کد خبر : 8136
تاریخ انتشار : دوشنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۰ - ۲۰:۳۱

استاد

پدیدآمدن ملکات نفسانی

پدیدآمدن ملکات نفسانی
این‌که انسان دفتری تهیه؛ و ریز و درشت اعمال خود را در آن ثبت کند، شاید برای امثال ما، دور از ذهن باشد؛ اما در حد توان اعمال خود را حسابرسی کردن امری ممکن و شدنی و نیز بسیار بسیار نافع و مفید است و قطعاً در مسیر سیر و سلوک گامی مهم و بی نظیر خواهد بود.

در مرحلۀ بالاتر، ملکات نفسانی انسان است. گاهی ممکن است ملکاتی منفی، مانند: ملکۀ غیبت، ‌ملکۀ بدگمانی، ملکۀ حسادت، ملکۀ بخل و. . .، یا ملکاتی مثبت، مانند: ملکۀ عدالت، ملکۀ شجاعت، عفت، سخاوت و. . . در درون انسان مستقر شوند؛ زمانی‌که این ملکات در درون انسان اسقرار یافتند، شخص بر اساس هر یک از این ملکات ممکن است کاری انجام دهد و یا حتی کاری انجام ندهد؛ اما این ملکۀ نفسانی که در درون ما بر اساس تکرار کارها پا می گیرد، به ما شکل باطنی و شاکله معنوی و قیافۀ ملکوتی می بخشد، و زیبایی و زشتیِ ما نیز وابسته به همین قیافۀ ملکوتی و معنوی است، که توسط ملکات رقم می خورد. اگر ملکاتِ نفس  پاک و زیبا باشد، درون هم پاک و زیباست. اگر چنان‌چه زشت باشد، درون هم ناپاک و زشت خواهد بود و این زشتی یا زیبایی در این نشئه از دید عموم پنهان است، ولی در نشئۀ آخرت برای همه آشکار می گردد و محاسبۀ الهی هم چیزی جز این نیست. به هر حال ما  چه نیات درونی را ابراز کنیم و چه نکنیم، مورد محاسبۀ الهی قرار می‌گیریم. این قانون نظام آفرینش و کار تکوین است.

اما جدای از این محاسبه که کار خداست، محاسبۀ دیگری مطرح است که جزء وظایف ما و کار ماست؛ و آن این است که ما در هر شبانه‌روزی حدّ اقل یک بار بشینیم و بررسی کنیم که مثلاً امروز، چه گفتار و چه اعمالی از ما صادر شده و با چه کسانی نشست و برخاست کرده ایم و چه مطالبی از راه چشم و گوش به درون ما وارد شده است؟ آیا آن صادرات و این واردات، از جمله عبادات و موجب تعالیِ ما بوده اند یا جزء معاصی و موجب انحطاط و سقوط ما؟ اگر از جمله عبادات و طاعات بوده خدا را شکر کنیم و سعی نمائیم آن ها را تکرار کرده و ادامه دهیم و اگر جزء معاصی و گناهان بوده، از خدا طلب مغفرت کرده و تصمیم بگیریم آن ها را ترک گفته و دیگر تکرار نکنیم.

بیشک انسانی که این‌گونه اعمال خود را مورد حساب و بررسی قرار می‌دهد و قبل از محاسبۀ الهی این گونه خود را مورد حسابرسی  قرار داده و  خویش را محاکمه می کند و بر اساس آن تصمیم لازم و مقتضی را می گیرد، می‌‎تواند در مسیر تکامل و تعالی موفق بوده  و از آسیب‌های احتمالیِ جنود شیطان، در امان بماند. اما آن کسی که بی‌حساب و بی کتاب عمل می‌کند و هر طور که میخواهد سخن می‌گوید، گوش می کند، می خورد و می خوابد و لذت می برد و برای لحظه ای فکر نمی کند که دارد چه کاری انجام می دهد، یکباره چشم باز می کند و متوجه می‌شود که در حال سقوط و هلاکت است و متاسفانه کاری را هم نمی تواند انجام دهد.

 همانند کسی که در عالم ماده، بی‌حساب و بی‌توجه می‌خورد، می‌نوشد و می‌خوابد و سلامتیِ جسمش را در نظر ندارد، به ناگاه چشم باز می‌کند و می‌بیند که به امراضی مهلک دچار گشته  که غیر قابل جبران است؛ بر خلاف شخصی که هرشش‌ماه با چکاب و انواع آزمایش‌ ها سلامتیِ خود را چک می‌کند و به نوع تغذیه، ورزش و استراحت خود توجه دارد و اگر دید سلامتی‌اش در جایی نوسان پیدا کرده است، به موقع اقدام نموده و پیش از آن که اختیار از دست برود و نشود کاری انجام بدهد، جلوی خطر را می گیرد و هیچ‌وقت غافل‌گیر نمی‌شود.

لذا شایسته است که انسان سالک الی اللّه نیز در وقتی از شبانه‌روز بنشیند و اعمال خود را مورد محاسبه قرار دهد. ببیند آیا اعمالش برحسب رضایت خداوند بوده است یا خیر؟ البته زیباتر این است که انسان لحظه به لحظه اعمال، نیات و گفتار خود را زیر نظر بگیرد و همۀ اعمالش را با میزان رضایت خداوند بسنجد و او را  هر لحظه بر اعمال خود ناظر ببیند و از آن‌چه مورد رضایتش نیست، بپرهیزد؛ این کار در برابر محاسبه، مراقبه نامیده می‌شود. و قطعاً سود و منفعت این توجه و مراقبه و آن حسابرسی و محاسبه، عائد خود انسان خواهد شد.

بسیاری از علمای گذشته، دفتری داشتند  که اعمال روزانۀ خود را در آن ثبت می کردند و شب ‌که می‌خواستند به بستر بروند، کارهای آن روز خود را که در دفتر ثبت کرده بودند مورد محاسبه قرار می‌دادند؛ نسبت به کارهای خیری که از آن‎ها صادر شده، خداوند را شکر می‌کردند که به ایشان توفیق عطا کرده است و از کارهای ناپسند نیز  عذرخواهی و طلب مغفرت می‌کردند و پس از آن نیز عهد می‌بستند که دیگر آن ها را تکرار نکند. این گونه زندگی کردن، ارزشمند و سازندۀ روح و نفس انسانِ سالک است، بر خلاف زندگی افرادی که شاید ده‌هاسال بر آن ها می گذرد، اما حتی برای یک‌بار هم که شده  خود را به پای میز محاکمه و حسابرسی نمی کشانند.

قطعاً آن گونه  انسان ها در سیر و سلوک موفق‌ترند  و در برخورد با حوادث ناگهانی و غیر مترقبه آسان‌تر قادرند که خود را از مهلکه نجات بخشند.

در عالم رانندگی نیز آن کسی که براساس ضوابط، رانندگی می کند و میزان سرعت و تابلوهای مسیر را مدّ نظر دارد و طبق آن ها عمل می ‌کند، در حوادث غیر مترقبه و غیر قابل پیش‌بینی،  بهتر و راحت تر می‌تواند خودرو را کنترل کرده و خود را از آفات و آسیب ها برهاند.  

از  این جهت در روایات نیز ائمۀ دین توصیه کرده‌اند: «حاسِبوا قبلَ أن تُحاسِبوا؛ قبل از این‌که به حسابتان برسند خودتان به حساب خودتان برسید». چون این حسابر‌سی در جلوگیری از آفات و آسیب‌های غیرقابل جبران، مؤثر است. و نیز اگر این محاسبه را نداشته باشیم، زمانی‌که محاسبۀ تکوینی الهی پیش  می‌آید، دیگر کاری از دستمان ساخته نیست.

سیدبن طاووس در کتاب ” محاسبۀ نفس”، از امام موسی کاظم ؟ع؟ روایت کرده است: «مَن لم یُحاسِب نفسه کلَّ یَومٍ فلیس مِنّا؛[۱] آن کسی که شبانه‌روز بر او می‌گذرد و یک‌لحظه فکر نمی‌کند که چه کرده است، از ما نیست». این روایت بسیار مهم و تکان‎دهنده است. یعنی ما کسی را که اهل محاسبۀ نفس نیست شیعۀ خود نمی دانیم.

لذا خوب است ما نیز همچون بزرگان – در حد وسعمان- هنگام خواب،  به اعمال روزی که بر ما گذشته توجهی داشته باشیم و نسبت به کارهای نیکمان، خداوند را شکر کنیم و  نیز از کارهای بدی که از ما سرزده است، ابراز شرمندگی کرده  و درصدد جبران برآییم و تصمیم بگیریم آن‌ها را ترک کنیم، که رشد و تعالیِ حقیقی، همین  است. اگر این محاسبه و توجه، در زندگی ما وجود داشته باشد، همان آرامش خاصی که در دل و قلب مؤمنان حقیقی است در دل و قلب ما نیز ظاهر گشته و زندگی نیز شیرینیِ خود را به ما نشان خواهد داد.

البته این‌که انسان دفتری تهیه؛ و ریز و درشت اعمال خود را در آن ثبت کند، شاید برای امثال ما، دور از ذهن باشد؛ اما در حد توان اعمال خود را حسابرسی کردن امری ممکن و شدنی و نیز بسیار بسیار نافع و مفید است و قطعاً در مسیر سیر و سلوک گامی مهم و بی نظیر خواهد بود.

البته باید به این موضوع نیز توجه شود که اگر در مقام محاسبه دیدیم همۀ اعمال ما نیک است باید مواظب باشیم که دچار غرور و خودبینی نشویم که این خود نیز آفتی بس بزرگ و بسیار مهلک است.

برخی می پرسند گاهی انسان می بیند که او در شبانه روز گذشته  کار اشتباهی نکرده است، آیا چنین شخصی نیز نیاز به استغفار دارد؟

پاسخِ  این پرسش جاهلانه و مغروانه این بیت عارفانه و مخلصانه است که آن را از حضرت آقای معجزه رحمه الله تعالی شنیده‌ام:

گرفتم آن‌که نگیری مرا به هیچ‌گناهیهمین گناه مرا بس که باوجود تو هستم

نگاه عارفان این گونه است که حتی اگر من به گمان برخی گرفتار معاصی نباشم، از این جهت نیاز است استغفار کنم که در برابر وجود کبریایی حضرت حق(جلّ و علیٰ) سر برآورده و خود را کسی حساب می‌کنم.

بنابراین باید توجه داشته باشیم که عدم گناه و گناه ‌نکردن، ما را دچار غرور نکند. و ما اگر خوب بیاندیشیم خواهیم دید که اعمال نیک ما در برابر نعمت ها و عطایای الهی که به ما تعلّق گرفته، همه هیچ است. چون آن‌که توفیق بر عمل نیک عطا کرده، خود او بوده است و آن‌که راه را  از بیراه نمایانده نیز خود او و انبیای فرستادۀ او بوده اند.

 به نظر می‌رسد این غرور و خودبزرگ‌بینی که در اثر انجام اعمال شایسته حاصل می‌گردد از این جهت است که انسان از همان ابتدا در انجام خیرات، طلبکارانه عمل کرده و رضایت خداوند را در نظر نداشته است.

 یعنی زیبا و درست آن است که انسان هر عمل خیری  را که انجام می‌دهد فقط و فقط به دلیل این‌که خشنودی خداوند را در پی دارد، انجام بدهد. نه به هیچ دلیل دیگری؛ اگر چنین باشد قطعاً جای طلبکاری و غرور نیست. چون در واقع این کارِ عشق بوده است که انسان را به سوی اعمال خیر پیش برده است و عاشق، از معشوق طلب‌کار نخواهد بود، بلکه مدام در پی کسب جلب رضایت محبوب و معشوق است.

این بودن و هستیِ انسان، از جهتی بالاترین و از جنبه‌ای دیگر، ابتدایی‌ترین نعمت خداوند است. همین اعطای وجود، همین که لذت هستی را به او چشانده است،  قابل شکرگزاری است. بُعد روح و مراتب آن، قوا،‌ عقل، ‌فهم، درک، شعور، اراده، عشق،‌ محبت، تخیل، چشم، ‌گوش و. . . همه نعمت های خدا و در خور قدردانی هستند. خداوند بیش‌تر و بالاتر از آن‌چه نیازمند بودیم به ما، عنایت فرموده است. حتی آن چیزهایی هم که ضروری نیست و فقط بودنش بهتر است، همه را در وجود ما تعبیه فرموده است، حتی گودیِ کف پا، وجود دوکلیه، در حالی‌که با یک کلیه نیز می‌توان زندگی کرد، دوگوش، دو چشم و. . . همه را نه تنها در حدّ ضرورت، بلکه فوقِ آن را نیز مورد توجه قرار داده است تا آن‌جا که قطعاً  تواناییِ شمارش این همه نعمت برای ما وجود ندارد.

اما در مقابل ما چه کرده‌ایم؟ هیچ! چون آن‌چه از اعمال شایسته  انجام داده و می‌دهیم، به لطف و دستگیری خود ذات مقدس خداوند بوده و هست و خواهد بود،  و او اگر لحظه‌ای ما  را رها کند، آن‌چه را نباید انجام دهیم، انجام می‌دهیم و آن چه را که باید انجام دهیم، از انجام آن سر باز خواهیم زد.  فهم ارزش کار نیک و ارادۀ بر انجام آن نیز از سوی خداوند عنایت شده است. بنابراین، این لطف و بزرگواریِ خداوند است که می‌فرماید: اگر کار نیکی انجام دادی، تو را پاداش خواهم داد. این از جهت آن است که ما را در مسیر بندگی و تعالی، یاری‌گر و مشوق باشد، نه این‌که خواسته باشد دِین خود را به ما ادا کند. این نهایت نادانی است که انسان خود را در برابر خداوند طلبکار بداند.

به امام سجاد ؟ع؟ اعتراض کردند که شما چرا در عبادت، این قدر خود را  به زحمت می‌اندازید؟! ایشان در پاسخ فرمودند: «شما عبادات جدم علی‌بن ابی‌طالب؟ع؟ را ندیده و نشنیده اید. از این رو از کار و عبادت من تعجب می‌کنید».

به امام علی ؟ع؟ هم وقتی‌گفتند: شما خودتان را در عبادت زیاد اذیت می‌کنید! ایشان نیز می‌‌فرمودند: «شما اعمال و عبادات پیامبر؟ص؟ را ندیده اید و چون ندیده اید  از عبادت من تعجب می‌کنید».

هر دو امام معصوم عبادات خود را در مقایسه با معصوم دیگر، ناچیز می‌شمارند.

پیامبر اکرم ؟ص؟ نیز با آن حجم عبادات که امام امیر المؤمنین علیه السلام عبادت خود را در مقایسه با آن ناچیز می داند، به درگاه الهی عرضه می دارد: «وَ مَا عَرَفْنَاکَ حَقَّ مَعْرِفَتِک ومَا عَبَدْنَاکَ حَقَّ عِبَادَتِکَ»[۲]. یعنی: بارالها ما تو را آن طور که باید نشناخته ایم و نیز تو را آن گونه که شایستۀ توست عبادت نکرده ایم.

عبارت خواجه: «” محاسبت” ؛ با کسی حساب‌کردن. . . »

شرح عبارت: ” محاسبه” ؛ در فضای لغت به معنای کسی را مورد حسابرسی قرار دادن است. اما در فضای ” عرفان عملی”، مراد از محاسبه آن است که انسان خودش را دربارۀ طاعات و معاصی خود، مورد حسابرسی قراردهد. در این حالت، طرفین محاسبه هردو، خودِ انسان است. چون او به اعتباری، ” محاسِب”  و به اعتباری دیگر، ” محاسَب”  است. اینکه خواجه می‌فرماید: « مراد از محاسبت در این موضع آن است که طاعات و معاصی را با خود حساب کند تا کدام بیش‌تر است» اشارۀ به معنای اصطلاحی محاسبه در فضای عرفان عملی است.

عبارت خواجه: «اگر طاعات بیشتر باشد، باز بیند در فضل طاعات بر معاصی با نعمت‌هائی که حق‌تعالی در حق او کرامت کرده است چه نسبت دارد»

 شرح عبارت: انسان اگر خوب دقت کند درخواهد یافت که اعمال نیک او هر چند در مقایسۀ با معاصی، بیشتر باشد، ولی در مقایسۀ با فضل و کرم خدا نسبت هیچ به همه‌چیز یا نسبت متناهی به نامتناهی است. این طرف، محدود است و آن طرف، نامحدود؛ چون در واقع ما این اعمال نیک را نیز براساس داده‌های خداوند و با اسبابِ آفریدۀ او انجام داده ایم. پس نه تنها طلبکار نخواهیم شد، بلکه هم‌چنان بدهکار خواهیم ماند.  

با نگاهی دیگر خواهیم یافت که انجام ندادن این اعمال، بهتر از انجام دادن آن‌هاست. چون در صورت انجام دادن، ما در حال استفاده از داده و سرمایۀ خدا داد به نفع خود هستیم و شایسته آن است که علاوه بر بازگرداندن سرمایه، مالیات و سودی را نیز برای صاحب سرمایه، در نظر بگیریم؛که هر چه را در نظر بگیریم باز از کیسۀ او خرج کرده ایم، پس بدهکارتر می شویم، لذا اگر اعمال را انجام ندهیم بهتر است؛ اما از جهت این که خود او  بر ما واجب ساخته است که اوامرش را به جای آوریم، چاره ای نداریم جز آنکه اعمال را انجام دهیم.

از این رو  امام سجاد ؟ع؟ به درگاه الهی عرضه می دارد. «لَوْ لا الْوَاجِبُ مِنْ قَبُولِ أَمْرِکَ لَنَزَّهْتُکَ عَنْ  ذِکْرِی إِیَّاکَ؛ ‌اگر قبول امر تو واجب نبود،‌ اصلاً من به گرد ذکر و یاد تو نمی‌چرخیدم».

به هر حال، بر شخص سالک لازم است پیش از  محاسبۀ الهی، خودش به حساب خودش رسیدگی کند و اوضاع و احوال  خود را مورد بررسی قرار دهد و ببیند چه کرده و چه نکرده است؟ چقدر طاعت و عبادت و چقدر گناه و معصیت دارد؟ گاهی می‌شود که همۀ وجود عبد، عصمت است و او  معصیت نمی‌کند، ولی باید دانست که  حتّی معصومین ؟عهم؟  نیز برای خودشان نوعی گناه تعریف کرده‌اند. بنا بر این نوع بشر، هیچ گاه به طور مطلق، از گناه معصوم نیست. لذا حافظ می‌گوید:

پدرم روضۀ رضوان به دوگندم بفروختناخلف باشم اگر من به جویی نفروشم[۳]

خیام نیز گوید:

ناکرده گنه که در این جهان، کیست؟ بگوآن‌کس که گنه نکرد چون زیست؟ بگو
گر من بد کنم و تو بد مکافات دهیپس فرق میان من و تو چیست؟  بگو

در هر صورت، پس از این‌که سالک اعمال خود را مورد بررسی قرار داد و دید میزان اعمال نیکش در برابر اعمال ناپسند، بیش‌تر است، بر او لازم است که این فزونی را در برابر نعمت‌های الهی قرار دهد و از غرور و سرمستی بپرهیزد و به این نکته توجّه کند که همۀ سرمایۀ او در راه طاعت حق نیز از جانب خود خداوند است و او  هرچه از سرمایۀ خدا داد بیش‌تر مصرف کند و عمل شایسته انجام دهد، بیش‌تر مدیون خداوند می‌شود که اگر این امور مورد توجه انسان سالک قرار گیرد خواهد دریافت که او به خداوند همواره بدهکار است و طلبکاری معنا ندارد.

اگر هم در مقایسۀ اعمال نیک و بد، سالک به این نتیجه رسید که هردو به یک میزان انجام شده اند، به طریق اولی او به خداوند مدیون  و بدهکار است. پس سالک در هرصورت، همواره شرمسار اوست.

آری! اگر انسان به این نتیجه برسد که همۀ وجودش فقر است، دیگر نه تنها احساس طلبکاری نمی‌کند، بلکه حتی با وجود انجام اعمال نیک، باز هم در برابر ساحت مقدس خداوند، از وجود و هستیِ خود سربه‌زیر وشرمسار خواهد بود. حتی ازگفتن ” لاإله إلّا اللّه”  هم شرمساراست؛ چون به هرحال ما در حال استفاده از داده‌های خداوند به نفع خودمان هستیم. بنا بر این اگر محاسبۀ انسان، معقول و دقیق باشد، نتیجه‌ای جز شرمندگی و احساس دِین نخواهد داشت. همین حالت است که موجب می‌شود سالک همواره در مناجات باشد و با ناله‌های سوزناک، شرمندگیِ خود را ابراز کند.


[۱] . بحارالانوار، ج۶۸، ۲۵۹

[۲] . تفسیر نمونه، ج۱۹، ص۵۳۲.

[۳] . غزلیات حافظ، شماره ۳۴۰.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

دفتر و ساختمان آموزشی : قم،خ ارم ،ک۲۰ روبروی مسجدسلماسی پلاک۱۳ کدپستی: 3715696797