوای او چیزهایی را مشاهده کردم که اگر بخواهم در این جا ذکر کنم سخن به دارازا می کشد. او بسیار به مادر خود مهر می ورزید و به او خدمت می کردم و اتفاقا قبل از رحلت مادرش، از دنیا رفت. [۳۰]

← سید محسن امین

سید محسن امین شاگرد دیگر سید احمد می گوید:
سید احمد کربلایی در قله تقوا و ورع و اهل ریاضت و تهذیب کننده نفوس و جان های با استعداد. [۳۱]

← سید محمد کاظم عصار تهرانی

در میان بزرگانی که محضر آنان را درک کردم، تنها شخصی که از حجاب ها و پرده های ضخیم طبیعت و عالم ماده، عبور کرده و به مراحل والایی از کشف و شهود معنوی، واصل شد آقای کربلایی بود و من احدی را همتای او ندیدم. [۳۲]

← علامه طباطبایی

علامه طباطبایی می نویسد:
از آقای سید احمد کربلایی که از شاگردان معروف استاد اخلاق و عرفان، آقای ملا حسینقلی همدانی بود، نقل شده که فرمود: روزی در جایی استراحت می کردم، و در خواب بودم. ناگهان شخصی مرا از خواب بیدار کرد و گفت اگر می خواهی نور اسفهبدیه(ین اصطلاحی است از شهاب الدین سهروردی، معروف به شیخ اشراق. روی نور «اسفهبدیه» را در نفوس کامله و تهذیب شده به کار می برد. ) [۳۳] را بنگری از جای برخیز! هنگامی که چشم گشودم، دیدم درخششی بی حد و اندازه شرق و غرب را فرا گرفته.
سپس علامه طباطبایی می فرماید:
این درخشش همان مقام تجلی نفس است. [۳۴]

آثار

از تألیفات این عالم بزرگ خبری در دست نیست؛ فقط شاگرد برجسته اش در این راستا می گوید: له مولفات فی الفقه و الاصول. [۳۵]
او آثاری در زمینه مسائل فقه و اصول فقه داشت ولی به نظر می رسد چاپ نشده است.
البته در حوزه مسائل عرفانی در قسمت عرفان عملی دستور العمل هایی برای شاگردانش دارد و مکاتبات او با شیخ محمد حسین اصفهانی ـ به نام «رساله محاکمات بین علمین» معروف است ـ از آن بزرگوار به یادگار مانده که زینت بخش عرصه کتاب و قلم است.
اثر اخیر وی «رساله محاکمات بین علمین» نشانی است از توان علمی و ژرف اندیشی آن فقیه و عارف کم نظیر که با مقدمه علامه محمد حسین طباطبایی و تعلیقات آن بزرگوار و شاگردش محمد حسین حسینی تهرانی به زیور چاپ آراسته گردیده است. [۳۶] [۳۷]

وفات


این عارف نامدار، سالک الی الله و فانی در ولایت اماماناهل بیت ـ علیهم السلام ـ، در لحظات آخر نماز عصر روز جمعه ۲۷ شوال المکرم (۱۳۳۲ هـ . ق) در نجف اشرف چشم از جهان خاکی فرو بست. پیکر مبارک او بعد از نماز، به دوش کشیده شد و در صحن شریف حضرت امیر المومنین ـ علیه السلام ـ مقابل ایوان طلا، در پشت سر مبارک حضرت مدفون گردید. [۳۸]

دستورالعمل توحیدی و عرفانی

[ویرایش]


نامه های عرفانی زیادی از این بزرگوار در کتاب های مختلف درج شده است که، فرازی از یک دستور العمل او را به خوانندگان گرامی تقدیم می کنیم:
ان شاء الله تعالی تمام مواظبت، بر دوام توجه و توسل به حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه که واسطه فیض زمان است، ملحوظ داشته، بعد از نماز، دعای غیبت که: اللهم عرفنی نفسک بوده باشد و سه سوره توحید هدیه به آن بزرگوار، و دعای فرج: اللهم عظم البلاء را ترک نکند. و تمام مواظبت بر دوام طهارت مهما امکن و خواب بر طهارت و وضو و تسبیح حضرت زهرا ـ علیها السلام ـ در وقت خوابیدن و بعد از هر نماز واجب و قرائت آیه الکرسی و مواظبت بر سجده شکر بعد از بیداری و خواندن آیات ان فی خلق السموات و الارض را بعد از بیدار شدن برای نماز شب، با کمال توجه به عالم هستی و تفکر در آن، و نظر بر آسمان و کواکب و آفاق و دعای صحیفه سجادیه را بعد از نماز شب ترک ننماید. والسلام علیه و رحمه الله
حرره فی شهر رمضان المبارک سال ۱۳۲۷، احمد الموسوی حائری. [۳۹]

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 2 در انتظار بررسی : 2 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

دفتر و ساختمان آموزشی : قم،خ ارم ،ک۲۰ روبروی مسجدسلماسی پلاک۱۳ کدپستی: 3715696797