کد خبر : 6879
تاریخ انتشار : شنبه ۶ دی ۱۳۹۹ - ۲۱:۰۶

کرسی ترویجی الگوهای علم سیاست و حکمت متعالیه برگزار شد

کرسی ترویجی الگوهای علم سیاست و حکمت متعالیه برگزار شد

کرسی ترویجی الگوهای «علم سیاست و حکمت متعالیه» با ارائه دکتر محمد پزشگی و نقد حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید محمد تقی آل غفور و دبیر علمی دکتر شریف لک زایی و با همکاری پژوهشکده اندیشه سیاسی و مرکز همکاری های علمی و بین الملل در پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی روز ۲۵ آذر ۱۳۹۹ برگزار شد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی ایسکا(پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی )در ابتدای جلسه دکتر شریف لک زایی دبیر علمی ضمن خیر مقدم به اساتید محترم و افراد شرکت کننده در جلسه از دکتر پزشگی خواست بحث خود را ارائه نماید.
دکتر محمد پزشگی گفت: اگر بخواهیم علم سیاستی طراحی کنیم که مواد آن برخاسته از مباحث تاریخی و تمدنی خودمان باشد ضرورت دارد که به فلسفه اسلامی خودمان بپردازیم. این مباحث در طرح من به حکمت متعالیه به عنوان یکی از شاخه¬های فلسفه اسلامی می پردازد. اما با توجه به این که این فلسفه در حوزه هستی شناسی (انتولوژی) است و به صورت مستقیم نمی¬تواند به حوزه علم سیاست وارد شود. از این رو نیازمند مباحثی هستیم که بتواند ما را به مقصود برساند. بنابراین حکمت متعالیه چون نمی¬تواند به صورت مستقیم به علم سیاست وارد شود باید مبدلی باشد که بتواند این کار را انجام دهد.

وی افزود: الگوها دو کار انجام می دهند: یکی این که علم سیاست را هدایت و کنترل می کنند و دوم این که موضوعات علم سیاست را می سازند. از این رو الگوها در یک سو و علم سیاست در سوی دیگر آن وجود خواهد داشت.
یکی از الگوهای خیلی مهم تعریف مفهوم انسان است.
در مباحث رایج وقتی گفته می شود انسان گرگ انسان است نوعی انسان شناسی را ارائه می دهد که نظریه ای خاص در سیاست را نتیجه می دهد. همچنین دیگر نظریه ها نیز این گونه هستد. یکی از تمایزهایی که حکمت متعالیه دارد این است که تعریف انسان متعین نشده است. این حکمت در تعریف انسان به حیوان ناطق اشاره می¬کند. این که انسان به لحاظ طبع  نوع است برای افراد خودش اما ملاصدرا مطلبی اضافه می¬کند که انسانیت به لحاظ نفس نوع نیست بلکه جنس بعید است که انواعی چون فرشتگان و حیوانات و … را شامل می شود.
در حکمت متعالیه برخلاف دیگر فلسفه ها انسان نوع متوسطی است که تعین او در این دنیا انجام می شود. در حکمت متعالیه انسان با توجه به اعمال و رفتارش نوعش را متعین می¬کند. این تعین بخشی در این دنیا انجام می شود در دنیای دیگر انسان به شکل متعین اش محشور می شود. از این رو می توان از انواع انسان ها سخن بگوییم که جوامع مختلفی را پدید می-آورد.
هر مقدار که انسان در حرکت نفس به سوی کمال پیشرفت نماید انواع جوامع شگکل میگیرند تا به جامعه فاضله می رسد. بسته به این که انسان چه نوعی از وجود خودش را تعین ببخشد جامعه هم بر همان اساس شکل می گیرد. از این رو است که انسان کون جامع است.
دکتر پزشگی بیان داشت: دومین الگو برگرفته از یک آموزه معرفت شناسی می شود. معرفت زمانی شکل می گیرد که نفس با حقیقت چیزی مواجه شود. اگر آدمی در ذهن خود با دیگران در اموری مانند سابقه زندگی و شخصیت و سلوک رفتاری وجه مشترک پیدا کنند در اینجا ما با چیزی به عنوان تاریخ، هویت و فرهنگ رو به رو هستیم.
اینها بخشی از وجود آدمی میگردند که به هستی فیزیکی او اضافه میشوند. از این رو به منزله توسعه هستی فیزیکی تلقی میگردد. جامعه هم  بخشی از وجود سعی مشترک میان همه انسان ها است. هر چند انسان ها به لحاظ فیزیکی جدا زیست می کنند اما همه یک نوع تعلق به زبان و جغرافیای مشترک خاص می یابند. پس یکی از این وجودهای مشترک جامعه است. در این تفسیر جامعه یک وجود وسعت یافته در یک قلمرو خاص است که در همه افراد آن جامعه به یک اندازه وجود دارد و از این رو یک کشور و جامعه شکل می گیرد.
نتیجه این که رابطه بین فرد و جامعه ترکیبی است که علاوه بر این که افراد به لحاظ جسمانیت از هم جدایند اما به لحاظ وجود توسعه یافته شان یکی هستند. با این بیان می توان همه مفاهیم اجتماعی از جمله فرهنگ و … همه می توانند تعاریف وجودی پیدا کنند. از این بحث می توان به منازعه عاملیت انسان ها و عاملیت ساختارها (که در دهۀ پنجاه میلادی برای نخستین بار میان اندرسون و پیترسون اتفاق افتاد) مطرح میشود. این بحث اگرچه در دهۀ شصت حل شد اما چالشی را به عنوان عاملیت فرد و ساختار ایجاد کرد. حکمت متعالیه در تعارض بین ارادۀ فردی و جبریت ساختارها یک راه دینامیک را پی می¬گیرد. به عبارت دیگر کفه هر طرف که به لحاظ وجودی سنگین تر باشد نقش آفرینی آن فعلیت می یابد. بنابراین پاسخ حکمت متعالیه آن است که فعلیت هر کدام بستگی دارد به بهره وجودی هر کدام از دو طرف.
عضو هیات علمی گروه فلسفه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی گفت: الگوی سوم نگاه دینامیک و تحلیل دینامیک جامعه است. در بحث¬های حکمت متعالیه از حرکت جوهری سخن به میان می آید که جهان را در حال نو به نو شدن می داند.
این بحث در علم سیاست اصلی را برای تبیین تحولات اجتماعی می سازد که طبق آن اصل در تحلیل اجتماعی بر دگرگونی است. نگاه دینامیک از نگرش استاتیک متفاوت است. فارابی مدینه¬ها را به اقسامی تقسیم می کند. بر اساس دیدگاه استاتیک مدینه مبدل یکی از اقسام مدینه ها است اما اگر دید ما استاتیک باشد وقتی در زمرۀ مدینه ها به مدینه مبدله می رسیم گمان می کنیم این هم یکی از مدینه ها است در حالی که اگر دید دینامیک باشد این مدینه یک مدینه در کنار دیگر مدینه ها نیست بلکه وضعیت یک مدینه  در حال گذار به مدینه دیگری است. تغییر و تبدل نامش می شود مدینه متبدله. از این رو می توان از دگرگونی ها سخن گفت.
در الگویی که از حکمت متعالیه می گیریم لحظه ای نیست که یک پدیده  اجتماعی را ثابت فرض کنیم اما ذهن ما این امکان را دارد که بتواند برای تغییر و تحولات مبدأ و مقصدی و تحولی در نظر بگیرد. بنابراین دگرگونی¬ها اتفاق می¬افتد اما این ما هستیم که برایش مبدأ در نظر می گیریم. تفسیرهای دینامیک تفسیرهایی هستند که باعث ایجاد تفسیرهای استاتیک می شوند.
پس از اتمام مباحث دکتر پزشگی دبیر علمی از ناقد محترم خواست نکات مورد نظر خود را بیان نماید.
حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید محمد تقی آل غفور گفت: موضوع سخنان آقای دکتر پزشگی الگوهای حکمت متعالیه برای علم سیاست بود. به نظرم مقدمه تمام نشده است که وارد ذی المقدمه شویم. این مباحث آیا برای علم سیاست مناسب است؟ وقتی گفته می¬شود علم سیاست از آن انتظار خاصی داریم و نوع خاصی از معرفت را در نظر داریم. افزون بر آن علم سیاست یک عنوان بسیار عام است و باید مشخص شود که حکمت متعالیه برای چه بخشی از علم سیاست چه کاری را مشخصاً انجام می¬دهد. مباحثی که مطرح شد در حوزۀ هستی شناسی بود و از آن خارج نشدیم.
وی افزود: نکتۀ دیگر الگو را مانند پارادیم دیدند. ما با یک اصطلاح مواجه هستیم که یک اشتراکی در تعاریف مختلف دربارۀ آن وجود دارد که ایشان هم از همین منظر اصطلاح الگو را مطرح کرده است. ما مانند کوهن باید بگوییم که یک پارادایم، پارادایم دیگر را کنار می¬گذارد یا این که در کنار دیگر پارادایم¬ها زیست می¬کند. اگر قرار شد یک پارادایم داشته باشیم در درون آن رویکردهای مختلف وجود دارد. هر کدام از دیدگاه¬هایی که از حکمای حکمت متعالیه مطرح شده است بیشتر به این رویکرد شباهت دارد.
مطلب دیگر این که اگر ثمرۀ بحث دینامیک دیدن این است که فضایی برای ساختار و کارگزار ایجاد کند این ارتباطی با حکمت متعالیه ندارد. یکی از نتایج بحث در حکمت متعالیه می¬تواند ساختار و کارگزار باشد. ما این دو را در خارج داریم و آنچه اهمیت دارد این است که رابطۀ این دو چیست. ساختار و کارگزار وقتی است که بتوانیم رابطۀ این دو را مطرح کنیم.
عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم(ع) ادامه داد: نکته دیگر این که ممکن است به گونه-ای نگاه کنیم که هر دو نوع دینامیک دیدن و استاتیک دیدن ایجاد شود کما این که کوهن این گونه می-اندیشید. اگر ما بتوانیم بگوییم حکمت متعالیه چگونه تغییر را می بیند این مطلب می تواند به ما در تحلیل پدیده ها کمک کند.
دست آخر، راه کاری هم که ارائه داده می شود سر از نخبه گرایی در می آید. به ویژه با توجه به نگاه این حکمت به مردم چگونه حکمت متعالیه را نخبه گرایانه می توانیم برشمریم.
پس از اتمام مباحث حجت الاسلام والمسلمین دکتر آل غفور، دکتر محمد پزشگی نکات تکمیلی خود را ایراد کرد.
دکتر پزشگی: بر آن بودیم که الگوهایی از حکمت متعالیه را برای علم سیاست بیان کنیم. پرسش نخست دکتر آل غفور مبنی بر این که بحث چرا به هستی شناسی منحصر شد؟ البته بحث الگوها شامل بحث هستی شناسی و معرفت شناسی و روش شناسی است اما سخنان ما در این جا بیشتر به سمت هستی شناسی رفت. آنچه من از الگو درک می¬کنم مرادم همان پارادایم است. البته این که از بحث هایی مطرح شده درباره حکمت متعالیه آیا تاکنون الگوهایی استخراج شده است باید بگویم خیر. ولی با احتیاط میتوان گفت در برخی از بحث ها میتوان رویکردهایی را مشاهده کرد. به عنوان مثال در باره سرشت جامعه سه رویکرد دیده میشود:
۱.علامه طباطبایی و استاد مطهری، ۲.علامه مصباح و ۳. آیت الله جوادی آملی.
اما در این بحث اغتشاش وجود دارد و نمی توان به صراحت گفت امکان رویکردهای مختلف وجود ندارد . الان هر کدام از حکمای حکمت متعالیه در حال طرح مسائل هستند و آیندگان هستند که می توانند رویکردهای مختلف و اشتراکات و تعارض-ها را در آورند. درباره پرسش دیگر استاد آل غفور باید بگویم که ادعا نشده که فقط حکمت متعالیه است که می¬تواند پدیده ها را دینامیک و استاتیک ببیند. هم چنین درباره پرسش دیگر ایشان درباره نخبه گرایانه بودن بحث باید گفت که در هر حال در وقتی که انسان کامل ظهور خواهد کرد این امکان وجود دارد اما در غیر انسان کامل کفۀ ترازو به سمت جمع دیدن و ساختاری دیدن حرکت می¬کند. 

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.

دفتر و ساختمان آموزشی : قم،خ ارم ،ک۲۰ روبروی مسجدسلماسی پلاک۱۳ کدپستی: 3715696797